بدینسان اگر شکی پژوهشگرانه در وجود نوعی همگرایی سیاسی-اقتصادی ملی تا پیش از سپیدهدم اوج گرفتن ملیگرایی در سدهی نوزدهم هست، که هست (و در مورد ایران در اوایل سدهی بیستم)، دربارهی شکلی از همگرایی فرهنگی-زبانی شک کمتری میتوان داشت. به بیان دیگر دستکم نزد کسانی که در آن دوران میزیستند و ردپایی از اظهار نظرهایشان باقی مانده، هویت موسیقایی موضوعی قابل تشخیص بوده است.
«[…] آن شخصۀ که گاهی از او ذکری نموده و حدس زدیم که آواز دارد، تا اینکه آمد و خواند، ولی آواز فرنگی میخواند. این دو روزه ارسلان خان ناصر همایون و مسیو لمر از روی نوت آواز ایرانی و شعر فارسی به او آموخته بودند. امروز عرض کردند حاضر است که آواز ایرانی بخواند. به اطاق جلو تیاتر رفتیم. در آ نجا ایرانیهای خدّام ما و چند نفر از فرنگیها بودند. ناصر همایون پیانو زد و دختر مغنّیه شروع کرد به خواندن. آواز ایرانی را به قدری خوب خواند که ما تعجب کردیم. شعر فارسی را هم در کمال خوبی میخواند. ناصر همایون در ظرف دو سه روز خوب به او آموخته است.» (مظفرالدین شاه ۱۲۸۰: ۱۰۰)
«بعد از نهار مادموازل مارسیز و مادموازل سیلمان که هر دو مغنّیهاند، به حضور آمدند. مسیو لمر و ناصر همایون ساز زدند و آن دو نفر آواز ایرانی که ناصر همایون به آنها یاد داده بود، خواندند. خیلی خوب خواندند.» (۲۲) (همانجا: ۱۰۲)
برای مظفرالدین شاهِ مسافر، شکی در مورد این که چه چیزی موسیقی ایرانی است وجود نداشته (۲۳) و به نظر میرسد دیگر همراهان او نیز چنین بودهاند (۲۴).
پی نوشت
۲۱- محسن شهرنازدار هم در بررسی مفهوم وطن نزد عارف (شهرنازدار ۱۳۹۵) به نتیجهای مشابه رسیده، که دستکم هویت فرهنگی پیوستهای وجود داشته است. علاوه بر او، و برخلاف گفتگوی رایج زمانه دیگرانی هم هستند که پا را از این بسیار فراتر گذاشته و فرضیهی وجود یک هویت «قومی-سیاسی»ِ «پارسی-ایرانی» پیوسته به مدت دو یا سه هزاره را مطرح ساختهاند (Gat 2017) (همچنین برای آگاهی از برخی بحثهای قدیمیتر نک. فرای ۱۳۷۳، هنوی ۱۳۷۳، مسکوب ۱۳۷۳، دوستخواه ۱۳۷۳). قریب به اتفاق پژوهندگان دیگر هم دستکم بر نقش زبان و ادبیات فارسی در ایجاد نوعی همبستگی هویتی توافق داشتهاند (برای مثال نک. ندوشن ۱۳۷۶ و مسکوب ۱۳۷۹) که دومی از تعبیر «خانهی امن ملیت ایرانی» نیز در شرح آن نقش بهره برده است. افزون بر اینها پژوهش شایان توجه احمد اشرف در مدخل «هویت ایرانی» دانشنامهی بریتانیکا نیز راه حلی میانه پیش رو مینهد. او برای حل این مشکل (تناقض میان دیدگاه منکر هویت ملی پیش از دوران مدرن و دیدگاه وارونهی آن) اولا پیشنهاد میدهد میان «هویت تاریخی و فرهنگی ایرانی» و «هویت ملی ایرانی» تمایز گذاشته شود. ثانیا به درستی استدلال میکند که هویت فرهنگی مفهومی تاریخی است و در نتیجه در گذر زمان در حال دگرگونی بوده و سپس سیر آن را شرح میدهد. و ثالثا از بررسی شواهد و اسناد به این نتیجه میرسد که در کشورهایی مانند ایران پدیدار شدن هویت ملی مدرن همراه با گسست کامل از هویت گذشته نیست (اشرف ۱۳۹۵: ۲۵).
۲۲- ایرانیکها از من است.
۲۳- با توجه به آنچه محسن محمدی از سفرنامهی علی ظهیرالدوله و گزارش روزنامهی ل’ایلوستراسیون استخراج کرده، محتوای موسیقایی اجراشده «آواز ماهور» لُمِر بوده است (Mohammadi 2017: 39).
۲۴- نکتهی ظریف بس قابل توجه، تغییرپذیری تشخیص هویت موسیقایی هم به نسبت زمینه و هم در طول زمان است. در حالی که برای مظفرالدین شاه و همراهانش آواز ماهور نوشتهشده به دست موسیو لُمِر و احتمالا با کمک شاگردان ایرانیاش، در کنار بستر موسیقی اروپایی «آواز ایرانی» تلقی میشده، سالها بعد نزد نوادگان، همان نوع موسیقی «غیرایرانی»، «غربزده» و … پنداشته میشد. حتا میتوان تصور کرد همان موسیقی در ایران و در سنجش با نمونههای کلاسیک، کمتر ایرانی پنداشته شده باشد.
۱ نظر