فمینیسم یک مفهوم واحد نیست و نمی توان گفت: «فمینیسم چیست؟»، بلکه صرفا می توان به دنبال یافتن خصلت های مشترک بین انواع متعدد و متفاوت فمینیسم بود اما به هر حال، تعریف پایه از مبنای مشترک فمینیسم با تأکید بر این نکته آغاز می شود که اساس همه آنها موقعیت فرودست زنان در جامعه و تبعیضی است که زنان، به دلیل جنس خود با آن روبه رو می شوند و اینکه تمامی انواع فمینیسم، به منظور کاهش این تبعیض و در نهایت غلبه بر آن، خواهان تغییراتی در نظم اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی اند (فریدمن، ۱۳۸۱، ص۵).
فمینیسم در آغاز به صورت یک اعتراض محدود مطرح گردید، در ادامه به یک اعتراض اجتماعی و در نهایت، به یک جنبش در حوزه زنان تبدیل شد. از آنجا که خود فاقد یک نظام اندیشه ای و دستگاه فکری مستقل بود، به دامان دیگر دستگاهها و نظامات فکری افتاد و در آن دستگاه های فکری، یک رویکرد جنسیتی برای تغییر وضعیت زنان پدید آورد. البته فمینیست ها برای توجیه این بی ریشگی، از خصلت انعطاف پذیری برای ماندگاری سخن به می ان می آورند و اعلام می کنند که ضمن وفاداری به گزاره ها و آموزه های اصلی فمینیسم، ناگزیرند برای تغییر رفتار توده ها و متقاعدسازی افکار نخبگان، به روش ها و ادبیات گوناگون روی آورند تا طرح فمینیسم در جوامع مختلف ممکن شود.
فمینیست ها معتقدند که زنان به عنوان آفرینشگران آثار هنری، در طول تاریخ کمتر به رسمیت شناخته شده اند. آنان معتقدند: این عدم ظهور هیچ ربطی به کاستی توانایی و استعداد زنان ندارد، بلکه شرایط فکری و اجتماعی جامعه به گونه ای بوده که فرصت بروز و ظهور استعدادهای هنری را به زنان نمی داده است. فمینیست ها می کوشند تا نشان دهند تاریخ هنر خنثی نیست، بلکه همواره جنس مذکر نماد مطلق انگاشته شده است. و در سایه این اندیشه، زنان از آفرینش هنری محروم شده اند.
اساسا رویکرد زیباشناختی فمینیسم، نگرهای پست مدرنیستی است. جریان پست مدرنیسم، در جهت تجدیدنظرطلبی در مدرنیسم، بخصوص در حوزه هنر به وجود آمد. پست مدرنیسم، پیش از هر چیز، با مفهوم یکپارچگی اقتدارگرایانه با جهانی شدن مدرنیسم و این خصلت که سعی می کرد قرائت واحدی را تحمیل کند، به مقابله برخاست و قرائت های دیگری را هم مشروع شمرد. فهم این ویژگی پست مدرنیسم، کلید فهم اندیشه فمینیستی است؛ یعنی فهم این التزام که مدرنیسم سعی می کند دیگران را نبیند و این دیگران، ممکن است «غیر غربی ها»، «غیرسفیدپوستان» یا «غیر مردها» باشد. اولین تلاش های پست مدرنیسم این بود که به نظرهای دیگران، یعنی غیر غربی ها، غیر اروپایی ها و همین طور زنان توجه بیشتری کند (سمیع آذر، ۱۳۸۹).
فمینیست ها بر اساس پیش فرض های پست مدرنیستی خود، معتقدند که نظریه هایی که ادعای جهان شمولی داشته و تظاهر می کنند که به طور کلی به همه انسانها تعلق دارند، در حقیقت ماهیتی کاملا مردانه دارند؛ زیرا به هیچ وجه تجربه زنها را در پژوهش های خود لحاظ نکرده اند.
بسیار جالب بود