گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

از جان موسیقی ما چه می خواهید؟

چند روز پیش یک فایل سخنرانی از بهراد توکلی پژوهشگر موسیقی دستگاهی و نوازنده سه تار به دستم رسید با این عنوان: «سلسله مباحث تخصصی فرهنگ و هنر ایران – موسیقی ایران در دوران گذار (جلسه ی نخست شانزدهم مارچ ۲۰۱۸) دانشکده موسیقی دانشگاه مریلند – آمریکا»، در این نشست به تاثیرات متقابل فرهنگی و فلسفه غرب و اثرپذیری موسیقی ایرانی از موسیقی اروپا و همچنین تعریف مدرنیته و سنت پرداخته شد و در پایان این نشست به سئوالات مخاطبین پاسخ داده شد. پس از شنیدن این سخنرانی که حاوی مطالب ارزشمندی بود لازم دیدم به بعضی از مسائل (به زعم من) نادرستی که در این سخنرانی وجود داشت اشاره کنم.

در این نوشته، بخش هایی از سخنرانی ایشان بازگو و سپس بررسی می شود.

۱- «موسیقی ما موسیقی روایت گر است، خلاقیت آن از نوع روایت گری است؛ آن کسی استادتر است که ابوعطایش ابوعطاتر صدا می دهد، به اصل آن میرزاها نزدیک تر است.»

این ادعا که «موسیقی ما روایت گر است» جای بحث فراوان دارد، شاید روایت گری برای طیف خاصی در موسیقی ایرانی واجد ارزش باشد ولی برای گروه بسیار بزرگتر دیگری، نه تنها ارزشمند نیست بلکه به عنوان تکرار مکررات هم مورد نقد قرار می گیرد. وقتی صحبت از «موسیقی ما» می شود باید توجه داشت که طیف گسترده و بسیار متنوعی از آثار هنرمندان موسیقی ایران، به زعم اکثریت جامعه هنری ایران به عنوان «موسیقی ایرانی» رده بندی می شود و اگر بخش بزرگی از این آثار، به زعم ایشان، «موسیقی ایرانی» (یا همان «موسیقی ما») محسوب نمی شود، لازم است مختصات این موسیقی و جامعه هوادارانش معرفی شود. آنطور که از مصاحبه های علی اکبر شهنازی و احمد عبادی که فرزندان میرزاها بودند، می توان به سادگی درک کرد که افتخارشان نو آوری بوده است و اگر از دید عده ای این نوآوری مثل «کشیدن یک مسجد با طراحی های گوناگون» (اشاره بهراد توکلی به گرفتار شدن در کلیشه ها) تلقی می شود، آنچه توانسته اند در این مقدار بوده است نه آنچه می خواستند.

۲- «اگر بخواهم این جمله را چند صدایی کنم باید آکورد رویش بنویسم… آکورد من از گوشه می زند بیرون… نمی شود!» (مثال از گوشه مویه)

سخنران با ذکر این نمونه ادعا می کند که موسیقی ایرانی قابلیت چند صدایی ندارد چراکه همه گوشه ها از نظر وسعت قابلیت تشکیل یک آکورد را ندارند؛ بر این گفته می توان چنین نقدهایی را وارد دانست: ۱- به فرض اینکه یک یا چند گوشه از یک فرهنگ موسیقی بزرگ را نتوان چندصدایی کرد باید نتیجه بگیریم که کل این سیستم موسیقایی قابلیت چندصدایی ندارد؟ ۲- آیا همه گوشه ها باید با آکورد چهارصدایی، چندصدایی بشوند؟ چه اصراری روی این مسئله وجود دارد؟ مگر در هارمونی کلاسیک که گاهی مجبور به استفاده از تنها دو نغمه و دوبله کردن همانها در چهارصدای آکورد هستیم، کسی ادعای ناکارآمد بودن کلِ این روش را کرده است؟ ۳- اگر فرض کنیم که هیچ یک از حدود هفتاد آکوردی که در سیستم آکوردشناسی تیرس می توانیم بسازیم قابلیت قرار گرفتن روی گوشه های مختلف را ندارند، هیچ روش آکوردسازی دیگری وجود ندارد؟ ۴- آیا برای چندصدایی همیشه لازم است روی تمام مجموعه آهنگسازی شده، آکوردگذاری مخصوصی شود؟ ۵- مگر در اجرای هر گوشه موسیقی ایرانی نوازندگان واخوان ها را تغییر می دهند؟ در همین نمونه اجرایی گوشه «مویه»، با اینکه هویت گوشه مویه روی کرن شدن سل (در چهارگاه دو) شکل می گیرد ولی نوازندگان (از جمله سخنران که خود نمونه را می نوازد)، به سادگی روی سل کرن، سل بکار (سیم آزاد سل) را در کل جمله دوبله می کند! میزانی از سهل انگاری که به ندرت در چندصدایی های آهنگسازان ایرانی ممکن است روی بدهد. ۶- پیشتر نگارنده در نوشته ای درباره آکوردهای ایرانی صحبت کرده ام و در همانجا عنوان کرده ام که دلیلی ندارد که ما نیز برای هر گوشه یک آکورد داشته باشیم که معرف آن مد یا گوشه خاص باشد؛ کمااینکه در موسیقی غربی هم چنین نیست.

