«دستور تار» اولین کتاب تئوری موسیقی نوین و علمی ایران است. با بررسی آن می توان به علت عدم موفقیت مکتب وزیری که با امیدواری زیادی شروع شده بود، پی برد. یک اشکال اساسی در همان مقدمه ای که او بر دستور تار نوشته آشکار می شود:
«منظور از نشر این دستور مخصوص «تار» با این انشاء ساده به این مناسبت است که «تار» سازی است عمومی در ایران و بعضی ممالک اسلامی و کلید خوبی است برای نشر خط موزیک. بدین وسیله موزیسین سواد پیدا کرده و تحریرات موسیقی را می تواند کم و بیش موافق درجه قوه اش خوانده یا بنوازد. ضمناً باید ملاحظه کرد که موزیک در تمام عالم به همین خط نوشته می شود و این خطی است بین المللی و صنعتگر این رشته بدون هر معلومات خارجی در هر نقطه ای از عالم با همان زبان مادری خود تغنم نموده و احساسات ملل مختلفه را با این زبان (خط موسیقی) می تواند به خوبی ترجمه نماید و این آرزویی است که سال ها است در ممالک مختلفه روی زمین تعقیب می شود که شاید روزی مثل خط موسیقی زبان معمولی عالم را هم یکی نمایند که انسان همانطور که یک شکل خلق شده است یک زبان هم تکلم نماید ما از حال تقدیس می نماییم روزی را که این زحمت بزرگ بی نتیجه عمومی مرتفع و یگانه عامل اتحاد و امتزاج ملل برقرار شود.» (ص۵)
مسئله چنین مطرح می شود که آیا «خط موسیقی» که در اروپا تکامل یافته و برای آموزش و اجرای موسیقی در ایران مفید یا لازم تشخیص داده شده الزاماً حامل یک «زبان موسیقی» هم هست؟ و آیا اصولاً یک «زبان بین المللی» موسیقی مثل «خط بین المللی موسیقی» وجود دارد؟
البته وزیری از این حد هم جلوتر رفته به طور ضمنی آرزو کرده است که شاید روزی هم مثل «خط موسیقی»، «زبان معمولی عالم را هم یکی نمایند.» به عبارت دیگر، او بین مفهوم «خط» و «زبان» تفکیک قائل نشده و این یک اشکال اساسی است و از این جا است که راه های تجدد در ادبیات و موسیقی از هم جدا می شوند. برنامه «تجدد ادبی» همانطور که اشاره شد، متوجه فرم و محتوای آثار ادبی بود با حفظ جنبه ارتباط با تاریخ و «اهتمام بلیغ در حفظ زبان و ادبیات فارسی».
وزیری، در تئوری پردازی های خود با نظریه طرفداران «موسیقی بین المللی» با شیوه کج دار و مریز برخورد می کرد و درصدد بود که با توجیه موسیقی ایرانی بر پایه قواعد گام های موسیقی غربی، موسیقی ایرانی را هم بخشی از همان «موسیقی علمی» قلمداد کند.
۱ نظر