گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

رمضانیان: دولت وظیفه‌اش اعتماد به ملت است

پس درنهایت پاسخ شما به این سؤال که اصلاً چرا باید در برنامه‌های دولتی شرکت کنیم، چیست؟

روشن است. چون این برنامه‌ها برای ماست. دولت وظیفه‌اش اعتماد به ملت است. اگر جشنواره‌ی فجر در تعامل مستقیم با محیط‌های آکادمیک موسیقی و جامعه‌ی جدی هنری باشد و سیاست‌هایی را پیاده کند که به نفع دانشجویان موسیقی، موسیقی‌دانان جدی، و هنر فاخر است، چرا شرکت نکنیم؟ باورتان می‌شود من تابه‌حال یک بار در یکی از اجراهای جشنواره‌ی فجر شرکت نکرده‌ام. چون اصلاً سیاست‌هایش را به رسمیت نشناختم. اصلاً انگار نه انگار که دانشجوی موسیقی، و متخصصان بسیار حرفه‌ای در این جامعه حرفی برای گفتن دارند. برای من جشنواره‌ی موسیقی فجر در این سال‌ها با جشنواره‌ی مد و لباس‌اش فرقی نداشته. اما خب امسال به‌خاطر برگزیده‌ها گفتیم شرکت می‌کنیم. چون لااقل در بخشی از سیاست‌گذاری‌اش به‌نحو غیر مستقیم سهیم بودیم.

گمان می کنید نگاه دولت به موسیقیدانان از بالا به پایین است یا بالعکس؟ یعنی برخورد دولتی ها با این اعتراض از روی خشمو قهر خواهد بود یا به این انتخاب به عنوان یک سازمان خدمتگذار اهالی موسیقی احترام می گذارند؟

اطمینان دارم که آقای الله‌یاری نیز با توجه به حال روحی ملت که متأثر از جریحه و خشم توأمان است، و نیز شرایط فعلی کشور تصمیم من و برگزیدگان دومین جشنواره «صبا» را درک کرده و امیدوارم تصمیم من و سرپرست‌های گروه‌های برگزیده را خردمندانه بدانند.

چرا فکر می‌کنید در چنین شرایطی لغو اجراها می‌تواند یاری‌رسان و نشانه‌ی هم‌دردی باشد؟ بعضی از موسیقیدانان عنوان کرده اند که اجرا در این موقعیت و حضور مردم در کنسرت‌ها می‌تواند خود دوای دردی باشد و عاطفه‌ی جریحه‌دارشده‌ی مردم را تسکین دهد؛ نظر شما چیست؟

من موافق نیستم و به ذکر چند دلیل کوتاه در این گفتگو اکتفا می‌کنم: اول‌آن‌که، وقتی یک فرد بیمار می‌شود و در بیمارستان بستری می‌شود، اگر کنسرتی داشته باشد، لغو خواهد شد، چراکه نمی‌تواند در آن بنوازد. یا اگر همان نوازنده عزیزی را از دست بدهد، ایضاً اجرایش را لغو یا ماه‌ها به تعویق خواهد انداخت. جامعه نیز یک فرد در مقیاسی بزرگ‌تر است. مملکت بیمار شده و در بستر افتاده‌است. پس دراین‌جا کسی‌که اجرا می‌کند، کسی‌که در این سوانح عزیزش را از دست می‌دهد، کسی‌که بلیط می‌خرد و تماشا می‌کند، و خود آن کسی‌که که جان‌اش را از دست داده، همه یک نفر بیشتر نیستند.

چرا باید فکر کنیم از هم‌دیگر نیستیم، و چرا باید فکر کنیم خرید بلیط کنسرت من می‌تواند تسکینی برای حال عزیزی باشد؟ این یک شعار یا یک حرف نیست. بلکه برحسبِ منطقی است مبتنی بر علم جامعه‌شناسی. دوم‌آن‌که، این حرف زمانی صحت دارد که برای اکثر مردم جامعه این امکان فراهم باشد، نه برای چند نفر. دوسوم یک جامعه‌ای ۸۰ میلیونی از این واقعه در اندوه هستند، و نهایت ظرفیت سالن وحدت برای کنسرتِ من ۷۵۰ نفر است.

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

۱ نظر

بیشتر بحث شده است