«نخستین جشنوارهی وبلاگها و سایتهای موسیقی ایران» دوباره به راه افتاده است. شاید تنها در شرایطی مانند ایران است که نخستین بارِ یک اتفاق میتواند پس از توقف «دوباره» رخ دهد. ما هیات برگزاری (داوران و غیره) قصد داریم که امسال این نخستین مرتبه را بالاخره به سرانجام برسانیم تا جایی برای دومین، سومین و… هم باز شود. حال که قرار است چنین شود باید به برخی پرسشها که دستکم در ذهن خودمان (و دستبالا در ذهن خودمان و دیگران) باقی مانده است، پاسخ دهیم.
مهمترین پرسشی که دربارهی این جشنواره و نحوهی برگزاریاش به ذهن خطور میکند این است که با توجه به اینکه قبلا هم اعلام کردهایم؛ «این جشنواره بیشتر بر محتوای نوشتاری مرتبط با موسیقی در فضای اینترنتی» متمرکز خواهد بود، پس چه فرقی است میان این جشنواره و مثلا جشنوارهای با عنوان فرضی «جشنوارهی نشریات موسیقی»؟ این پرسش که به حق مطرح میشود به گمان ما زیرمجموعهای است از این پرسش بسیار مهمتر که چه تفاوتهایی میان نوشتن در فضای مجازی با فضای غیر مجازی یا نشریات کاغذی وجود دارد؟
تقریبا تمامی ما امروز آنقدر با دنیای مجازی آشنا هستیم که به محض مطرح شدن چنین سوالی بیدرنگ چند پاسخ در ذهنمان نقش ببندد؛ امکان درسترسی سریع و آسان به منابع، امکان همراه شدن متن با تصویر متحرک یا موسیقی، امکان گفتگو و تعامل با متن و… همهی اینها که مطرح شد از لحاظ فنی تحت عنوان امکانات اَبَرمتن (Hypertext) و ویژگیهای چندرسانهای (Multimedia) قرار میگیرند. تقریبا همهی کسانی که در حوزهی مجازی فعالیت میکنند دانسته و ندانسته از این امکانات بهره میگیرند. این امکانات امروزه به قدری آشنا و بدیهی شده که دیگر کسی در مورد آن چون و چرا نمیکند.
برای ما هم مانند شما این موضوع که وقتی وارد یک وبگاه میشویم بتوانیم از طریق پیوندهای موجود در متن به بعضی اسناد مرتبط با آن دست پیدا کنیم، بدیهی است. هر چند که ممکن است از لحاظ فنی هیچ چیزی در مورد «Hyper Text Transfer Protocol» ندانیم یا ندانیم که از دیدگاه مرجعشناختی (یا حتا فلسفی) دسترسیهای ساده و متقاطع به منابع مرتبط با یک متن چه دگرگونیای در تلقی ما از واژهی «متن» ایجاد میکند، اما به خوبی یادگرفتهایم که از آن استفاده کنیم. ممکن است حتا روحمان هم از مباحث نظری روزنامهنگاری که به شرح و بیان تفاوتهای حوزهی نشریات غیر کاغذی و کاغذی میپردازند، آگاه نباشد، اما انتظار داریم وقتی وارد یک وبگاه (یا به قول خودمان سایت) میشویم یا وقتی به یک روزنوشت (یا آنطور که در خلوت میگوییم وبلاگ)، سرکی میکشیم چیزهایی بیشتر از یک متن ساده که در هر نشریهای میتوان به آن دسترسی پیدا کرد ببینیم.
ابتدا بگذارید کمی از بحث اولیه دور شویم و ببینیم که چرا در کشور ما (و شاید در جاهای دیگر نیز) رفتن به سراغ اینترنت ممکن است علاقهمندی بیشتری نسبت به نشریات کاغذی ایجاد کند؟ هر چند که این گفتهها بر اساس آمارهای دقیق نیست اما به عنوان یک حدس اولیه اکثر ما این را قبول داریم که مطالب فارسی زبان درون اینترنت اغلب اوقات رایگان است، جستجوپذیری بسیار بیشتری نسبت به مشابههای کاغذیاش دارد (به خصوص با وضعیتی که کتابخانههای ما دارند) و بیشتر اوقات زمانی که متن دلخواه را مییابیم، علاوه بر آن چیزهای دیگری از جمله یکی دو تصویر یا چند موسیقی ضبط شده یا چند تکه فیلم و… نیز نصیبمان میشود.
