به بیان دیگر اگر دولت-ملتِ برآمده پیشاپیش نتواند از طریق مشترکات فرهنگی موجود در پهنهی جغرافیایی-فرهنگیاش این بُعد پراهمیت هویت را به دست آورد نقصانی شدید در هویت ادعاییاش پدید میآید، پس ناچار است حتا به قیمت اختراع هم که شده چیزی را بیابد و در بستهی هویتی خود بگنجاند.
از نگاه ملیگرایانه نمیتوان ملتی داشت و یک موسیقی منفرد متمایز (و البته دیگر هنرها و دیگر جنبههای زیست بشری) نداشت (۶). این پارهای از زبان ملی است. نمیتواند عاریت فرهنگی یا ملتی دیگر باشد.
این تجربه را تنها ما از سر نگذارندهایم (یا نمیگذارنیم (۷)) بلکه پیش از ما دست کم چند سرنمونهی شناختهشده در اروپای شرقی و مرکزی دارد که از سدهی ۱۹ تا اوایل سدهی ۲۰ شکلگیری ملتها پدیدش آورده. همهجا دگرگونیهای موسیقایی ردی بارز در تاریخ موسیقی از خود به جای گذاشته و تحت عنوان «ناسیونالیسم و موسیقی» یا «ناسیونالیسم موسیقایی» دستهبندی میشود.
بدین سان، مطالعهی تاثیر پیدایش دولت-ملت مدرن بر موسیقی (یا برعکس)، خواهناخواه مطالعهای تطبیقی خواهد شد. این امر به ویژه از آن رو اهمیت بسیار دارد که بازنگری و مقایسهی رویدادها و روندهای تاریخ موسیقیمان با رویدادها و روندهایی که در ناسیونالیسم موسیقایی عهد رومانتیک رخ داد، گشاینده و آشکارکننده است.
تنها پس از آن است که میتوان خود را کشف حجاب شده دید. بیآن، چنان که در ادامه خواهیم دید، بخش بزرگی از ویژگیهای یکتای رابطهی موسیقی با تولد دولت-ملت مدرن در ایران پوشیده خواهد ماند. در این راه گویاترین کار همسنجی است.
پیش از این هم اندیشورانی به موسیقی ما و پیوندش با ملیگرایی یا دولت-ملت مدرن یا ملتسازی پرداختهاند (مثل ضیاء شهابی (Chehabi 1999)) اما کارشان بیش از همه بر کلام همراه موسیقی تکیه داشته است. درست به همین دلیل پارهای از آنچه حقیقتا روی داده در پرتو روشنیبخشیهای آنها پنهان مانده بود. من در این بررسی کوتاه به عمد از این گرایش میپرهیزم تا وضعیتی از تاریکی بیرون آید که تنها با نگاه مستقیم به خود موسیقی میتواند برابر بایستد (۸).
پینوشتها
۶- ملیگرایی در این شکل و به خصوص شکلهای تندروانه، گفتمانی تمایزمحور است. تمایز در آن چنان نقش محوریای دارد که گاه حتا به بهای سنگین انکار عدم تمایزهای واقعی موجود در میدان تمام میشود. نمونههایی از این پدیده را در تاریخ موسیقی ایران هم میتوان جست؛ از جمله تاکید فوقالعادهای که روزگاری بر تمایز میان موسیقی ما و حوزههای مشترک فرهنگی (ترکی-عربی) وجود داشت.
۷- به گمانی در حوزهی موسیقی، ما هنوز هم در حال دست و پنجه نرم کردن با خود یا پیامدهای وضعیت حاصل از برآمدن دولت-ملت مدرن هستیم.
۸- اهمیت بسیار زیاد هنر آواز و موسیقیِ باکلام در موسیقی ایرانی را تا حدی میپذیرم. اجتنابم از پرداختن به شعر یا هرگونه کلام همراه موسیقی به عنوان گواه حضور نوعی ملیگرایی یا بازتابی از کنش و واکنشهای پدیداری دولت-ملت مدرن، اینجا از سرِ نوعی مخالفت زیباشناختی نیست بلکه دو دلیل دیگر دارد. نخست این که دیگران به قدر کافی به آنها پرداختهاند و سخن تازهای در آن حوزه ندارم که بیافزایم. و دوم آن که پیوند موسیقی و دولت-ملت با به میان کشیدن پای شعر، پنهان و دستبالا به پیوند ادبیات و دولت-ملت فروکاسته میشود.
۱ نظر