درباره آلبوم شهر خاموش آخرین ساخته کیهان کلهر
یک گام بلندتر برای سرک کشیدن به کمی دوردستتر. کیهان کلهر را با گامهای دوستانهاش به سوی همسایگان جغرافیایی میشناسیم. او میگوید: «فاصلهی ما با شبه قارهی هند و فلات آناتولی تنها یک گام به راست و یک گام به چپ است.» (نقل به مضمون) و در نتیجه به دنبال همنشینی و تجربهی موسیقایی با آنها میرود. او با این جملات در حقیقت بخشی از ایدهی موسیقی تلفیقی امروز دنیا را بازگو میکند و نیز برخی بیتوجهیهای پیشین به فرهنگهایی که شاید همسایگیشان با ما بیش از آن باشد که میپنداریم.
او از خود و دنیای اطرافاش میپرسد که اگر میتوانیم (و بعضیها چنین میپندارند که لازم است) موسیقی ایرانی را با فنون باقیمانده از موسیقی کلاسیک اروپایی در هم بیامیزیم، چرا نتوان همین کار را با فرهنگهای دیگر انجام داد؟
به گمان وی آمیزش با فرهنگهای نزدیکتر (جغرافیایی و غیر آن) بسیار طبیعیتر و به همان نسبت هم بکرتر به نظر میرسد. این جملات و تفسیر آنها را میتوان بیانیهی او به شمار آورد.
شهر خاموش را اگر در پرتو این بیانیه و روش کلی نگاه کنیم اثری است که با بقیهی کارهای کلهر متفاوت است. از این دیدگاه آن را باید نقطهی مهمی از تغییر هنرمند یا اثری متفاوت و تک افتاده از وی دانست (بسته به این که ویژگیهایش از این پس تکرار شود یا نه). به نظر میرسد که او در این اثر میخواسته از بیانیهی خود فراتر رود؛ موسیقیاش برخلاف همیشه حاصل همنشینی با نوازندگان بداههپردازی از فرهنگهای مجاور نیست. موسیقی دستگاهی ایرانی هم نیست (که سابقا به آن میپرداخت)، اما از همهی آنها رنگی با خود دارد.
حتا به یاد آوردن تاثیر «کالین جاکوپسن» در تنظیم «پرواز» و «در انتظار باران» نیز از اهمیت این موضوع چیزی نمیکاهد، چرا که دستاورد کار گروه (از این نظر) به یکدیگر نزدیک است.
قطعهی شهر خاموش از چند نظر میان آثار کلهر نمونهی متفاوتی به شمار میآید؛ اثری طولانی که ناماش یک فاجعهی انسانی را به خاطر میآورد. این طولانیترین قطعهای است که تاکنون از او منتشر شده است. به یاد داشته باشیم که این قطعهی تقریبا ۳۰ دقیقهای درست در زمانی به وجود میآید که ساختن قطعات بلند و به دنبال کشیدن شنوندگان چندان هم کار آسانی نیست.
. انسان عصر سرعت به سختی میتواند این مدت را بر قطعهای موسیقایی تمرکز کند. نیروی عظیمی باید در یک قطعه نهفته باشد تا بتواند از یک سو این مدت موسیقی را به شکل یک کل در کنار هم نگه دارد و از سوی دیگر شنوندهای هم داشته باشد.
از پیش تعیین شدگی این قطعه (حداقل برای بخشی از آن) نیز باعث میشود تکنیکهای گسترش را مانند آن چه در همکاریش با نوازندگان هندی یا ترکی امکانپذیر بود (بداههپردازی بر ساختارهای اجرایی ملهم از موسیقی دستگاهی ایران، موسیقی هندی یا ترکی) نتوان برای بسط قطعهای چنین طولانی به کار بست. حتا نیمه بداهه بودن شروع قطعه نیز به دلیل تفکر متفاوت نوازندگان کوئینتت به مقولهی بداهه و هدایت نمیتوانسته باعث نزدیکی کلهر به آن فضای قبلی شود.
۱ نظر