پدیداری دولت-ملت مدرن و تاثیر و تاثر با موسیقی؛ تفاوتها
چنان که گفته شد، دولت-ملت مدرن همنشین اندازهای از تاکید بر مشترکات و درنتیجه دگرگونی هویت جمعی است (۹). از سوی دیگر دیدیم که موسیقی نیز نقشی پراهمیت در بروز هویت ملی (یا هر نوع هویت دیگر) دارد. پس اکنون هنگام آن است که چند پرسش مهم بپرسیم. نخست این که هویت جمعی و وابستگی جغرافیایی و سیاسی اندکی پیش و پس از پیدایش دولت-ملت مدرن (۱۰) چه شکلی داشته است؟ و سپس هویت فرهنگ جمعی (مخصوصا موسیقایی) در همان دوران چگونه بوده است؟
اولین پاسخی که به پرسش نخست میتوان داد (و بسیاری دادهاند) از قضا از زبان یک موسیقیدان مشهور در گزینگویهای به همان اندازه مشهور بیان شده. عارف قزوینی کسی که ملیگرایی موسیقایی عمیقا با نام او پیوند خورده میگوید:
«اگر من هیچ خدمتی دیگر به موسیقی و ادبیات ایران نکرده باشم، وقتی تصنیف وطنی ساختهام که از ده هزار نفر ایرانی، یک نفرش نمیدانست وطن یعنی چه؟ تنها تصور میکردند وطن، شهر یا دهی است که انسان در آنجا زاییده شده باشد!»
این گزینگویه حقیقتی را در خود پنهان کرده، اما اگر به همان شکل ظاهرش مخصوصا مرتبط با هویت فرهنگی خوانده شود، آشکارا گمراهکننده است. آن حقیقت این است که در آن دوران اندیشهی یک ملیت به مفهومی پیوندخورده با ادارهی سیاسیِ سرزمینی، در میان عوام شایع نبوده است. و دیگر این که رسانه (در اینجا تصنیفهای عارف که نوعی همرسانش بسیار سریع را بدون وسایل ارتباط جمعی در دورهی خود باعث شدهاند (۱۱)) یکی از عوامل امکان همسانیهای هویتی است. زیرا مردم باید به طریقی بر این همسانی آگاه شوند تا هویت جمعی مشترکی بیابند.
اما آنچه گمراهکننده است این است که با تصنیف عارف یا حتا بعدتر، با استقرار دولت مدرن در ایران این موضوع دگرگونی فوری و اساسیای پذیرفته باشد. در حقیقت تا آنجا که مربوط به فضای روشنفکری و مراکز مهم شهری میشود مسالهی وطن و لزوم توجه به ملیت در نیمهی دوم عهد قاجار کم و بیش موضوعی مورد توجه و رو به رشد بوده است. گذشته از آن تا مدتها بعد و تا کامل شدن سهگوش رسانههای حقیقتا فراگیر (دستکم تا همهجاگیر شدن رادیو)، آموزش عمومی (شاید تا دههها بعد و زمان سپاه دانش) و نفوذ سیطرهی نظامی-سیاسی-اداری دولت مرکزی بر دوردستترین نقاط کشور، به نظر نمیرسد این مفهوم جا افتاده باشد (۱۲).
پی نوشت
۹- با این که طرح اولیهی این مقاله برای بررسی رابطهی ملتسازی و موسیقی در ایران بود، اما چنان که در بخشهای بعدی مقاله مستتر است خواهیم دید که در مورد ایران به سختی میتوان از اصطلاح Nation-Building بهره بگیریم.
۱۰- من این دوره را از حدود انقلاب مشروطه تا پایان دورهی رضا شاه پهلوی در نظر گرفتهام.
۱۱- این شعر شهریار فارغ از اغراق شاعرانهای که درش است، تندی و گسترهی انتشار تصنیفهای عارف را بازمینمایاند:
سِرّ تصنیف عارف مرحوم هست بر من هنوز نامعلوم
شب که میگشت این ترانه بلند
صبح اطفال کوچه میخواندند
روز دیگر مگو که بیاغراق
منتشر بود در همه آفاق
همچنین احمد کسروی هم گزارش مشابهی از رواج تصنیفهای عارف میدهد (کسروی ۱۳۸۷: ۲۸). محمدعلی جمالزاده نیز گزارشی دیگر میدهد از گسترهی جغرافیایی-زبانی (در بغداد) انتشار تصنیفهای وی: «[… عارف] قوطی کبریتی را که در جلویش بود برداشت و آهسته آهسته به روش ضربگیرها شروع کرد با تلنگر به آن نواختن و لحظهای بعد صدایش بلند شد.
[…] طولی نکشید که از بام طویلهای که آن طرف کوچه در مقابل منزل ما واقع بود، صدای چند نفر مهتر عرب بلند شد که با لهجۀ غلیط عربی شروع کردند به خواندن تصنیف معروف عارف: «دل هوس سبزه و صحرا ندارد» […]» (نقل از جمالزاده در نورمحمدی ۱۳۷۸: ۳۲۵)
۱۲- علیاشرف نظری خدمت سربازی را نیز در این مهم موثر میبیند (نظری ۱۳۸۶: ۱۵۱).
۱ نظر