به قیمت ارزانتر خرید میکنیم، سریعتر جنس مورد نظر را پیدا میکنیم و سبد خریدمان هم همیشه پرتر از وقتی است که به صورت سنتی به خرید میرویم. از اینها گذشته اگر اهل قلم زدن هم باشیم یا در حالی نوشتن مقالهای یا یادداشتی، به سادگی میتوانیم از امکانات ویرایشی ویرایشگرهایی مانند «وُرد» بهرهبگیریم و متن را «از آن خود» کنیم که به زبان اهل رایانه در قالب دو دستور «کپی» و «پیست» تجلی مییابد! ممکن است بگویید این کار را با نشریات کاغذی هم میشد کرد میگوییم بله اما حداقل دشواری دوباره نوشتن یا تایپ مجدد از دوش کاربر برداشته شده است.
از طرف دیگر اگر از زاویهی نگاه یک تولید کننده به موضوع بنگریم و نه فقط مصرف کننده خواهیم دید که این فضای آزادتری است که میتوان به راحتی وارد آن شد و چیزی نوشت در حالی که برای نوشتن حتا یک یادداشت کوتاه در یک روزنامهی محلی باید تلاش بیشتری به خرج بدهیم.
همهی این برتریهایی که برشمردیم باعث نمیشود که نشریات کاغذی دستکم یک برتری سنتی خود را بر اینترنت همچنان حفظ نکنند و آن هم اعتبار مطالب است. اگر به طور اجمالی بررسی کنیم میبینیم که متوسط سطح فنی مطالب منتشر شده در نشریات کاغذی بالاتر از مطالب اینترنتی است و به همین دلیل و البته دلایل دیگر، هنوز اعتبار بیشتری به کتاب و نشریات کاغذی داده میشود.
خوب، اکنون میتوانیم به موضوع جشنواره بازگردیم؛ جشنوارهای در حال برگزار شدن است با موضوع «وبلاگها و سایتهای موسیقی ایران» ما برگزارکنندگان آن تصمیم گرفتهایم این جشنواره رقابتی باشد در هشت رشته ی گفتگو، گزارش، مقاله، یادداشت، نقد، سایت برگزیده، وبلاگ برگزیده و عکس. حال سوال پیشین خودمان را به یادآوریم که میپرسیدیم چه فرقی است میان نوشتههای کاغذی و اینترنتی؟ و آنرا اینطور مطرح کنیم که: حال که میدانیم تفاوتهایی میان این دو دنیا موجود است، چطور باید آن را در جشنواره لحاظ کنیم؟
مثلا همراه داشتن یا نداشتن موسیقی، در متنی که دارد دربارهی همان موسیقی بحث میکند چه تاثیری در ارزشگذاری ما دارد؟ پاسخ این است که مواردی از این دست (مانند بهرهگیری از امکانات ابرمتن، نوع تعامل متن با خواننده و استفاده از امکانات چند رسانهای) در داوری آثار به عنوان بخشی از عوامل تعیین کنندهی کیفیت یک اثر مورد توجه قرار خواهد. با این حال فراموش نکنیم که از دیدگاه داوران این جشنواره اصلیترین عامل تعیین کنندهی کیفیت هنوز هم خود محتواست.
شاید این گرایش قویتر ما به محتوا در این نکته بیشتر خود را نمایش دهد که برای مثال ما در جشنوارهمان کمتر به وبگاههای فروش موسیقی میپردازیم یا پخش کنندههای اینترنتی موسیقی را کمتر مد نظر داشتهایم. این را ممکن است ایراد جشنواره بدانید اما ما فکر میکنیم از طرفی اگر نخواهیم محتوای موسیقایی یک وبگاه را در نظر بگیریم، در حقیقت در حال برگزاری جشنوارهای فنی-مهندسی برای سنجش کیفیت سایتهای موسیقی هستیم و این چیزی است که نه در تخصص ماست و نه به دنبال آن هستیم.