۳- «تمام چندصدایی هایی که نوشتند آقای وزیری، خالقی، حنانه و دیگران و آقای دهلوی استاد عزیزم، بی نظیر! همه اینها در فضای درآمد است… حالا مویه کو؟ زابل کو؟ اصلا نمی شود، از محدوده اش می زند بیرون. حالا بگذریم از اینکه وقتی آکورد سوار می کنیم نسبت هیرارکی به هم می ریزد… از درون می پاشد، هیچ کاری نمی شود کرد.»

شنیدن این گفته از محققی مانند سخنران این نشست بسیار بعید است! چراکه: ۱- خوشبختانه امروز آنالیزهای مختلفی روی آثار این هنرمندان انجام شده و آثار چندصدایی آنها در دسترس است و می توان به راحتی نادرست بودن این ادعا را اثبات کرد؛ چطور ایشان آکورد دیگری به جز درآمد را در آثار این چهار آهنگساز که به صورت نمونه از آنها یاد شده نشنیده یا ندیده اند؟! ۲- گذاشتن آکورد مینور روی ماژور هم می تواند برخلاف هیرارکی مد ماژور باشد ولی آیا هیرارکی ماژور دچار خدشه می شود؟ اگر می شود چطور ما این تعداد قطعه با عنوان های مینور یا ماژور داریم که در آنها فراوان از آکوردهای خارج از مد آنها استفاده شده است؟

۴- «آن کسی که موسیقی ایرانی را چند صدایی کرده این مشکل را ندیده است. علت اینکه نمی شود موسیقی ایرانی را چندصدایی کرد را ندیده اند، در موسیقی دستگاه. فقط فکر کردند که اگر آکورد زوج و فرد را تغییر دهیم… ما باید موسیقی ایرانی را بشناسیم و آن شناخت نیست و به این دلیل است که همه چیز مغشوش شده است.»

اگر صحبت از بنیان گذاران چندصدایی موسیقی ایرانی مانند همان افرادی که از آنها نام برده شد است (وزیری، خالقی، حنانه و دهلوی)، هر چهار نفر نه تنها با موسیقی ایرانی و ردیف آشنایی عمیق داشته اند، بلکه همه آنها موضوع چندصدایی بومی و خارج شدن از قواعد مخصوص هارمونی غربی را در مقالات و سخنرانی هایی مطرح کرده و راه حل هایی ارائه داده اند و اتفاقا آثارشان در میان اهالی هنر مورد قبول قرار گرفته و همانطور که سخنران با احترام از آنها یاد می کند، اهالی هنر با احترامی افزون تر برای پیشنهادهای آنها ارزش هنری قائل است. (این احترام هم به خاطر پیشکسوتی نیست، چراکه قبل از این افراد ژان باپتیست لومیر و سالار معزز هم موسیقی ایرانی را چندصدایی کرده بودند ولی مورد پسند و احترام اهالی هنر قرار نگرفته است.)

فراموش نکنیم که اصطلاحاتی که برای هیرارکی مدهای موسیقی دستگاهی استفاده می کنیم، از وزیری است؛ یعنی وزیری خود هیرارکی مدهای ایرانی را می شناخته و اینکه روش آهنگسازی گامی را «هم» برای آن پیشنهاد داده است، دلیل بر احساس او برای گسترش بیشتر روش های آهنگسازی بر روی مدهای ایرانی است که به گواه آثار موجود موفق هم بوده است.

۵- «آثاری که آهنگسازان ما نوشته اند اصلا قابل مقایسه نیست با آثاری که آن ور نوشته شده است… من ندیدم که اثر از موسیقی ایرانی ما تبدیل به اثری جهانی شود که ملیت های مختلف با آن ارتباط بگیرند، از فرهنگ فرا رود.»

مشخص نیست چنین ادعایی بر چه اساسی مطرح می شود، آیا این نظر شخصی ایشان است یا نظر منتقدان و اهالی موسیقی؟ احتمالا این نظر شخصی ایشان است چراکه منتقدان و اهالی موسیقی بسیاری از آثاری که هنرمندان موسیقی ایرانی نوشته اند را قابل قیاس با آثار هنرمندان موسیقی غرب می دانند ولی اجرای جهانی یک اثر ماجرای دیگری است و همانطور که در یادداشت «مغالطات ایرانی – اجرای جهانی» به این مسئله پرداخته شده، امروزه یکی از بدترین معیارها برای تعیین سطح هنری یک اثر موسیقایی است. این شرایط زمانی بدتر می شود که آن مخاطب خارجی با فواصل و ادبیات یک فرهنگ موسیقایی آشنا نباشد.

