این عمل چنین مفهومی دارد که حالا این توانایی در آنها نقش بسته است و طبیعت آنها شده است، اگر یک کودک در بین آنان وجود دارد که نواختن ویولن هنوز طبیعت دومش نشده است، معلوم است که هنوز با خودش مشغول است و جواب نمیدهد یا اینکه جواب میدهد اما به جای آن دست از نواختن برمیدارد.
من سوالهای مختلفی میکنم و آنها در حالیکه نوازندگی میکنند جواب میدهند. آنها استعداد و توانایی را کسب کردهاند که با خندههای زیبایشان به نوازندگیشان میتوانند ادامه بدهند. بدون استثناء هر کودکی میتواند به این توانایی برسد. این توانمندی چون به طبیعت دوم مان تبدیل شده است میتوانیم کارهای زیادی انجام بدهیم. برای مثال زبان مادریمان را مسلط صحبت کنیم و همچنین نواختن ویولن در وجودمان نشسته است.
اغلب برای اینکه پیدا کنم که بچهها چه پیشرفتی را کسب کردهاند از امتحانهای بازیگونه مختلفی استفاده کردهام، ده تا دوازده بچه را در یک زمان مشغولشان میکنم و اگر امکانات آن مکان اجازه بدهد، چهل تا پنجاه بچه شروع یه قطعه را یک بار با دستهای خالی و فقط با میمیک نشان میدهم و صدا میزنم.
توجه:
و به پیش! آنها که با دقت کامل حرکات مرا از نظرشان گذراندهاند، همگی ادامه قطعه را یکصدا را اجرا میکنند. آموزش ما آنها را چابک، فرز و آماده میکند. دقت و هوشیاری در آنها تقویت میشود. بدین گونه انتقال استعداد و قابلیت را در آنها تقویت میکنیم. کارها و بازیهایی که رشد و پرورشدهنده هستند بر روی بچهها انجام میشود و باعث تغییرات فوقالعاده در آنها میشود.
ما جهانیان را به حیرت و تعجب انداختهایم
از زمانی که ما آموزش و پرورش استعدادهای ویولون را شروع کردهایم بیست سال میگذرد. حالا بچههای سه، چهار ساله با کمک ویولنهای کوچولویشان و موسیقیهای باخ، موتسارت در ژاپن شوری عجیب و اصیل به راه انداختهاند، این کلاسها بیش از دویست هزار کودک را در خود جا داده است!
این در دنیا بیسابقه است، ما را با هیچ جای دنیا نمیشود مقایسه کرد. در سال ۱۹۵۳ پاستور کاتولیک کانداو (Candeau) که دیگر در بین ما نیست، در کنسرت بزرگی که هزار کودک در دبیرستان توکیو که به روی صحنه رفتند، شدیدا تحت تأثیر قرار گرفته بود. گفت: معجزهای رخ داده است، تمام مردم مات و متحیر ماندهاند و به وجد آمدهاند، برایشان بسیار جالب شده که چه در ژاپن به وقوع پیوسته؟!
۱ نظر