از طرف دیگر بهرهگیری از امکانات ابرمتن و چندرسانهای مانند یک شمشیر دو دم عمل میکند و گرفتاریهایی را از بابت حقوق معنوی آثار پدید میآورد که پرداختن عمیق به آن از حدود چنین نوشتهای خارج است. نقل پارهای از موسیقیای که داریم دربارهی آن صحبت میکنیم در یک فضای ابرمتن اگر تلقیمان از آن گفتگوی دو دوست است که در کنار هم نشستهاند و دارند دربارهی موسیقی گپ میزنند و برای روشنتر شدن موضوع دستگاه پخش صوت را هم هر از گاهی روشن میکنند و مثالی در تایید یا رد حرفی میآورند، اشکالی ندارد.
اما اگر در نظر بگیریم که این موسیقی از لحاظ فنی برای هر بینندهی وبگاه قابل تملک میشود و از نظر فنی هم تقریبا راهی وجود ندارد که بتوان جلو این اتفاق را گرفت، آن وقت داوران چنین جشنوارهای بر سر این دوراهی نظری اخلاقی قرار میگیرند که با ارزشگذاری بر روی نقل مثالهای موسیقایی (یا موارد مشابه) در حقیقت به چه عملی و به کدام مولف ارزش دادهاند؟ اگر جایزهای و اعتباری از این باب به مثلا نویسندهی وبگاهی داده میشود این در اصل جایزه به کیست؟ بیایید برای روشنتر شدن ماجرا یک مثال ذهنی بزنیم:
مقالهای در وبگاهی منتشر شده است.
قالب این وبگاه را دستکم دو طراح وب (طراح گرافیکی و طراح فنی) ساختهاند، چیدمان متن در صفحه را مدیر سایت انجام داده و مثالهای موسیقایی و غیر موسیقایی را هم او تعبیه کرده، تعامل و گفتگوی بخش کامنتها را مدیر دیگری هدایت میکند و تنها محتوای متن را نویسنده نوشته است.
چنین اثری برای داوران جشنوارهی حاضر فرستاده میشود. اگر این داوران بیشترین ارزش را به طراحی صفحه، چیدمان و امکانات ابرمتن بدهند -گیریم که مسائل حقوق معنوی هم رعایت شده باشد و یا ما اصلا به آنها اعتقادی نداشته باشیم- ارزشی که به این اثر تولید شده میدهیم در حقیقت به کدام مولف تعلق دارد؟ ممکن است این مثال را بسیار افراطی بپندارید که حق هم دارید، در بیشتر موارد چنین اتفاقی نمیافتد بهویژه روزنوشتها که شخصیتر اند، اما این چیزی را در ماهیت موضوع تغییر نمیدهد این چالش همچنان باقی است. بنابراین در این جشنواره در نظر گرفته شد که محتوا در مرتبهی اول قرار گیرد و بقیهی عوامل در مراحل بعدی اولویت برای سنجش مورد استفاده واقع شوند. از همین رو است که ما «استفاده از امکانات فضای مجازی برای ارائهی بهتر» را بخشی از عوامل مورد بررسی در داوری آثار قرار دادهایم.
افزون بر این، به نظر میرسد برخی عوامل مانند سهولت دسترسی به مطالب، راحتی کاربر و چیزهایی از این قبیل، بیش از آنکه مربوط به یک مقاله یا یادداشت خاص باشد مربوط به طراحی سایت یا وبلاگ است، به همین دلیل ما داوری در مورد چنین موضوعاتی را بیشتر در بخش سایت و وبلاگ برگزیده مد نظر قرار خواهیم داد.
حال بیایید یک مثال عینی را بررسی کنیم تا شاید موضوع برایمان روشنتر شود. برای اینکه بتوانیم میان محتوای یک متن و قالبی که در آن قرار گرفته تمایزی ایجاد کنیم ابتدا متنی را یافتم که در چندین جا به شکلهای مختلف منتشر شده است. این مقاله که دو نگارش از آن موجود است، تحت عنوان «ایدئولوژی موسیقی پست مدرن و سیاستهای چپ» به شکل کوتاه شده ابتدا در شماره ۱۳ مجلهی نقد نو به چاپ رسیده و سپس نسخهی کامل آن در گفتگوی هارمونیک منتشر شده است.
