شاید بی آنکه خود شجریان و پاواروتی هم بدانند، سه دیدگاه همه جانبه این دو درباره انسان و موقعیت انسان است که آنها را در دل مردم جای داده است. اما درک بنیادی ماهیت و مناسبات انسان معاصر درگیری عجیبی را با زمان، مکان، ابژه و سوژه پدید می آورد. ما فقط میتوانیم به آنچه که خارج و ورای خویشتن مان جای دارد ایمان بیاوریم.
آیا هنرمند پیش از آنکه نگران وظیفه ای باشد که به عهده دارد، باید نگران موقعیت خود در جهان باشد؟
آنچه هنرمند را به سوی خود جلب میکند روشنایی است؛ بنابراین خود را نه بر تنگناهای بلاواسطه که باید در زمینه اجتماعی روانشناسانه ی وسیعتری ارزیابی کرد.
موسیقی برای هنرمند امروز باید متورم شود. زمانی که این تورم بوجود بیاید موسیقی به سوی پست مدرنیسم حرکت میکند. تورم در اینجا به معنای پرکردن سطوح مختلف به یاری تمهیداتی است که در خود پست مدرنیسم مطرح است. سئوالی که پیش می آید این است که پست مدرنیسم چیست تا موسیقی امروز به سوی آن حرکت کند.
پست مدرنیسم فاقد آن چیزی است که مرجوع است؛ فاقد referent است. برای پست مدرنیسم رئالیته ای وجود ندارد تا به یک اصل ارجاع پیدا کند. ایحاب حسن معتقد است که پست مدرنیسم، مرحله ای است در راه وحدت روحی بشریت. تمهیداتی که در پست مدرتیست مطرح است نخست فاصله گرفتن از مدرنیسم است و دیگر اصل حاکمیت است که به معنی هستی شناسی مکانیزم های مختلف اثر است. پست مدرنیسم از الهامات به طرف وحی در حرکت است.
در موسیقی ایران اصل حاکمیت وجود ندارد. در ایران هیچ نهضت موسیقایی نداریم (اگر قبول کنیم در ایران نهضت موسیقایی وجود داشته است که جانشین نهضت قبل از خود شده باشد) زیرا یک اصل حاکم فارق بوجود نیامده است تا سیستم های موسیقایی را به طرف نهضتی دیگر حمل کند.
موسیقی ایران باید در زمان های مختلف به صورت نامکرر، مکرر شود؛ بنابراین آن عنصر تکرار و رخوت آور موسیقی ایران باید به عدم تکرار بدل شود و ساختار موسیقی به صورت متباعد، متداخل و متوازی به سمت بالا حرکت کند و در نتیجه تکرار عینی قبلی شست وشو شود و صدائیت صدا، به جای صدائیت عنصر سازنده صدا و واقعیت ابزار صدا به رخ کشیده شود.
برای اینکه ما در موسیقی به عدم استمرار برسیم، باید با صدا چه کنیم؛ ابتدا باید صدا را وارد حوادث دیگری کنیم (منظور همان حوادثی است که خودشان را شرح نمیدهند) بنابراین وقتی صدا وارد حادثه ای دیگر شود و موسیقی از یک مکانیزم به سمت مکانیزمی دیگر در زمان و مکان حرکت کند، منافی مکانیزم اول خواهد بود و این مارا از استمرار میرهاند.
برای اینکه ما در این میان حالت خودجوشی، شهودی و اشراقی را از دست ندهیم، باید عامل پیشبینی ناپذیر خود جوشی را معرفی کنیم. هیجان تیکه تیکه کرد، بخشی از خودجوشی است. زمانی که مکانیزم اجرا (خواندن و نواختن قوی باشد، هر بخش از اثر، به اندازه کل اثر به مخاطب لذت میدهد؛ بنابراین بازگرداندن و اجرا کردن هر بخش از اثر، خارج از قراردادهای نامربوط به آن اثر، به بی قرار دادی نت خود اثر، یک اثر را خودکفا میکند)
هر نهضت موسیقایی باید نهضت پیش از خود را بیگانه بداند و بکوشد آن را از خود براند. زمانی که ما با نهضت حاکم سروکار داریم، خود نیز تحت تاثیر حاکمیت آن نهضت ایم. اصل حاکم در نهضت مدرن عبارت است از شناخت شناسی اصل برداشتن. قرن بیستم قرن انباشتگی دانش است.
شاید سئوال برانگیز باشد که چرا شجریان و حتی پاواروتی باید از مدرنیزم بگذرند و به سمت پست مدرنیزم حرکت کنند. کاملا روشن است که اثر پست مدرن، به دنبال تغییرات تکنولوژیک شهری است. شجریان و پاواروتی هیچ یک از زندگی شهری و تکنولوژیک جدا نیستند. بنابراین ابزار هایی که به کار میبرند فنی اند و چنین است که کثرت مضمون پیش میآید. نکته بعد یافتن چند جغرافیا با چند عنصر پست مدرنیزم در اثر است.
اثری که از جدالهای ابدی بشری حاصل آمده باشد ولی یک موضع و موقع خاص را بیان کند، اثری پست مدرن است. بنابراین در پست مدرنیسم کوششی وجود دارد برای شمولیت و جامع و مانع بودن اثر. در عین حال پست مدرنیسم مخالف ارگانیک بودن است. پست مدرنیسم گاه ضد زمان عمل میکند. این مکتب با تکنیک های جدید بیان سروکار دارد و بخشی از تکنولوژیهای معاصر را درونی میکند و هستی شناسی (ontology)را به خود اختصاص میدهد.
اثر پست مدرن اثری است که در آن شناخت شناسی، به قیمت پیش خواندن هستی شناسی اثر به پس صحنه رانده میشود. از خصایص پست مدرنیسم تاکید بر دیگر جهانی بودن موسیقی است؛ منظور از دیگر جهانی بودن توجه به آخرت نیست بلکه منظور خلق شرایطی دیگر غیر از شراط فعلی است.
مجله بایا اردیبهشت ۱۳۷۸
۱ نظر