هنگامی که شما به موسیقی گوش می دهید المانهای بسیاری دست به دست هم می دهند تا سبک و نوع موسیقی را مشخص کنند. از رنگ آمیزی سازها گرفته تا مشخصه های ملودی، هارمونی، ریتم و… موسیقی جز نیز از این قاعده مستثنا نیست، اما ممکن است تعجب کنید اگر بدانید که به نظر بسیاری از اهل موسیقی، آنچه در موسیقی در جز (Jazz) مهمتر از قطعه نوشته شده روی کاغذ است، به نحوه اجرای قطعه توسط نوازنده بر می گردد و در این میان از مهمترین عاملی که موسیقی جز را از سایر سبک های موسیقی متمایز می نماید گونه های متنوع و خاص ریتم است که نوازنده با توجه به سلیقه خود در اجرا از آنها یاری می جوید.
اگر اجراهای مختلف یک سونات موتزارت که توسط نوازندگان برجسته پیانو اجرا شده است را گوش کنید، به سختی می توانید تشخیص دهید که هریک را چه کسی نواخته است، چرا که اصالت در موسیقی کلاسیک بر آن است که نوازنده دقیقآ آنچه مصنف در روی کاغذ نوشته شده اجرا کند. در مقابل اگر اجراهای مختلف قطعه “In a Sentimental Mood” از دوک الینگتون (Duke Ellington) را گوش دهید بسادگی می توانید مشخص کنید که کدام اجرا از چارلی پارکر (Charlie Parker) است و کدام سونی رولینز (Sonny Rollins).
باید توجه کرد که نمود اعمال و نفوذ احساسات نوازنده جز در ساز بیش از همه در ریتم شکل می گیرد، هرچند بدون شک “Articulation” و نوانس ها نیز تاثیر خود را بر سبک و شیوه نوازندگی خاص یک نوازنده جز می گذارند.
بداهه نوازی (Improvise) از قرنها قبل از تولد جز در موسیقی کشورهایی مانند هند و ایران وجود داشته است، به بیان دیگر نباید فکر کنیم که گرفتن یک ایده موسیقی – که از طریق گوش یا پارتیتور بدست می آید – و نواختن جملات موسیقی از روی ایده گرفته شده، چیزی نیست که جز آنرا به عالم موسیقی معرفی کرده باشد. اما می توان در یک کلام مجموع عواملی که بداهه نوازی در موسیقی جز را از سایر بداهه نوازی ها متمایز می سازد، “علمی بودن” این سبک از موسیقی نامید. بدیهی است که احاطه علم بر موسیقی جز از سابقه طولانی موسیقی کلاسیک – به معنی عام – در اروپا و آمریکا گرفته شده است.
یک نوازنده جز با وجود آنکه دست بازی در اجرای قطعات مختلف دارد اما در ورای این آزادی محدودیت هایی علمی در زمینه کاربرد ملودی، ریتم و هارمونی را باید مد نظر داشته باشد.
چنانچه یک نوازنده سولو با ساز خود شروع به نواختن ملودی یک قطعه بنماید شما بسادگی می توانید تشخیص دهید که “آیا این قطعه در دسته بندی جز می گنجد یا خیر؟” برای مثال فرض کنید اجرای سولو “Autumn Leaves” از چارلی پارکر را گوش می دهید. می خواهیم به این نکته اشاره کنیم که مهمتر از هارمونی که در بسیاری از سبک های جز بر اساس آن موسیقی ساخته شده و استوار است، ریتم عامل موثر تری در دادن شخصیت جز به یک قطعه موسیقی است.
اما کمی راجع به ریتم، برخلاف سبک کلاسیک در یک قطعه موسیقی جز مثلآ یک سوئینگ ۴/۴ تاکید نوازنده – و سایر اعضای گروه – عمومآ بر روی ضربهای دوم و چهارم است به بیان دیگر این ضربها نسبت به ضربهای یک و سه برتری استفاده دارند. دقیقآ برخلاف آنچه بصورت طبیعی – همانند موسیقی کلاسیک – انسان انتظار آنرا دارد. به همین خاطر است که یک قطعه سوئینگ معمولآ واکنش حرکتی انسان را بر می انگیزد و نمی گذارد که شنونده آرام سرجای خود بنشیند.
۱ نظر