موتسارت را همیشه تحسین خواهم کرد. لطافت و عشقی را که فقط روح و جانی متعالی میتواند درک کند و این عشق میتواند عمق درد انسان را دریابد، میتواند تولد، مرگ، ناپایداری، فنا، تنهایی و انزوای زندگی را و عشق را با تمام عظمتش نه تنها در آثار مینورش بلکه در آثار ماژورش با غمی نافذ بیان کند.
زندگی و مرگ غیرقابل انکار است. این سوگ عظیم و غم نافذ در تمام اثر کوارتت کلارینت ماژور وجود دارد، برای آن من در اینجا آغاز موومان دوم را نشان میدهم.
بدون شک موتسارت خود را به سادگی به دست حزن و غم نمیسپارد، در این موومان عشق با تمام عظمتش مانند آینهای درخشان عکس آن را نشان میدهد.
اگر چه غم زندگی برایش روشن است اما زندگی در برابر آن با عشقی سرشار و مثبت قرار میگیرد. به همین دلیل باید به این فرضیه رسید که عشق به انسان در موتسارت عشقی از نوع وهم و خیال نیست، از آن نوعی که به جهانی دیگر تعلق داشته باشد.
این مسلم است که زندگی غم انگیز است اما چه زیباست که عشق وجود دارد، بگذار که همه با هم و دوش به دوش هم این زندگی حزن انگیز را درنوردیم، در کنار هم و در حالی که به یکدیگر تسلی خاطر میدهیم در مقابل این زندگی بایستیم. این پیام موتسارت است به ما و من، این را از صمیم قلب تائید میکنم. چندی پیش هنگامی که بر آثار شاعر ژاپنی ایسا (ISSA) عمیق شدم، روح و عمق حس موتسارت را باز هم بهتر و روشن تر فهمیدم؛ هایکو (Hai Ku) های این شاعر پنجاه ساله…
هر چه که هست باشد
در دست های توست روح بزرگ آئین بودائی که مورد احترام من است؛ این امنیت به من میدهد و این معنی را نمیدهد که مهم نیست که اگر در جهانی دیگر چیزی منتظرت نیست، پس باید در این جهان بازدهی مفیدی نداشت، بلکه فقط هیچ انسانی آگاه به این نیست که زندگی آینده چگونه وضعیتی را چطور برایش آماده ساخته است و به این تعبیر میشود که با وجود تمام ناملایمات، احساس رضایت و خوشبختی در انسان موجود باشد.
انسانهای خوش بین و مثبت انسانهایی خوشبخت و خوشحال هستند، حتی بطور سطحی آن، زیرا آنها پیوسته به ناپایداری زندگی و گذرا بودنِ آن آگاه هستند و به بودن کوتاه مدتشان در مقایسه با این عالم گیتی که بسیار کوتاه است واقف هستند، اگر از اینگونه انسان ها پرسیده شود که هدف از بودن در این جهان چه است، باید جواب موتسارت را بدهند: من زنده هستم به عشق دیگران و تنها چنین بودنی ارزشمند است، در اینکه ما متولد میشویم و بالاخره می میریم در دستِ طبیعت است و این در دست های ما نیست.
مقاله جالبی بود. ممنونم.
موفق باشید.