بررّسیهای انجام شده دربارۀ ساختار کالبدی آمفی تئاترها و آکوستیک آن نشان میدهد که در طراحی آنها حجم جمعیّت استفاده کننده از بنا مؤثر است. حجم و تعداد جمعیّت شنونده مشخص میکند که معماری شنیداری بنا به چه شکل باید کالبد یابد. مسئله صرفاً فراهمکردن تجربۀ شنیداری خوب برای گروه کوچکی از شنوندههایی که در بهترین نقطۀ آکوستیکی قرار دارند نیست؛ بلکه، رضایت تمامی افراد حاضر در فضا مورد نظر است و بنابراین، در مصداق بعدی معماری آمفی تئاتر است.
شعر، نمایش، موسیقی، رقص و اعتقادات مذهبی در یک اثر معماری که نمونهای کامل از معماری شنیداری است، و در فضایی عمومی آکوستیکی جمع شدهاند و معماری آمفی تئاتر پدید آمدهاست.
آمفیتئاترهای روباز یونانی متأثر از بستر طبیعی خود بودند. بسیاری از شهرهای یونان مجاور تپههایی قرار داشتند که امکانات آکوستیکی مطلوبی رابرای ساخت آمفی تئاتر فراهم میکردند.جایگاهی که تئاتر در فرهنگ یونانیان داشت بر کسی پوشیده نیست. استقبال بسیار مردم از این هنر منجر میشد که مخاطبان بسیاری مشتاق تماشای تئاتر باشند و دور هم جمعکردن این افراد در بنایی واحد بهطوریکه صدا، بدون امکانات پیشرفتۀ امروزی به گوش آنها برسد، مسألهای بود که در آمفی تئداترهای یونانی به خوبی پاسخ گفته شد.
بررّسیهای انجام شده دربارۀ ساختار کالبدی آمفی تئاترها و آکوستیک آن نشان میدهد که در طراحی آنها حجم جمعیّت استفاده کننده از بنا مؤثر است. حجم و تعداد جمعیّت شنونده مشخص میکند که معماری شنیداری بنا به چه شکل باید کالبد یابد. مسئله صرفاً فراهمکردن تجربۀ شنیداری خوب برای گروه کوچکی از شنوندههایی که در بهترین نقطۀ آکوستیکی قرار دارند نیست؛ بلکه، رضایت تمامی افراد حاضر در فضا مورد نظر است و بنابراین، در معماری یونان تعامل تودههای مردم با فضا از طریق مسائل آکوستیکی مورد نظر بوده است و معماری شنیداری راهی برای برقراری دموکراسی میان افراد جامعه بود.
آخرین موردی که بررسی میشود، روابط انسانها و صدا در گسترهای وسیعتراز تک بنا و در ابعاد شهری است. صدا وسیلهای برای ارتباط مردم با یکدیگر و فراتر از آن، بیان و دریافت هویّت فردی آنهاست. صدا تشکّلات اجتماعی جامعۀ انسانی را بهوجود میآورد، تعریف و تقویت میکند و نهایتاً نهایتاً مرکزیّتی برای به هم پیوستن آن بهوجود میآورد.
آلین کوربین (Alain Corbin) در پژوهشی که در ارتباط با نقش ناقوس در شهرهای کوچک قرن نوزدهم فرانسه داشتهاست، نشان میدهد که شخصیّت، صحّت روانی، غرور مدنی و هویت سرزمینی افراد این شهرها وابسته به شنیدن ناقوسهای روستاست؛ چراکه تعیین محدودۀ هر شهری با توجه به حداکثر مسافتی بوده است که صدای ناقوسها در آنجا شنیده میشده است. همینطور انتشار صدای ناقوس کلیسا میتوانست مشخص کند که کدامیک از زمینهای حومه میتوانند در محدودۀ شهر قرار بگیرند. صدای ناقوس در شهر منتشر میشد و دامنهاش تا کوهها میرسید.
پژواک منتشر شده از برخورد صدا با کوهها جغرافیای آکوستیکی شهروند بودن را مشخص میکرد؛ بنابراین، با توجّه به این مورد، طبیعت هم سهم مهمّی در معماری شنیداری به عهده دارد.
منبع
Blesser, Barry. Salter, Linda-Ruth. Spaces Speak, Are You Listening? Experiencing Aural Architecture, MIT press,2006.
۱ نظر