جنبش تجدد خواهی در هنر و فرهنگ ایران، اندکی بعد از جنبش آزادیخواهی و مشروطه طلبی، در حدود سال ۱۳۰۰ هـ. ش. (۱۹۲۱م) شکل گرفت. در دو دهه اول سده چهاردهم (۱۳۲۰-۱۳۰۰) بود که «شعر نو» و «نثر جدید» نیز در زبان فارسی جای ویژه خود را یافت: محمد علی جمال زاده مجموعه داستان های کوتاه «یکی بود یکی نبود» را در برلین منتشر کرد (۱۳۰۰ ش) و نیما یوشیج «افسانه» را سرود (۱۳۰۱).
در همین دوره، در موسیقی هم مانند بخش های دیگر فرهنگی و هنری جامعه ایران حرکت های جدیدی آغاز شد: اولین کنسرت های موسیقی برای عموم، با محتواهای تازه توسط ابوالقاسم عارف و غلامحسین درویش در سالن گراند هتل تهران برگزار شد و علینقی وزیری در سال ۱۳۰۰ در برلین دستور تار را به چاپ رسانید و پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۰۲ اولین مدرسه موسیقی ایرانی به سبک جدید (اروپایی) را در ایران تاسیس کرد.
اصطلاح «موسیقی نوین و علمی» نیز محصول همین دوره است. اما «موسیقی نوین» مانند «شعرنو» و «نثرجدید» در فرهنگ جامعه ریشه نداونید و امروز، نه در عمل هم پا و هم پایه نثر جدید و شعر نو است و نه تعریف و شناخت دقیق و قابل استفاده ای از آن در دست است. در رشته های دیگر هنری نقاشی، مجسمه سازی، و معماری، هم چنان که بررسی خواهد شد، تجدد ایرانی قابل رویت نیست.
دوره تاریخی ای که مدّ نظر ما است، دوره ای است که در اروپا به زمان بین دو جنگ (جهانی) مشهور است (م۱۹۳۸–۱۹۱۸) و در ایران تقریباً با دو دهه اول قرن چهاردهم هـ. ش. (۱۳۲۰- ۱۳۰۰) مطابق است و زمانی است که مشروطه طلبی و آزادی خواهی در عرصه سیاست به بن بست رسیده و انتظارات آزادی خواهان برآورده نشده است. چرا که تجددِ مشروطه طلبی با کم آگاهی – هم از اوضاع اجتماعی داخلی و هم از اوضاع فرهنگی و علمی اروپا- به راه افتاد. و هرچند که انقلاب مشروطه، نظام سیاسی موجود را متزلزل کرده بود، اما نظام جدید پارلمانی و دموکراسی نیز به دلایل گوناگون به قدرت نرسید. درهمین دوره بود که جنبش های مختلف محلی سر برافراشتند و دیری نگذشت که حرکت آزادی خواهی و مشروطه طلبی به حکومت «مردم مقتدر» و « ناجی» یعنی رضا شاه پهلوی ختم شد.
از نظر مکانی باید در این دوره علاوه بر ایرا ن و تهران به اروپا و به خصوص به برلین توجه داشت. چرا که هم نهال هنر مُدرن اروپایی بیشتر در شهرهای برلین، پاریس و وین کاشته شده بود و هم هنرمندان و ادبای ایرانی در پاریس و به ویژه در برلین با فرهنگ و هنر اروپایی آشنا و شیفته آن شده بودند و از همین رو قصد داشتند که آن را با فرهنگ وهنر ایران پیوند دهند.
در مقاله افتتاحیه دوره جدید مجله کاوه که در آن دوران در برلین با همکاری عده ای از روشنفکران ایرانی که بعدها جز شخصیت های مهم فرهنگی و سیاسی ایرانی شدند (میرزا محمد خان قزوینی، کاظم زاده ایرانشهر، سید حسن تقی زاده، محمد علی جمال زاده و….) منتشر می شد، به قلم تقی زاده چنین اشاره شده است: «… مجله کاوه در دوره جدید بعد از جنگ خط مشی تازه ای در پیش گرفته که مسلک و مقصدش بیشتر از هر چیز ترویج تمدن اروپایی در ایران، جهاد بر ضد تعصب، خدمت به حفظ ملیت و وحدت ملی ایران، مجاهدت در پاکیزگی و حفظ زبان و ادبیات فارسی از امراض و خطرهای مستولیه بر آن و قدر مقدور تقویت به آزادی داخلی و خارجی آن بود.» (آرین پور ج ۲ ص ۲۳۲)
۱ نظر