گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

فقط تصور کن! (۲)

و اما پل مک کارتنی، دو سال از جان لنون کوچک‌تر بود و مثل او در لیورپول به دنیا آمده بود. او هم مثل جان در کودکی مادر خود را بر اثر ابتلا به سرطان از دست داده بود و تا حدودی با روحیات لنون همخوانی داشت.در سال ۱۹۵۷ لنون گروه QUARRYMEN راتشکیل داد و در همان سال دوست و همکلاسی مک کارتنی یعنی جورج هریسون به آنها پیوست در حالی که تنها ۱۴ سال داشت! در سال ۱۹۶۰ ابتدا ترومپت نواخت و پس از آن به سمت گیتار و پیانو گرایش پیدا کرد.

او و جان لنون از سرپرست های اصلی گروه بودند و آهنگ‌ها و ترانه‌های زیاد و ماندگاری برای بیتل‌ها خلق کردند.

در سال ۱۹۶۷ با عکاس معروف موسیقی راک، لیندا ایستمن ازدواج کرد و تا زمانی که ایستمن بر اثر ابتلا به سرطان از دنیا رفت، با او زندگی مشترکش را ادامه داد. مک کارتنی در سال ۱۹۶۷ مفتخر به دریافت عنوان «سِر» شد. او چند ماه گذشته را درگیر ماجراهای جدایی از همسر دومش هدر مایلز بود که به رسوایی‌های رسانه‌ای منجر شد.

رینگو استار هم جولای ۱۹۴۰ دنیا آمد. با نام اصلی ریچارد استارکی به عنوان درامر به گروه بیتل ها پیوست. علاقه زیادش به انگشتر (Ring) در نام مستعارش «رینگو» هم مشهود است. سال ۱۹۶۲ بود که به دعوت پل مک کارتنی، عضو گروه بیتل ها شد.

شاید زیاد نباشند کسانی که به یاد آورند در سال ۱۹۴۶ جان لنون با کمی ناباوری گفته بود:« روزی می رسد که ما به بزرگی الویس می رسیم.»

اما در حقیقت آنها از الویس پریسلی هم گذشتند! سفرهای موفق در سرتاسر بریتانیا و آمریکا، برقرار بود و هر آهنگ جدید بیتل‌ها، به جدول پرفروش‌ها راه پیدا می‌کرد. آن‌ها وارد زندگی جوانان هم‌عصر خود شده بودند و هر چه می‌پوشیدند یا هر چه می‌گفتند، با سرعتی باورنکردنی، همه‌گیر می‌شد. این بود که جان لنون سرپرست اصلی گروه در مصاحبه‌ای جنجالی با مارین کلیو روزنامه‌نگار بریتانیایی گفت: «حالا ما از عیسی محبوب‌تریم!»

آنها سفر فیلیپین را به پایان رسانده بودند و حالا به ایالات متحده سفر کرده بودند. این جمله جان لنون، غوغایی به پا کرد. مجامع مذهبی و کلیساها به شدت در مقابل این اظهارنظر جاهلانه موضع گیری کردند. رادیو محلی بیرمنگام اعلام کرد که صفحه‌های بیتل‌ها سوزانده شده‌اند. گزارش‌ها حکایت از آن داشت که مردم شهرهایی از آمریکا و آفریقای جنوبی دست به کار شده‌اند و هر جا آلبومی یا صفحه‌ای یا نشانی از بیتل هاگستاخ می‌یابند، آتش می‌زنند.

اما موضع‌گیری بیتل‌ها، بسیار خونسردانه و عجیب بود: «آن‌ها اول باید آلبوم‌های ما را بخرند و بعد آتش‌شان بزنند!»

اما رسانه‌ها دست بردار نبودند. به خصوص آمریکایی‌ها که عرصه را بر جان لنون تنگ کرده بودند. لنون سرانجام اشتباهش را پذیرفت تا در یک کنفرانس خبری، رسما به خاطر این اظهارنظر عذرخواهی کند.

سال ۱۹۶۴ بیتل ها به موفقیتی چشمگیر دست یافتند که نگاه جهان را به طرف آنها جلب کرد. در آن سال در ایالات متحده همه جا صفحه های گروه های دیگر راک را از رونق انداختند و بازار صفحه را تسخیر کردند.

بیتل ها دو سال پس از آن یعنی در سال ۱۹۶۶ به تور کنسرت هایشان پایان دادند که احتمالا این به دلیل امکانات جدید و در آن زمان حتی فراتر از حد تصور استودیوهای ضبط بود؛ مسلما این امکانات در اجراهای زنده وجود نداشت.آنها چندیدن سال خود را وقف ضبط صفحه کردند و آلبوم هایی LP مانند، Sgt. Pepper s Lonely Hearts Club Band (1967),Magical Mystery Tour (1967),The Beatles(1968) Abbey Road (1969) را پدید آوردند.

هستی نقره چی

هستی نقره چی

دیدگاه ها ۲

  • خانم نقره چی، دو نکته. یک، کلیساها به شدت در مقابل این اظهارنظر “جاهلانه” موضع گیری کردند.
    کلمه ی جاهلانه نظرِ به شدت شخصی شماست، و شما نباید نظرات شخصی خودتان را به عنوان یک واقع در کار بنویسید.
    دوم، ترجمه ی جمله به فارسی، میشه بیتلز از خدا محبوب تره. JESUS تو فرهنگ مسیحی خداست.
    جمله ای که کامل در مصاحبه آمده:
    Christianity will go. It will vanish and shrink. I needn’t argue with that; I’m right and I will be proved right. We’re more popular than Jesus now; I don’t know which will go first – rock ‘n’ roll or Christianity. Jesus was all right but his disciples were thick and ordinary. It’s them twisting it that ruins it for me
    معذرت خواهی که جان لنون هم کرد، در اصل روشن کردن منظورش بود:
    If I had said television is more popular than Jesus, I might have got away with it, but I just happened to be talking to a friend and I used the words “Beatles” as a remote thing, not as what I think – as Beatles, as those other Beatles like other people see us. I just said “they” are having more influence on kids and things than anything else, including Jesus. But I said it in that way which is the wrong way.

  • مممنون بابت مقاله , هر چند که نکاتی که آقای پیام اشاره کردند هم قابل تامل هستش.
    ضمنا به دوستان پیشنهاد می کنم حتما فیلم Nowhere boy محصول سال ۲۰۰۹ کشور انگلستان رو نگاه کنن . این فیلم در مورد نوجوانی جان لنون و شکل گیری querrymen هستش . ئ انصافا فیلم دلنشینیه !

بیشتر بحث شده است