هشترودی در زمانی که هنوز جهان درگیر جنگ سرد بود و مسائل مربوط به جهانی شدن مطرح نشده بود این نکته مهم را عنوان کرد که هویت اصلی یک ملت و قدرت حضور آن در جهان، بیشتر تابعی از زایش هنری و فلسفی اوست تا صرفاً پیوستگی مجرد به علم و مباحث آن. در حقیقت او به درستی روی این نکته دست می گذارد که جریان جهانی شدن جریانی سطحی و مبتذل از فروریزی فرهنگ ها در درون حوزه یی از قدرت علمی – فنی نیست. هر فرهنگی با هویت خود که همان ظرفیت هنری و فلسفی خود است وارد این میدان می شود و حضورش نیز به اندازه همین ظرفیت صاحب ارزش می شود.
او دقیقاً به همین دلیل تحقیقات روی اصطلاحات و زبان فرهنگی ایران را یک ضرورت مهم تلقی می کند. «هر یک از الفاظی چون: خمخانه، میکده، ساقی، قضا، قدر، سرنوشت، خمار صدشبه و شرابخانه… به مانند فردی از اجتماع، تاریخ خاص خود را دربردارد… برای این الفاظ نیز تاریخ منجز و روشنی در دست نیست، حدیث آنها در تاریکی زمان های گذشته پوشیده و مختفی است.» (۲)
با این حال هشترودی به درستی می داند که تمایز نقد علمی با نقد هنری بسیار است. او می گوید؛ اینکه به زعم برخی از فلاسفه روش علمی برای تحقیق مسائل هنری و فلسفی معتبر است، سفسطه یی بیش نیست. این درست است که فی المثل می توان از روش های علمی برای تعیین تاریخ یک اثر هنری یا تکنیک های به کار رفته در یک اثر هنری بهره برد، اما هیچ گاه نمی توان از طریق نقد علمی به درک یک اثر هنری یا فلسفی نائل آمد؛ حوزه درک در این مورد کاملاً متفاوت است.
هشترودی در مثال هایی که عرضه می کند، این موضع را روشن تر می سازد. «مساله خلق و تکوین در اندیشه یونانی و هندی یکسان نیست. مذهب اصالت وجود که تازگی ها در فلسفه غربی ساز شده است، در شرق مساله یی قدیمی است. وانگهی مراد از اصالت وجود نزد فیلسوف غربی معاصر بدان معنا نیست که فیلسوفان قدیم ایرانی و هندی مراد می کردند.» هشترودی به واقع چون یک پیشگو به درستی مسائل مورد بحث آینده را در این متن به پیش می کشد؛ اول همان موضوع نقش هنر و علم در میدان میان حوزه های فرهنگی – ملی با جهانی است و دوم همین موضوع اصالت وجود و هستی شناسی که بحث عمده پدیدارشناسی معاصر است… جالب تر اینکه هشترودی به عنوان کردن این نکته که مباحث اصالت وجود ریشه قوی تاریخی در ایران و هند دارند، به صورتی ناخودآگاه از رابطه میان این دو موضوع نیز در مباحث معاصر در آن زمان پرده برمی دارد.
پی نوشت
۲- از کتاب؛ جهان انسانی یا انسان جهانی، تالیف نگارنده {محسن قانع بصیری}، بخش خلاقیت و آثار هنری
۱ نظر