سخنی کوتاه با جامعهی موسیقی ایران
در دنیای حقیقی و مجازی امروز، در کنار اخبار پراکنده و متنوعی که به ویژه در باب موسیقی میشنویم، بسیاری از مواقع به جملههای اینچنینی برمیخوریم: «برای حمایت از موسیقی زنان لطفاً به اشتراک بگذارید!» یقین دارم بیشتر کسانیکه از چنین جملاتی در حمایت از موسیقی زنان استفاده میکنند نیت خیری دارند اماباید دید که آیا این کار نتیجهی خوبی هم دارد.
واما پرسش مهمتر اینکه: «اساساً اشکال کار کجاست که موسیقی زنان زیر چتر این جملات قرار میگیرد؟». آیا مشکل زنان ما در موسیقی، تنها محدودیت قانونی آنهاست؟ آیا مشکل آنها به اشتراک گذاشته نشدن در شبکههای اجتماعی یا فضاهای مجازی است؟آیا نمیتوان گفت که متأسفانهاین مشکل به طور غیر مستقیم از طرف جامعهی موسیقی به هنرمندان زن تحمیل میشود؟
در فضایی که به هنرمند زن میگوییم خودت باش، اما از طرف دیگر از او توقعاتی داریم که او را از خودش دور میکند، حق ابراز عقیده و سلیقه را از او سلب میکند و نهایتاً او را به خودسانسوری و درنتیجه به رکود میرساند. این مسئله بهویژه در مورد زنانِ آوازخوان، مسئلهی بسیار مهمی است. زیرا «صدا» تنها در آرامش و اطمینان و امنیت، به معنای تخصصی کلمه «آزاد» میشود و به کیفیت مطلوب میرسد. حال آنکه سوای قوانین کلی موجود که در این نوشتار موضوع بحث نیستند، بعضاً از طرف جامعهی موسیقی، انتظارات و یا پیشفرضهایی مبتنی بر جنسیت به زنان این عرصه تحمیل میشود که نتیجهای جز تأثیر منفی بر کیفیت موسیقی آنها ندارد.
هرچند نمیتوان منکر اهمیت دانش موسیقی در این مورد بود اما دیدگاههای جنسیتی تأثیر زیادی بر غیر حرفهای کردن فضای موسیقی دارند. دیدگاههایی که پیشفرضهایی را نیز به همراه آورده است و از جملهی آنها پیشفرضِ متعلم بودن زن،که حاکی از قرار دادن زن در طبقهی پایینتر است.
این نگاه بیش از آنکه صرفاً برای زنان نادلپسند باشد، تأثیر نامطلوبی بر موسیقی کشورما گذاشته است و به طور مشخص فضایی را که باید به رقابت بین هنرمندان اختصاص داشته باشد تبدیل به محل مسابقهی برتریجویی کرده است. حال آنکه این برتریجوییتنها مبتنی بر دانش و هنر نیست بلکه بیشتر مبتنی بر جنسیت است. این معضل اهمیت «رقابت حرفهای» در عرصهی موسیقی را، که بیشک عامل پیشرفت و بقا و استحکام آن هم هست،به طور کلی (در بین زنان و مردان) ناچیز کرده است. یعنی «اتحاد جنسیتی» در مقابل «رقابت هنری» اهمیت یافته است.
همین دیدگاه جنسیتی از زاویهای دیگر این بار به دید ترحم به «موسیقی زنان» مینگرد و حاصل این نگاه اینکه تولیدات هنری زنان را بینیاز از نقد یا ارزشگذاری قلمداد میکند و اینجاست که موسیقی زنان در زیر چتر عباراتی چون «برای حمایت از موسیقی زنان» قرار میگیرد. در این نگاه که باز هم بار جنسیتی دارد، گویی اینبار هم زنان هستند که مورد اشاره واقع میشوند و نه موسیقی آنها. حال آنکه «موسیقی» را باید قائم به ذات خودش بررسی کرد.از این منظر جای خالی نقد حرفهای نیز احساس میشود. در واقع «نقد درست» هم خود عامل مثبتی در تبیین سطح دانشی و هنری و در نهایت رشد هنر جامعه است.
هرچند در ظاهر این مسئله از دغدغههای زنان به شمار میآید اما همانگونه که قبلاً اشاره شد این روش غیرحرفهای تأثیر نامطلوبی بر کیفیت موسیقی امروز ایران گذاشته است. چراکه ما صافیِ نامربوطی را برای قبول یا رد هنرمندان درنظر گرفتهایم. این رد و قبول قطعاً شامل هنرمندان مرد نیز میشود و این روند نادرست، مشخصاً بستری غیر قابل اعتماد ایجاد کرده است که در سطح وسیعتر، نتیجهی آن دامان مخاطبین موسیقی را نیز گرفته و بعضاً سلیقهی مخاطب را تنزل داده است.
موسیقی مخاطبانی دارد که بیش از همه شامل «مردم» میشوند، و مردم تنها با وجود طبقهبندی درست میتوانند تصمیم درستی در انتخاب موسیقی مورد نظرشان داشته باشند و موسیقی به همین شرط رشد میکند، چون از پردهی ابهام خارج میشود و منطقِ آن قابل نقد.
