گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

بررسی برخی آراء و گفتارهای نورعلی برومند از منظر دیدگاه‌های اتنوموزیکولوژی (۱)

۱- مقدمه

گفته‌ها و اظهار نظرهای بیان‌شده توسط مطّلعین و موسیقیدانان هر فرهنگ موسیقایی حامل بینش‌ها و نکات حائز اهمیتی هستند که بررسی و تحلیل محتوای آنان و مطابقتشان با نمونه‌های مشابه و مرتبط نتایجی مفید حاصل می‌آورد. مثال بارزِ مطلب اخیر جمله ‏ای از زنده‌یاد نورعلی برومند است که بر برونو نتل تأثیرگذار بود، به طوری که آن را عنوان یکی از مقاله‏ هایش قرار داد (نک. برونو نتل ۱۳۸۱ب). در این نوشتار نیز سعی شده مانند شیوۀ نتل در مقالۀ مذکور، با تدقیق و تعمّق بر این جمله و دیگر اظهاراتِ برومند، بر اساس دیدگاه‏های مختلفِ اتنوموزیکولوژی در چهار قسمت و از چهار منظرِ مختلف نسبت به این آراء و گفتارها بحث و بررسی انجام شود. نقش تاثیرگذار و سازندۀ زنده‌یاد نورعلی برومند بر حیات دیروز و امروز موسیقی کلاسیک ایرانی شایان توجه بوده و قابل انکار و چشم‌پوشی نیست و نیّت اصلی این بررسی صرفاً جستجو و دست‌یابی به گوشه‌ای از بینش‌ها و نگرش‌های حاضر و جاری در گسترۀ موسیقی ایران است و ارزیابی یا انتقاد از مطالب نقل شده و مورد اشاره مقصود نیست.



۲- بررسی از زاویۀ نگرش‌های امیک و اتیک

برونو نتل (۱۳۸۱ب: ۱۵۳) روایت می‏ کند که در زمان حضورش در ایران، روزی هنگام ترکِ کلاس، نورعلی‏ برومند او را مورد خطاب قرار‏داده و گفته ‏است: «تو هرگز این موسیقی را نخواهی فهمید. چیزهایی وجود دارد که هر ایرانی در کوچه و خیابان به طور غریزی می‏ داند و تو هرچقدر تلاش کنی هرگز نخواهی فهمید». نزدیک‌ترین مبحثِ اتنوموزیکولوژی که جملۀ اخیرِ برومند به آن مربوط می‏ شود مسألۀ تمایز میانِ دیدگاه‏های امیک و اتیک و رویارویی یا مشارکت آن‏ها در تحقیقات میدانی است. ارزش این جمله در بیانِ موجزِ یکی از سه رویکردِ عمده در گفتمان موسیقی‏ شناسان غربی و غیرغربی در ارتباط با مطالعه‏ ی فرهنگی غیرغربی است.

رویکرد اول غالباً بر تحقیقات و آثار موسیقی‏ شناسی تطبیقی حاکم بود و شامل مطالعات بین فرهنگی یکسویه‏ ای بود که تنها مبتنی بر دیدگاه اتیک انجام می‏ شدند. موسیقی‏ شناسان تطبیقی با این رویکرد «به تعبیر و شیوه ‏ی مورد نظر خودشان به مطالعه ی موسیقی‏ های غیرغربی» می ‏پرداختند (همان: ۱۵۴) و به منظور انطباقِ یافته‏ ها و ارزیابی‏ها با انگاشت‏ه ای قوم‏ محورانه‏ شان، روش‏های تحقیق را تحمیل می‏ کردند (همان: ۱۵۷).

گفتۀ تأثیرگذارِ برومند به طور موجز، بیان کنندۀ رویکرد دیگری است که نظام‏ های موسیقایی را «ذاتاً ترجمان ناپذیر» می ‏داند و از این حیث به نتیجۀ حاصل از کارمیدانیِ فرد بیرونی ایراد وارد می‏ کند (همان ۱۵۶). همچنین، در رویکرد مذکور بیم آنست که محققان غیربومی اصول مهم درون فرهنگ را «نادیده بگیرند، بد بفهمند یا به آن تجاوز کنند» (رایس ۱۳۸۸: ۱۷۶). تیموتی رایس (همان: ۱۷۷) عبارتی را براساس تجربه‏ اش از کارمیدانی در فرهنگ موسیقی بلغاری نقل کرده که شباهت زیادی به جملۀ برومند دارد: «غریبه‏ ها در مقایسه با خودی‏ ها تا ابد محکوم به آگاهی از بخشی از دانستنی‏ها هستند، حتا اگر بیشتر بلغاری‏ ها اصلاً بلد نباشند گایدا [نی انبان بلغاری] بزنند».

علاوه بر این، رایس به تئوری‏ ای بلغاری اشاره می ‏کند که طبقِ آن، وجود سنت در خونِ فرد لازمۀ شناخت واقعی سنت به حساب می‏آید (همان). پژواکِ گفتۀ برومند هنوز در مباحثات سال‏های اخیر موسیقی کلاسیک ایران حضور دارد و شاهد بروز اظهاراتی شبیه به مضمون آن بوده ‏ایم: «[…] ما هم علم موسیقی‏ شناسی خود را داریم و هیچ گونه نیازی به علم قوم‏ موسیقی‏ شناسی موسیقی غربی نداریم، چون ما خود یکی از آن اقوام کهن هستیم و بهتر از هرکس و هرجا می‏ توانیم موسیقی خود را بشناسیم» (کیانی ۱۳۹۲: ۱۸۱).

مسعود خمسه‌پور

مسعود خمسه‌پور

۱ نظر

  • باعرض سلام خدمت نویسنده مقاله :
    ایا عکس این قضیه هم درست است ؟وما نمی توانیم موسیقی غربی را انگونه که انان درک می کنند درک کنیم ؟وفقط خود را به فهمیدن می زنیم ؟
    ایا کسانی که با تار باخ یا موتزرات می زنند وان را شرقی کردن ان اهنگها می دانند در توهمی مضاعف گرفتار نیستند؟
    و به قول هایدگر :خانه و جودی ما متفاوت است

بیشتر بحث شده است