هر چه درباره گردشگری بنویسید و هر راه حلی که ارائه دهید فایده ای در توسعه گردشگری نخواهد داشت مگر آنکه به موضوع مهم فضای ارتباطی توجه کنید. غرض از فضای ارتباطی آن حوزه از زمان و مکانی است که آدمیان قادر اند اوقات فراغت خود را در ارتباط با یکدیگر طی کنند. فضایی است مالامال از تبادل خواسته ها و داشته ها. میدانی است که بسته به نوع فضای خود شرایط لازم را برای هر فرد علاقه مند به فعالیت در آن میدان فراهم می آورد. در چنین فضایی هر فرد می تواند با حضور خود، داشته ها و ساخته ذهنی و دستی خود را عرضه کرده و در عین حال از شرایط مناسب برای خلق راه جدید و عرضه استعداد خود بهره جوید.
بدون هیچ اغراقی اگر نتوانیم فضا آزاد ارتباطی و مبادلاتی را در جامعه پدید آوریم، نه تنها در صنعت گردشگری توسعه ظاهر نخواهد شد، بلکه خود را از آنچه که توسعه فرهنگی می نامیم محروم می سازیم. نگاه کنید به جذابترین شهر دنیا برای گردشگران و نیروی جذب حاصل از میدان ویژه، اما متنوع فضای ارتباطی و مبادلاتی آنها. در این فضا ارتباطی، میان گردشگران با خود و جامعه، میان مجموعه این دو با تولیدات فرهنگی حاصل از این مبادلات، میان تمامی این مجموعه ها با میراث فرهنگی طرفین، روابطی فعال پدید می آید، بنابراین رمز و راز دستیابی به هر نوع جریان توسعه در کشور و به ویژه گردشگری، بی گمان در ایجاد و فعال کردن همین فضا آزاد ارتباطی نهفته است.
به پاریس نگاه کنید و نقشی که هنر نقاشی در نزدیک به سه قرن اخیر در ایجاد بنیاد جذاب فضا ارتباطی و حضور فعال در آنها بازی کرد. در نگاهی دیگر میتوان به نیویورک پرداخت و نقشی که هنر تئاتر در ایجاد فضا ارتباطی این شهر بازی می کرد. باز هم می توان به فضا ارتباطی شهری چون ونیز فلورانس را توجه کرد.
شهری چون وین توانست از طریق بهره گیری از هنر موسیقی، فضا ارتباطی بسیار جذابی پدید آورد. موسیقی توانست به این شهر هویتی جهانی بخشد، به طوری که در سه قرن اخیر هر کس که می خواست در این رشته فعال شده و از آخرین دستاورد هنر موسیقی بهره گیرد، این شهر را انتخاب می کرد. حتی کار به جایی رسید که موسیقی و وین مترادف یکدیگر شدند. نام بردن از یکی بلافاصله موجب تداعی نام دیگری در ذهن شنونده می گردید.
«آندره مالرو» در نوشته ای اصفهان را یکی از سه شهر مهم در هنر و تاریخ جهان برشمرده است. دو شهر دیگر گویا ونیز و فلورانس اند، با این حال این پرسش مطرح می شود که علیرغم وجود ظرفیت جذاب در فرهنگ مان، چرا هنوز هم نتوانستیم از طریق بهره گیری از هنر ی چون شعر و مینیاتور و غیره فضا ارتباطی جذاب برای گردشگران را پدید آوریم.
این ضعف در شرایطی پرسش آفرین می شود که با وجود این همه تنوع آب و هوایی و دیگر امکانات در ایران، جریان توسعه صنعتی کشور را به وضوح در همین شهر اصفهان متمرکز کردیم، به طوری که امروز همین شهر ناچار است همه میراث خود را به سود و سودای چند زمین باز منتفع از این جریان اقتصادی نابود سازد. به جای آنکه هنرمندان و نویسندگان را در این شهر مامنی باشیم برای ایجاد فضا ارتباطی آزاد و جذاب، زمین همین شهر را به بهترین و سودآورترین مکان برای زمین بازان و بساز و بفروشها بدل کردیم.