مقاله نوشتهی مایکل بورلی (Michel Beverly) و ترجمهی من است. من شش نمونه مختلف از این ترجمه را در وبگاههای مختلف پیدا کردم که بعضی از روی نسخهی کوتاه شده برداشته شده بود و بعضی از روی نسخهی کامل و بعضی هم تنها بخشی از نسخهی کامل را منتشر کرده بودند. بدین ترتیب اذعان میکنید که چون متن (البته با کمی چشمپوشی از تفاوت میان نسخههای مختلف) یکی است بنابراین ما در مورد محتوای هر ۶ آدرس اینترنتی برخورد یکسانی خواهیم داشت و این بدان معناست که موقتا میتوانیم فرض کنیم سنجش ما دیگر در مورد محتوا نیست. اگر شرایطی را در نظر بگیریم که این مقاله از هر ۶ آدرس برای داوری در جشنواره فرستاده شده باشد (موضوعی که البته غیر ممکن است چرا که طبق قوانین ما هر متن تنها از یک آدرس میتواند در جشنواره شرکت کند) برای ارزشگذاری راهی نمیماند جز این که ما به مسائلی بپردازیم در مراتب بعدی داوری قرار دارد.
اگر خوب به این مسائل که پس از این مطرح میشود دقت کنیم، خواهیم دید که اینها همان موضوعاتی هستند که ما به عنوان وجه تمییز یک متن معمولی و یک متن در فضای مجازی به حسابشان میآوریم. برخی سایتهای منتشر کنندهی مقالهی بِوِرلی عبارتند از: فرهنگشناسی، خسروانی، روزگار، کلوپ پسامدرن در «کلوب دات کام»، پارسی سافت و مجله الکترونیکی ویستا. باز کردن هر یک از این پیوندها ما را با دنیایی متفاوت که یک محتوای مشترک میتواند در قالب آن به ظهور برسد، آشنا میسازد. فرهنگشناسی متن را به شکلی کاملا تخت روی صفحه گذاشته و تضاد میان آن زمینهی پاپیروس گونه با متن به چشم میخورد.
با وجود تلاش بسیار زیاد طراح در رسیدن به زیبایی گرافیکی (استفاده از تصویر کاغذی قدیمی، خط نستعلیق و…) برای خود من که مترجم آن متن هستم، خواندنش در این شرایط واقعا دشوار بود. بگذریم که اطلاعات مربوط به منبع و مترجم و… در این وبگاه نادرست درج شده است. وقتی با چنین متنی مواجه میشویم به این نتیجه میرسیم که از هیچ یک از امکانات فضای مجازی استفاده نشده مگر امکان نسخهبرداری سریع به منظور انتشار مجدد! البته نباید فراموش کنیم که فرهنگشناسی امکانات نظردهی و ردیابی نظرات بهتری دارد (نظرات مرتبط با مقالهی مورد علاقهشما را برایتان ایمیل میکند و شما را در جریان بحث نگاه میدارد) که میتوان آن را از جهت تعامل بیشتر و راحتتر با خواننده یک امتیاز به حساب آورد. حال مقایسه کنید با آنچه در وبگاه روزگار میبینید.
به نظر من صفحهی بسیار آرامتری برای خواندن چنین مقالهای دارد، نشانگر لغزانی (Scroll) که در کنار متن است کمک میکند تا خواننده فقط با قسمتی از متن در تماس قرار بگیرد، اطلاعات مربوط به نویسنده و مترجم در همان ابتدا به شکلی کاملا واضح به خواننده داده شده و همانطور که میبینید پینوشتها با کلیک کردن بر روی شمارههای درون متن قابل دسترسی سریع هستند و نکتهی جالب (البته برای یک وبگاه) اینکه با کلیک کردن روی متن پینوشت هم به نقطهی ارجاع در متن اصلی باز میگردیم. این موضوع برای خواندن متنهای پرارجاع و دارای پینوشتهای زیاد بسیار مفید است. علاوه بر اینها روزگار امکان به اشتراک گذاشتن روی فیس بوک، فرند فیدز و… و همچنین دریافت به صورت پی دی اف را نیز دارد. دیگر پیوندها را هم اگر دنبال کنید هر یک تفاوتهایی با یکدیگر دارند که به جهت جلوگیری از طولانی شدن این مثال از بحث در مورد آنها خودداری میکنیم.
