مقدمه
سازهای بادیبرنجی ازنظر یادگیری و اجرا، جزو مشکلترین سازهای موسیقی هستند و احتمال بروز برخی مشکلات پزشکی در میان نوازندگان این سازها، از هر سنی و با هر میزان مهارتی، نسبت به افراد دیگر بالاتر است. این اختلالات از نظر شدت، از یافتههای تصادفیِ بدون علامت در میان نوازندگان غیرحرفهای، تا آسیبهای جدی که نوازندگان حرفهای را از تمرین یا اجرا ناتوان میکنند، متغیرند. این مقاله به برخی از این مشکلات رایج، راههای پیشگیری و درمان آنها اشاره خواهد داشت. برخی از این بیماریها در مورد نوازندگان تمامی سازهای بادی صدق میکنند اما ازآنجاکه نواختن سازهای بادیبرنجی معمولاً با فشار و تنشِ فیزیکی و جسمیِ بیشتری همراه است عمدۀ این موارد بیش از همه در مورد سازهای بادیبرنجی اهمیت پیدا میکنند. در میانِ مشکلاتی که در ادامه خواهد آمد، برخی مانند سرگیجه یا مشکلات لبها یا عارضههای نخاعی بسیار رایجاند اما برخی دیگر مانند پنومونی یا لارینگوسِل بهندرت دیده میشوند و بیشتر ناشی از نوازندگی با شیوههای نادرست و غیرعلمی، عوامل خارج از موسیقی یا مواردی استثنایی هستند.
اختلالات لبها
نوازندگان سازهای بادیبرنجی باید با دهان، منفذی برای خروج هوا بسازند؛ بهطوریکه با حالت دادن به دهان، عضلات صورت، زبان و فک، لبها بتوانند به هنگام دمیدن هوا مرتعش شوند. بنابراین لبهای نوازندگانِ این سازها تحت فشار زیادی قرار میگیرند و برای حفظِ حالتِ منفذِ خروجی هوا، به قدرت و چابکیِ ساختار عضلانیِ لب نیاز دارند. هم نتهای بالا (۱) (به لحاظِ زیرایی) و هم نتهای بلند (به لحاظ دینامیسم) هر دو، به فشار بیشتری نیاز دارند و منجر به اِعمال فشار زیادی به ساختار عضلانیِ لب میشوند. همچنین فشار زیاد ناشی از نواختن طولانیمدت و بدون استراحت، نواختن نتهای بالا، نواختن نتهایی با شدت و دینامیسم بالا و نیز فشردن محکمِ سر ساز روی لبها، نوازندگان سازهای بادیبرنجی را در معرض آسیبهای لب قرار میدهد. برای نمونه، رشد مو در زیر پوستِ لب در محل تماس سر ساز با لبها یکی از عوارضی است که ممکن است رخ دهد. نشانههای چنین آسیبهایی عبارتاند از:
۱- تخت به نظر رسیدن و درخشان نبودن نتهای بالا؛
۲- لرزش صدا و ایجاد اشکال در نگهداشتنِ نتهای بالا به صورت طولانیمدت؛
۳- تورم و قرمزی غیر طبیعیِ لبها پس از نواختن؛
۴- سفتی و تورم لبها در حین نواختن؛
۵- احساس خستگی یا درد مزمن در لب پایین؛
۶- لاستیکمانند و کرخت شدن لبها؛
۷- وجود خراش در لبها و دهان؛
۸- فرار هوا از گوشههای لب درحین نواختن؛
۹- وجود زخم یا تومور در لب.
یکی از مهمترین این آسیبها، پاره شدن عضلۀ اوربیکولاریس اوریس (۲) است؛ عضلۀ بزرگ بیضی شکلی که هم لب بالا و هم لب پایین را در برمیگیرد. این آسیب به سندروم ساچمو (۳) معروف است. در میان نوازندگان سازهای بادی، نوازندگان بادیهای برنجی بیش از همه در معرض چنین آسیبی قرار دارند چرا که به فشار زیادی برای نواختن این خانواده از سازهای بادی نیاز است. این آسیب باعث کاهش قدرت و چابکی ساختار عضلانی لب، آویختگی لبها و ناتوانی در حفظِ نتهای بالا میشود. برخی از نوازندگانِ مبتلا به سندروم ساچمو با جراحی بهبود یافتهاند. استراحت طولانیمدت نیز راه حل دیگری برای این مشکل است. درحقیقت این سندروم به نام لویی آرمسترانگ (۴)، خواننده، آهنگساز و ترومپتنواز شهیر قرن بیستم نامگذاری شده، چرا که نشانههای آن با آنچه که برای لبهای لویی آرمسترانگ در سال ۱۹۳۵ رخ داد و باعث شد به مدت یک سال نتواند ترومپت بنوازد مشابهت دارد. (۵)
عضلۀ اربیکولاریس اوریس
پی نوشت
۱- High notes.
۲- Orbicularis oris.
۳- سندروم ساچمو (Satchmo’s Syndrome) یک اختلال مربوط به لب است. در کتاب بهداشت نوازنده نوشتۀ انسیه تبریزی و محمد عبدلی (ماهور، ۱۳۹۰: ص ۳۳۴) این نام به اشتباه به یک بیماری درخصوص استخوان انگشتان نسبت داده شده است.
۴- Louis Armstrong.
۵- لقب لویی آرمسترانگ، ساچمو بود. مانند بسیاری از وقایع زندگی او که داستانهایی در موردشان نقل شده و مشخص نیست کدامها واقعی و کدامها افسانهاند، وجه تسمیۀ ساچمو نیز داستانهایی دارد. زندگینامهنویسان او اشاره کردهاند که شاید علت این نامگذاری به کودکی لویی بازمیگشت؛ روزگاری که او برای گرفتن پول در معابر نیو اورلئان میرقصید و از ترس اینکه کودکانِ دیگر، سکههایش را ندزدند آنها را در دهانش میگذاشت و ازاینرو به او لقب “Satchel mouth” دادند (Satchel بهمعنای کیف) که بعدها بهصورت مخففِ ساچمو درآمد. داستانهای دیگری نیز در این مورد وجود دارد.
۶- Herniation.
۷- Warm Up & Warm Down.
۸- Slurs.
۹- Neurological Disorders.
۱۰- Dystonia.
۱۱- Focal Dystonia.
۱۲- Embouchure Dystonia.
از تاخیر در بروز رسانی سایت عذر خواهی می کنیم. سردبیر