به جای آنکه میدان را برای توسعه صنایع دستی اصفهان فعال سازیم و هر گوشه این شهر را از طریق فعال کردن همین صنایع، به موزه ای جذاب و دیدنی مبدل کنیم، به قولی دنده را معکوس زدیم و آن ته مانده هنر تئاتر اصفهان را به بهانه ی نامشخص به تعطیلی کشاندیم. هنری که میرفت تا به یکی از آن نمونه جالب در ایجاد فضا ارتباطی و مبادلاتی در کشور مبدل شود.
ما از یکسو تجربیات موفق خود را به بهانه مبهم و نامشخص ابتر می گذاریم و از سوی دیگر در پی تجربه خام می درانیم از سوی نیرویی که می توانست میدانی جدید از پیوندی اقتصاد با هنر را در اصفهان پدید آورد (تئاتر) به کنار می گذاریم و در مقابل برای صنعت دستی این شهر که در حال نابودی است دل می سوزانیم. از سوئی دست هنرمندان را برای بازی کردن نقش خود می بندیم و از سوی دیگر زمینه را برای فعال شدن زمین بازان و ساخت برج قناس در اصفهان فراهم می آوریم. در حالیکه خود نمی دانیم بدون وجود فضا فعال ارتباطی و مبادلاتی نه توسعه در کار خواهد بود، نه گردشگری و نه حتی صنعت دستی.
مهمترین ویژگی انسان که توانست بر این ربع مسکون تسلط یابد و از خود میراث باشکوه فرهنگی به جای گذارد، در همین قدرت ایجاد فضای مبادله و ارتباط نهفته است. طبعا مهمترین رابطه روابط انسانی است. تنها در میدان این روابط و احساس حضور در آن است که انگیزه زاینده و خلاق انسان تولد یافته و بالیده می گردند. هر چه این فضاها بیشتر فعال شوند، شوق و ذوق افراد فعال در آنها برای خلق اندیشه ها و روش نوتر نیز بیشتر می شود.
فضای ارتباطی فعال آن فضایی است که هر فرد در آن حس حضور پیدا می کند. برای نمونه او می تواند مکنونات خود را که به صورت آثار شنیداری، کلامی، قلمی، تصویری و غیره درآورده است عرضه کند. هنر جذابی چون موسیقی، شعر، تئاتر، نقاشی، سینما و غیره در همین شرایط پدید می آیند. میدانی است که فراغت و خلاقیت در آن پیوند می خورد و آدمی فرامی گیرد که چگونه از نوشدن لذت برد. محلی است برای حضور زنده و زندگی سازنده. فضایی است که می تواند شما را از شر آن تنهایی بیمار گونه رها سازد.
تنها در چنین فضایی است که شما قادر به یافتن آن خود فعال و سالک درونیتان می شوید و در نتیجه آن تنهایی تلخ و زهرآگین خود را به تنهایی شیرین و خلاق بدل می سازید. همیشه اندیشه از طریق حضور دو شخصی و چالش و جدال میان آنها پدید می آید. تنهایی شیرین، در شرایطی پدید میآید که هر فرد می تواند با آن «خود» و یا آن هویت سالک درونی، به گفتگو درآید. این همان هویتی است که رمز و راز آزاده زیستن را به ما میآموزد. تنها کافی است به زندگی تمامی هنرمندان و نویسندگان توجه کنید، یک ویژگی مشترک در تمامی آنها است و آن تجربه حضور تمامی این افراد در فضای ارتباطی است. حتی می توان چنین نتیجه گرفت که بدون وجود این فضاها نه هنری پدید میآید و نه ادبیاتی، نه زمین جدی برای ایجاد روابطی زاینده شکل می گرفت و میگیرد و نه نیروی بنیادین ایجاد جذابیت بیشتر برای دیگر فرهنگها و حوزه ملی.
تمامی اقداماتی که ما برای توسعه اجتماعی خود انجام می دهیم، بدون گذار از این فضاها بی اثر خواهد شد. بنابراین بیاییم و موضوع فضا ارتباطی را جدی تلقی کنیم و نگذاریم آن نیرویی که به صورت سازنده از این فضاها بیرون می زند، در خلا حضور آنها به نومیدی و تنی تلخ بدل شود.
ماهنامه صاعقه
بسیار مطلب زیبایی بود. مخصوصا آن قسمت “تنهایی شیرین”!
چه بگوئیم از این تراکم و ساخت و ساز هولناک شهر تهران…