گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

ویژگی‌های رابطه‌ی موسیقی و برآمدن دولت-ملت مدرن در ایران (۷)

مساله به‌غایت سوبژکیتو بود. ما هویت موسیقایی مستقل داشتیم. اما مشکل این بود که در برخورد با «دیگری» از خود آگاه شده بودیم (۲۶) و می‌خواستیم در میان «خود»های موسیقایی مستقل جهان جای خود را بیابیم. از این بابت وضع ما بیش از آن که همسان اروپای شرقی، مرکزی و شمالی باشد به روسیه نزدیک است. با این تفاوت که در زمان آغاز حرکت ملی‌گرایی موسیقاییِ روس‌ها یک سنت موسیقی روسی نخبه‌گرا در روسیه وجود نداشت.

مساله‌ی اصلی بازنمود ما در جهان بود، نقش ما در نسبت با دیگران. دولت-ملت نمی‌تواند بی‌نمود متولد شود و بپاید. خواه زادنش و خواه تداومش، کم‌و‌بیش به سیاست بازنمایی بستگی دارد؛ به چگونه دیده شدن در میان «دیگران» (۲۷). در پایان دوره‌ی قاجار ایران چنان در مناسبات بین‌المللی، خواه سیاسی و نظامی و خواه هنری و علمی، دست پایینی داشت که بازنمود اگر نگوییم اصلی‌ترین، دست‌کم یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های فکری شده بود. دوگزین‌گویه‌ی زیر پررنگ‌تر شدن آن دلنگرانی را در طول دو دهه نمایش می‌دهد:

«بعد ناصر همایون را فرمودیم پیانو زد، خیلی خوب زد، تمام فرنگیها تمجید کردند.» (۲۸) (مظفرالدین شاه ۱۲۸۰: ۹۵)
«ملت ایران باید صدا داشته باشد، افکار داشته باشد، ایران باید ملت داشته باشد… ایران ملت ندارد. افکار عامه ندارد.» (محمدعلی فروغی نامه از کنفرانس پاریس ۱۹۱۹)

بازنمود که هنوز هم شکل‌های پیچیده‌ترش گریبان ما را رها نکرده، یعنی دومین تفاوت رابطه‌ی موسیقی و برآمدن دولت-ملت مدرن در ایران با سنجه‌های دیگر یادشده، راه را به سوی سومین تفاوت می‌گشاید. آنجا یک سنت بیگانه‌ی از پیش موجود (موسیقی کلاسیک) بود که کوشندگان هر ملتی می‌کوشیدند با افزودن عناصری از موسیقی سرزمین خویش ملی‌اش کنند. اما اینجا یک سنت کلاسیک ریشه‌دار با تمایز مسلم و هویت قطعی وجود داشت که باید بازنموده (۲۹) می‌شد؛ یک سنت ملیِ موجود که می‌خواستیم خارجی‌اش کنیم (۳۰).


پی نوشت

۲۶- آگاه شدن از «خود» تجربه‌ای هویتی است که چندین بار دیگر نیز از آن سخن گفته‌ام. این تجربه در موسیقی بیش از همه در زیست موسیقایی نخبگان مهاجر روی می‌دهد. هنوز هم نسل پس از نسل می‌توان رد پای آن را در دگرگونی اندیشه‌های اهل موسیقی یافت. به عنوان شاهدی مختصر و تازه این چند جمله‌ی ساسان فاطمی موسیقی‌شناس روشنگر است: «این تجربه‌ای است که خودم داشتم. من آموزش موسیقی کلاسیک غربی دیده بودم و علاقه‌ای هم به موسیقی ایرانی نداشتم، اما زمانی که جای دیگری از دنیا موسیقی ایرانی را شنیدم، دیدم مرا با ریشه‌ام پیوند می‌زند. هیچ‌وقت موسیقی یک خواننده پاپ، چنین کاری با آدم نمی‌کند. اما موسیقی ایرانی من را کاملاً از جهانی که در آن زندگی می‌کردم، منفک کرد و به جایی برد که منحصربه‌فرد است. در یک جهان دیگر، هیچ‌کس نه این موسیقی را می‌شناسد، نه با آن زندگی کرده و نه آن را ساخته است. برای من است و انحصار دارد. همین منحصربه‌فرد بودن است که یک‌باره هویت را برجسته می‌کند. معنی هویت همین است. وقتی می‌پرسند شما چه کسی هستید، منظورشان این نیست که شما انسان هستید یا نه، بلکه مختصات خاص خودتان را می‌خواهند. این یعنی متمایز شدن از بقیه و هویت یافتن. اگر شما مثل همه باشید، دیگر هویتی ندارید. تمایزگزاری، متفاوت بودن، منحصربه‌فرد بودن و اصل بودن، ریشه‌های اصلی هویت است.» (فاطمی و خلیلیان ۱۳۹۶)

۲۷- چنانکه می‌توان به سادگی دید، این دیده شدن جز از راه پای فشردن بر تمایز میسر نیست. بی‌تمایز، همسانی سد راهِ دید می‌شود.

۲۸- اهمیت تمجید «دیگریِ مرجع»، یا به بیان دیگر اهمیت تصویر بازنموده‌ی ما در چشم دیگری، که یکی از اولین گزارش‌های موسیقایی‌اش را می‌بینیم، سراسر سده‌ چهاردهم (تا امروز) نیز نیرویی تعیین‌کننده در شکل‌دهی به جریان موسیقایی باقی ماند.

۲۹- چیستی این بازنمود به ویژه در حوزه‌ی موسیقایی هر چه پیش‌تر می‌رویم و ژرف‌تر می‌نگریم پیچیده‌تر و چندلایه‌تر می‌شود و با جنبه‌های دیگری پیوند می‌خورد. از جمله این که گویا بخش بزرگی از چنین بازنمودی رو به سوی درون دارد. گویی ما می‌خواهیم بازنموده‌ی خودمان را به خودمان نشان بدهیم. این یک «وهم» تمام و کمال است. اگر حقایق موسیقایی دوره‌ی مورد بحث مد نظر باشد خواهیم دید کوشندگان راه چندان موفق نشدند (و به نظر من اهمیت کمی هم برایشان داشت) که کارشان را در مراکز فرهنگی «دیگری» بنمایانند بلکه در عوض چنان به نظر «خود» رساندند (یا چنان به نظر رسید) که این همان است که صدای خود مستقل ما در نظر دیگری است. افزون بر این، دگرگونی موسیقایی پیوندی نیز با پیشرفت و نجات از حضیض (به معنای همسان شدن با دیگری) دارد.

۳۰- تا آنجا که منابع تاریخی اجازه‌ی دیدن می‌دهد، تنها یک تک‌صدای متفاوت در این دوره هست و آن عارف قزوینی است؛ تک‌صدایی که به نوعی گسترش درون‌زا باور دارد: «بعد از سفر استانبول و دیدن دارالالحان ترک و شنیدن آوازهای آنها که می‌‎توان گفت مرکب از موسیقی ایرانی و عرب است، به آرزوی آن بودم که در برگشتن به ایران اسباب یک مدرسۀ موسیقی را فراهم آورم ولی افسوس که مقدمۀ آن را شروع نکرده موضوعش از میان رفت. حتا پیش خودم خیال می‌کردم اپرا و یا اپرت ترتیب داده و به واسطۀ همان شاگردهای مدرسۀ موسیقی به صحنۀ تماشا آورده باشم […]» (عارف قزوینی ۱۳۰۳: ۳۳۴).

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است