حال بیایید دوباره به شرایط داوری بازگردیم؛ خواهیم دید که بسیاری از تفاوتهایی که در اینجا میبینیم مربوط به طراحی وبگاه است و نه متنی که نوشته شده است. این موضوع شاید برای وبگاهها یا روزنوشتهایی که تنها نوشتههای صاحبشان را منتشر میکنند چندان چالش برانگیز نباشد، اما هنگامی که نوشتهی نویسندهای غیر از صاحب یا طراح منتشر میشود چالشها خود را نشان میدهند.
فکر می کنم دو موضوع مهم در تمام نوشته هایی که درباره این جشنواره منتشر شده فراموش شده؛ اول اسپانسر ماجرا و دوم جوایز بخش های مختلف که اطلاع رسانی در این زمینه میتوانست علاوه بر افزودن بر اعتبار جشنواره بر میزان جذابیت و تعداد شرکت کنندگان آن بیفزاید.
و اما نکات بعدی؛ نکته دوم اینکه من فکر می کنم یک داور که به مثابه یک قاضی است، که نباید پیش از داوری نامی از شرکت کنندگان احتمالی و کیفیت کار آنها ببرد.
و نکته سوم اینکه شاید این عبارت اشتباه باشد که:به قیمت ارزانتر خرید میکنیم، چون در سایت های معتبر موسیقی ایران نظیر همین سایت و یا… اصولا کسی بهایی بابت بدست آوردن مطلب نمی پردازد و فرهنگ این کار هنوز ایجاد نشده، نه از طرف گردانندگان سایت ها و وبلاگ ها و نه از طرف مخاطبان! و آخر اینکه: چرا کلمات را بدین شکل تایپ می کنید؟:ایدئولوژیموسیقیپستمدرنوسیاستهایچپ
خانم یا آقای ف. ع. عزیز،
موضوع اولی که اشاره کرده اید کاملا درست است و علتش هم این است که فهرست حامیان تا زمان نوشته شدن این مقاله هنوز نهایی نشده بود، بنابراین ما نمی توانستیم رسما نامی را اعلام کنیم.
در مورد نکته ی دوم هم با شما موافقم درست به همین دلیل هم هست که نوشته ای را برای این موضوع انتخاب کرده ام که هم ترجمه است و هم کار من. این انتخاب یعنی این که طبق قوانین جشنواره مقاله ی حاضر به هیچ روی نمی تواند در رقابت شرکت کند. توجه داشته باشید که موضوع این نوشته داوری درباره ی یک مقاله و تاثیر عوامل غیر از محتوا بر داروی آن است و نه کل یک سایت یا وبلاگ. این یک طرح خیالی است از روند داوری با این فرض محال که مقاله ی من می توانست در رقابت شرکت کند.
اما نکته ی سوم: جمله ای که آورده اید اشتباه نیست بلکه کنایه ای نوشتاری است به این که مطالب در اینترنت به نسبت همتایان کاغذیشان آسان تر یافت می شوند، و نه مجانی چون شما حداقل هزینه ی اینترنت را می پردازید. وانگهی مگر از هر قیمتی ارزان تر نیست!
در این مورد که مطلقا همه برای مطلب هزینه ای نمی پردازند با شما موافق نیستم. بعضی از تولید کنندگان (و گاه مصرف کنندگان) برای تولید مطلب هزینه می کنند مثال بارزش همین گفتگوی هارمونیک است که بابت خیلی از نوشته هایی که می خوانید به نویسندگان و مترجمان هزینه می پردازد. با این همه قبول دارم که امروز تعداد اینها خیلی زیاد نیست.
و اخر: کلمات را به این صورت ننوشته ام این اشکالی است که در ویرایشگر سایت به وجود آمده است. از شما و دیگر خوانندگان پوزش می خواهیم. اصلاح شد.