در بقیهی قسمتهای کتاب نیز همین بیدقتیها به چشم میخورد. نامهای خاص (به ویژه نام آثار آهنگسازان) با چنان برگردانهای غریبی جانشین شده که حتا خوانندهی آشنا به موسیقی نیز باید مدتی تامل کند تا بتواند بفهمد منظور کدام اثر شناخته شدهی آهنگساز است. در ترجمهی متون تخصصی گاهی دیده شده که مترجمی بنا به دلایلی که معمولا به آن اشاره میکند، اصطلاحات و اسامی آن حوزهی کاری را با معادلهایی جز آنچه تا پیش از آن مرسوم بوده جایگزین کرده است.
در چنین مواردی مترجم یا نویسنده روش یا مرام خود را به طور کلی یا به ازاء هر واژه برای خواننده توضیح میدهد؛ این حق خواننده است که از پیش بداند چرا او هنجار جا افتادهای را میشکند. در نوشتهی حسن زندباف هیچ جا دلایل این تغییر و تبدیل به چشم نمیخورد.
معادلهای دیگر زبانها چنان عادی و بدون دغدغه در پاورقی آمده که راهی برای خواننده باقی نمیگذارد جز این که بیندیشد: نویسنده(مترجم) حتا یک بار نیز پیش از نوشتن این کتاب در متون دیگر با این اسامی یا اصطلاحات برخورد نکرده است؛ چیزی که بعید و غیر ممکن مینماید. برای مثال: «تصنیفهای بوریس»، «عکسهای یک نگارخانه» و «شب بر فراز کوههای پوک» (ص ۳۰) نامهایی است که روی چند اثر از «موسورگسگی» آهنگساز روس گذاشته شده.
از این میان نام معمول دومی و سومی را با قراین میتوان حدس زد: «تصاویر یک نمایشگاه» و «شبی برفراز کوه سنگی»! و اولی کماکان مبهم باقی میماند. در پاورقی تنها معادل آلمانی دو نام آخری آمده و هیچ دلیلی هم اقامه نشده که چرا نویسنده تصمیم گرفته این نامهای عجیب را برای آثار شناخته شده در نظر بگیرد و خوانندهی آشنا را سردرگم کند.
از همین نمونه است: «شب تیره» (ص ۸۸) اثر شونبرگ که همه جا به «شب دگرگون» یا دیگرگون ترجمه میشود. نام اصلی اثر دیگر وی «تقلید اصوات حیوانات» (ص ۸۸) را اگر معادل آلمانیاش در پانویس نیامده بود به هیچ روی نمیشد حدس زد؛ «آوازهای گوره»! همچنین نام اصلی «تجدید حیات از ورشو» (ص ۱۸۳) از شونبرگ را تنها به مدد کلمهی ورشو و یادآوری این که او قطعهای با عنوان «بازماندهای از ورشو» دارد میتوان حدس زد؛ یا «محکوم کردن لوکولوس» (ص ۱۶۹) اثری از آهنگسازی دیگر که در متون فارسی به «محاکمهی لوکولوس» شهرت دارد.
یا «آواز نوجوانان» (ص ۲۰۰) اشتوکهاوزن که همه جا به «آواز جوانان» ترجمه شده است. یا «آمادهسازی پیانو» (ص ۱۹۱) که ترجمهی «Prepared piano» است، در فارسی به شکل مجهول «پیانوی از پیش مهیا شده» برگردانده شده و به این شکل صحیحتر به نظر میرسد.
روال برگرداندن اصطلاحات هم در کل متن یکدست نیست.
خواننده با نوعی اغتشاش و به هم ریختگی مواجه میشود. معلوم نیست زندباف اصطلاحات را به فارسی برمیگرداند یا ترجیح میدهد آنها را به کل ترجمه نشده به کار ببرد. برای مثال: «در سالهای بعد از تکنیک ردیف بهره برده میشود.» (ص ۱۲۱) و «استراوینسکی[…] شروع به ساختن آخرین ردیف از آثار خود در تکنیک سریل کرد.» (ص ۱۳۰) در جملهی اول ردیف به معنای Row (یا Tone series) به کار رفته (۷) و دومی هم به معنی «سری» منتها در معنای عام خودش در زبان فارسی درست به همین دلیل مجبور شده که «سریل» را به همان صورت اصلی بیاورد، در حالی که اگر بر اساس روند کار قبلیاش عمل میکرد باید برای سریل هم ترجمهی «ردیفی» یا چیزی شبیه این قرار میداد.
پی نوشت
۷- اصطلاحی فنی که در موسیقی مدرن بعد از حلقهی دوم وین کاربرد یافت و به معنای چیدمانی انتخابی از نغمات موسیقی به عنوان مادهی اولیه، به جای گام است.
۱ نظر