گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

خودآموختگی؛ از ورطه های تکرار تا هاویه های توهم (۲)

به این ترتیب نظام آموزشی دو جزیی با نظام سه جزیی یک اختلاف بنیادین پیدا می کند و آن حضور فرد با توان خودآموزشی است. البته برخی از افراد جامعه خود به خود دارای این استعداد هستند اما در بیشتر موارد این استعداد انسانی باید تحریک شود و استاد نظام سه جزیی چنین می کند. بنابراین روابط او با شاگردانش دیگر نمی تواند نشان روابط استاد در نظامی دو جزیی باشد. در جدول زیر چند تمایز مهم را آورده ایم.

استاد در نظام آموزشی دو جزیی

۱- با نظریات رابطه برقرار می کند.

۲- سپس نظریه را به حافظه شاگردان می فرستد و تنها می تواند از روش های استدلالی بهره گیرد.

۳- رفتاری خشک، عبوس و تکراری دارد.

۴- میان شاگردان و استاد فاصله بسیار است.

۵- کلاس ها کسل کننده اند و کنجکاوی و شور شاگردان را تحریک نمی کنند.

۶- پرسش امری غیرقابل تحمل است.

۷- رواج مدرک گرایی.


استاد در نظام آموزشی سه جزیی

۱- با سوژه رابطه برقرار می کند.

۲- کوشش می کند طی فرآیندی انتقادی میان نظریات و سوژه روش های ذهنی سازندگان این نظر را بازسازی کند به همین دلیل نظام انتقادی پدید می آورد.

۳- رفتار شاداب، خلاق و حتی گاه عاطفی دارد.

۴- میان شاگرد و استاد رابطه ای تحلیلی و نزدیک برقرار می شود.

۵- کلاس ها شور و شوق بسیار دارند.

۶- فرآیند آموزش با پرسش میان پدیدار و نظر آغاز می شود.

۷- کنجکاوی گرایی، دانستن گرایی.

همان طور که در جدول ملاحظه می کنید نظام آسکولاستیک یا مدرسی در صورت حکومت بر مدرسه به صورتی طبیعی نوعی رفتار دیکتاتور منشانه برقرار می سازد و طبعاً شور و شوق و کنجکاوی شاگردان را سرکوب می کند. البته نمی خواهیم از مزیت مهم آرا و نظرات، طبقه بندی آنها و تالیف آنها در کتاب های درسی دوری کنیم. خوب می دانیم ارزش ساختار آسکولاستیک آن است که از آنارشی در فرآیندهای خلق و بیراهه رفتن های آوانگاردیسم جلوگیری می کند. به همین دلیل است که استاد در آموزش های نوع سه جزیی دو مرحله را طی می کند.

۱- اولین مرحله ای که او دنبال می کند آن است که میان پدیدار با آرای گفته شده در ذهن شاگردان میدانی تالیفی پدید آورد. او با ارائه نمونه هایی از اثرگذاری پدیدار بر ذهن صاحبان آرا و نظریات کوشش در بازسازی مجدد خلاق این نظریات کرده و شاگردان را وا می دارد تا خود به منابع موجود رجوع کرده و جریانی استعلایی از ایده های مربوط به پدیدار را دنبال کنند. آنها سرانجام با تولیدی متنی در این باب کار خود را در مرحله اول به پایان می رسانند و به این ترتیب صاحب پشتوانه یی نظری می شوند که تکیه به گذشته دارد.

۲- مرحله دوم فعالیت آموزشی استاد آن است که با مطرح کردن پرسش هایی میان پدیدار و ظرفیت آرای موجود، این ایده ها را مورد نقد قرار دهد. در این مرحله است که استادان خلاق گاه آرای جدیدی مطرح می کنند و شاگردان نیز. به این ترتیب دو مرحله کاوش و نقد دو مرحله اساسی نظام آموزشی سه جزیی است.

محسن قانع بصیری

محسن قانع بصیری

۱۳۲۸-۱۳۹۶ تهران

نویسنده و نظریه پرداز در زمینه های اقتصاد، فرهنگ، هنر و مدیریت

دانشکده علوم رشته شیمی دانشگاه تهران و دانشگاه جیورجیا آمریکا

۱ نظر

بیشتر بحث شده است