در حاشیه اهدای نخستین جایزه موسیقی و رسانه در جشنواره موسیقی فجر
مطبوعات و موسیقی از اوان عصر تجدد، پابهپای یکدیگر بودهاند. البته در جامعه شهری و با محوریت تهران بهعنوان پایتخت فرهنگی- سیاسی، این حرف را تاریخ معاصر گواهی داده است. گویی پیوندی است؛ پیوند میان اهل نغمه و اهل قلم، از ادیب و شاعر و ترانه سرا گرفته تا فردی که به عشق موسیقی در مطبوعات قلم زده است.
با این همه سابقه دیرینه، خیلی کم پیش آمده است که تعامل بین این دو حوزه در فصل مشترک معین، معنا شود. فصل مشترک به این معنی که نه اهل موسیقی اهل مطبوعات را داوری کنند و نه برعکس آن باشد. این محدوده خاص را «موسیقی نویسی» تعریف میکند. موسیقی نویسی، نه به معنای نوشتن موسیقی برای اجرا بلکه به معنای نوشتن درباره موسیقی که سطح دانش و آگاهی را بالا ببرد. از زمانی که عبارت «موسیقینویسی» متولد شد و رواج پیدا کرد و نیز از زمانی که این عبارت، دلالت بهوجود شاخهای حرفهای و ویژه در مطبوعات راه یافت پیش از سه دهه میگذرد. شاید بتوان گفت که خدمات موسیقی و مطبوعات در رابطهای متقابل بوده است و هر دو به دیده شدن هرچه بیشتر به یکدیگر یاری رساندهاند. با این حال، آن «فصل مشترک» برای یافتن نگاهی بهتر راهکارهایی مفیدتر وارتقای افزونتر، تا بهحال اگر هم به تعدادی انگشت شمار وجود داشت لااقل به شکل سازمان یافته و «رسمیت» یافته تعریف نشده بود. جشنـواره فجر امسال چنین فرصتی را فراهم کرد. امیدواریم دولت مستعجل نباشد.
شاید بتوان یک دلیل استوار برای برپایی (ونگهداری) این فصل مشترک نیکو و کارآمد را در رشد بیسابقه موسیقینویسی در مطبوعات و در فضای مجازی دانست. امروزه تعداد جوانان دانش آموخته و هنرشناس در حوزههای تخصصی موسیقینویسی بسیار بیش ازگذشته است. اکنون هر شاخه و زیر شاخهای از علوم و فنون موسیقی برای خود نویسندگان و تحلیلگران خاص دارد. حتی بسیاری از روزنامهنگارانی که در موسیقی دانش و تجربهای ندارند با مطالعه این نوشتهها حضور در مجامع و کنسرتها و جلسات پژوهشی، سطح آگاهی خود را نسبت به گذشته بالا بردهاند و در این زمینه حرفهایتر از گذشته کار میکنند.
اما با تمام این احوال، حداقل تا جایی که به کمیت و کیفیت نوشته های رسیده به دفتر ستاد جشنواره برای داوری ارسال شده بود، «خروجی» چندان امیدوار کنندهای دیده نمیشد. البته این گفته را نمیتوان به کل حوزه جامعه موسیقی نویسان تعمیم داد چرا که بسیاری از نخبگان و چیره دستان، اهل قلم و موسیقی شناس هستند که نخواستهاند در جشنواره شرکت کنند و آثارشان را بفرستند. بنابراین تاجایی که حوزه داوری منحصر بهمقالات، یادداشتها، گزارشها، مصاحبههای ارسال شده به دفتر جشنواره باشد باید گفت که با وجود چند مورد بسیار خوب و چشمگیر باقی نوشتههای ارسالی هرکدام شامل یک یا چند فقره از ایراداتی بودند که فهرست وار میتوان آنها را چنین توصیف کرد:
۱- آشنا نبودن به شکل و قالبی که قرار بوده در آن بنویسند: یادداشت را بهعنوان مقدمه، مقاله رابا عنوان گزارش و مخلوطکردن تمام آنها با مطالبی که عنوان «نقد» را بر آنها نهادهاند. گو اینکه در سالهای اخیر، کلاسهای آموزشی مفیدی برای آموزش نقد موسیقی توسط آقای آروین صداقت کیش برگزار شده و بسیاری از آنها استفاده کردهاند ولی هنوز بسیاری از همین موسیقی نویسان جوان و میانسال تعاریف معمول و پایه های اصولی نقد را نمیدانند یا رعایت نمیکنند.
۲- گاه کار از نا آشنایی میگذرد و بهنوعی «تجاهل العارف» یا «تعارف الجاهل» تبدیل میشود. نظیر نوشتههایی که به بهانه بررسی و گزارش، بیشتر رپورتاژ آگهی بودند و کاملاً عیان میکردند که به سفارش و توصیه نوشته شدهاند و این نوع نوشتهها اصولاً از حوزه بحث خارج هستند و باید خارج بمانند.
۳- بیگانگی با فن درست نویسی، ندانستن زبان ارتباط سهل و ممتنع و با کمترین آشنایی (گاه تأسفآور) با زباننوشتاری کلاسیک فارسی و وجود سایههایی دل آزار از زبان «آرگو» و گویشهای خیابانی، آنهم هنگامی که بحث از موسیقیهای کلاسیک (ایرانی و اروپایی) در کار است از موارد تأسف آور بود که فراوان دیده میشد. برخی از دوستان روزنامهنگار حوزه موسیقی که از قضا خیلی هم مدعی و همیشه آماده بحث هستند، بد نیست گاهی کتابی را هم ورق بزنند.
۴- در پایان، موسیقی نویسی، کاری است که شروع دارد و پایان ندارد. موسیقی نویس باید انسانی چند وجهی با مطالعات فراوان باشد؛ بخواند، ببیند و بشنود، فکر کند و مدام بنویسد و در مسیر زمان به رشد و بالندگی برسد.
خوشحال و مفتخر هستم از اینکه جشنواره فجر فرصتی فراهم کرد تا دوباره در کنار استادان و دوستانم بنشینم و از حضورشان استفاده کنم، بزرگواران: علیاکبر قاضیزاده، فریدون صدیقی، مسعود کوثری و امیرعباس ستایشگر.
۱ نظر