عجیب اینجاست که وقتی از ایشان سئوال می شود چه کسی گفته شور فقط همین شوری است که شما می گویید، ایشان پاسخ می دهند: «خیلی از موزیسین ها گفته اند» ولی اشاره ای به تایید شدن روش های چند صدایی توسط موسیقیدانان در صد سال گذشته نمی شود.

۶- «می شود شلوار کردی با کراوات» (در پاسخ این سئوال که اگر خصوصیات موسیقی ایرانی با قواعدی که در موسیقی غربی است ترکیب شود چه می شود.)

برای نقد این گفته لازم است به دو سئوال پاسخ داد: ۱- آیا موسیقی اروپا به قدری از موسیقی «جهان متمدن قدیم» (تعبیری از خسرو جعفرزاده برای موسیقی تقریبا یک پارچه هند تا شمال آفریقا) فاصله گرفته که ترکیب آنها امکان پذیر نیست؟ ۲- اگر ترکیب این دو موسیقی اینقدر زننده است، چطور صد سال است که کسی متوجه این تلفیق نامتجانس نشده و روش های چندصدایی وزیری با اندکی تفاوت در آثار صدها آهنگساز ایرانی همچنان استفاده می شود ولی از تکنیک های موسیقی شرق دور (با وجود سابقه ورود کالاهای فرهنگی آنها به ایران) استفاده نمی شود؟


۷- «آیا موسیقی دستگاهی باید همه نیاز ها را بیان کند؟… چرا این رسالت را برای آن در نظر می گیریم؟»


این بخش از سخنرانی که در پایان جلسه می شنویم به گمان من کلیدی ترین مسئله این مجموعه را در خود جای داده است؛ جایی که می پرسیم این موسیقی برای چیست؟ و بالاخره اینکه از جان موسیقی چه می خواهیم؟

به گمان من چیزی که مخاطبان و مردم از موسیقی می خواهند همان چیزی است که در همان فرهنگ و جامعه بیشتر از آن استقبال شده است؛ آثاری که مورد پسند جامعه موسیقی ایران بوده است به گواه فروش موسیقی ژانر کلاسیک با استیل اروپایی (این ژانر را به این دلیل مثال می زنم که نوک پیکان نقد این سخنرانی قرار گرفته است) این آثار بوده است: نی نوا، آثار حسین دهلوی، آثار سمفونیک آهنگسازان ایرانی (۱و۲) و…

تقریبا هیچ سالی نیست که آثاری از حسین دهلوی در ایران به روی صحنه نرود؛ (که این موضوع به میزان دسترسی اهالی هنر به پارتیتورهای این هنرمند هم در ارتباط است) نسبت به فروش آثاری از این دست می توان نتیجه گرفت اگر آثار حنانه، باغچه بان، پژمان، سنجری و… در دسترس باشد تقریبا همینقدر اجرا می شود. در کنار این آثار، قطعات بسیار زیادی هر ساله توسط بعضی از آهنگسازان که مورد تایید و تبلیغ دولت هستند وارد بازار می شود ولی از آنها چنین استقبالی نمی شود.

اگر ما چیز دیگری از جان موسیقی مان می خواهیم باید آن را اعلام کنیم چون ظاهرا دلیل احترام اهالی موسیقی به جمعی از استادان نشان می دهد آنها از موسیقی چه می خواهند.

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

دیدگاه ها ۵

  • در بخش گروهنوازی قابلیت های بسیاری برای همنوازی وجود دارد و حتما نیاز به تنظیم بر اساس آکورهای سوم نیست. تمهیدات بسیاری برای همنوازی چند ساز ایرانی وجود دارد که آن را از حالت تخت و یک صدایی مطلق خارج کند. بنابراین وقتی چند ساز با هم می نوازند حتما نباید همه آنها بخ یک شکل اجرا کنند.

  • ضمن اینکه باید فکری به حال شنوندگان موسیقی نیز کرد آنها محکوم به شنیدن ۲۵ دقیقه گوشه های متوالی یک دستگاه نیستند و نیاز به خلاقیت در ساخت و تنظیم و ایجاد تنوع بیشتر هست.

  • آقای لطفی هنرمندی بود که در عین وابستگی به سنت ها نو آوری های جالب و جذابی هم می کرد برای مثال قطعه بشارت لحنی جدید در موسیقی ایران بود و در گروهنوازی ساز های ایرانی نقطه عطفی محسوب می شود. یا مثلا سواران دشت امید حسین علیزاده هم لحنی کاملا جدید از همنوازی ساز های ایرانی بود که در آن می شد فضایی مهیج و حماسی شنید.

  • البته این مقاله جای بحث بسیار دارد باید صبر کرد و دیدگاه های سر دبیر محترم را نیز خواند تا ببینیم تا کجا پیش می رود . در مجموع بحث جالبی خواهد بود.

  • در مورد چند صدایی در موسیقی ایرانی، دوستداران رو به شنیدن اثر وزین “پرسه در آینه” ساخته ی هنرمند بسیار عزیز و والا، محمدرضا فیاض دعوت می‌کنم. این اثر در مایه ی افشاری است.

بیشتر بحث شده است