متأسفانه در برخی از موارد ترس از طبقهبندی و ارزشگذاری دقیق هنری است که باعث میشود هنرمندان شرایط فعلی را به شرایطی که در آن، جایگاه هنری هر هنرمند آشکار میشود ترجیح بدهند. نگاهی مختصر به کشورهای دیگر و دستهبندی هنرمندان آنها و آثارشان و معرفی آنها، تفاوت را به خوبی آشکار میسازد.
از این زاویه، به نظر میرسد محدودیت قانونی فعالیت زنان، متأسفانه حکم دستآویزی پیدا کرده که نگاهها را از روی مسائل جدی موسیقی کشور به این محدویتها معطوف ساخته است. شایان ذکر است که این بازنمایی نباید با کماهمیت جلوه دادن مشکلات موسیقی زنان اشتباه گرفته شود.
تحلیل و بازنگری مسائلی که در بالا آمد، بیتردید هر فرد بیطرفی را به این نتیجه میرساند که رهایی از قید دیدگاه جنسیتی یک گام بلند به سوی اعتلای موسیقی کشور است. رفتار و منش «حرفهای»، برنامهریزی سالم و دوراندیشانهای است که منافع آن در سطحی فراتر و وسیعتر از منافع اشخاص، به جامعه بازمیگردد.
زنانی که با وجود این شرایط و مشکلات همچنان تلاش میکنند و حضورشان را در عرصهی موسیقی حفظ میکنند بیتردید شایستهی این هستند که اثر هنریشان به دور از قضاوتهایی که بار جنسیتی دارد ارزشگذاری شود.
در اینجا به این نکتهی مهم اشاره میکنم که باوجود شرایط دشواری که زنان جامعهی موسیقی ما دارند،بشخصه ایجاد کمپینهایی در حمایت از موسیقی زنان را الزاماً مفید نمیپندارم چراکه بعضاً همین کمپینها خود بستر مساعدی برای دیدگاههای جنسیتی فراهم میآورند.
ما به فضایی فراجنسیتی نیاز داریم و نباید این فضا را به شرایطی محدود کنیم که از طرف مرد به بقیه یا بالعکس تحمیل بشود.
اگر فراجنسیتی ببینیم اولاً زنان هنرمند با مردان هنرمند احساس برابری خواهند کرد و بعد از آن هرگاه هر دو در یک طبقه ایستادند آن وقت تعیین جایگاهِ دانشی و هنریشان، منوط به تولیدات و آثار آنها خواهد بود و جای معلم و متعلم از پیش تعیین نشده و گاه باهم عوض میشود. این «برابری» فراتر از مفاهیم آشنای حقوقی است چرا که در چنین فضایی است که بخش مؤنث هم تکیهگاه کاذبی را که تا کنون بر آن اعتماد داشت آگاهانه کنار میگذارد و روی پای خودش خواهد ایستاد. آن روز است که رقابت سالم در فضای سالم موسیقی ما پیدا خواهد شد که نتیجه روشن و درخشان آن رشد و اعتلای موسیقی ایران به صورت کلی است. بیتردید در دنیای امروز، گام بزرگ انسان رهایی از «دیدگاههای جنسیتی» است.
ضعف موسیقی زنان اگر نه صرفاً حاصل چنین تلقیهایی باشد اما به طور حتم تحت تأثیر آن شدت مییابد و البته ناگفته پیداست که در یک «بسته»، ضعفِ یک سو قطعاً بازتابی از ضعفِ دیگر سو هم در دل خود دارد. و این مسئله در جای خود به بررسیهای وسیعتری نیاز دارد.
بیتردید بر عهدهی تکتک ماست که به نفع شعور انسانی، به نفع سطحِ انسانی که همواره در مرتبهای بالاتر از سلیقهها و خواستهای شخصی قرار میگیرد، و درنهایت به نفع موسیقی و جامعه ایران فکری بکنیم. از قشر هنرمند جامعه انتظار میرود که درک بهتری در این زمینه داشته باشندچراکه ضرورت نگاه و رویکرد فرهنگی بر آنان بیش از هرکس دیگرآشکار است.
شایسته است که مؤثرینِ در این عرصه و موسیقیدانانِ صاحبرأی، به این مسئله توجه جدی بکنند تا در سایهی آن،مرزی بین کار حرفهای و خواستهای شخصی تعریف بشود وتحت این تأثیر، نگاه جنسیتی از روی زن هنرمند برداشته شود.واقعیت تلخ این است که همین قضاوتها، همین توقعات و قواعد دستوپاگیر تبدیل به قانونِ نانوشتهای شده که زنانِ هنرمند را در رنج انداخته، بعضاً آنها را در مظان اتهام قرار میدهد.
تنها در این صورت است که موسیقی زنان و در ابعاد وسیعتر موسیقی ایران، راههای تازهای برای رشد و شکوفایی خود خواهد یافت.
اگر به «هویت» زن احترام بگذاریم و اجازه بدهیم بیرون از چتر «پیشداوریهای مبتنی بر جنسیت» کار خودش را به جلو ببرد و به «خودش» نزدیک بشود و «هنر خودش» را به نمایش بگذارد، در آن صورت همهی ما موسیقی زنان را به دلیل زیبایی و ارزش هنری آن، بازنشرخواهیم کرد نه به این دلیل که از زنان «حمایت» کرده باشیم!
۱ نظر