او در این مدت نواختن چندین ساز را آموخت و نهایتا توانست در نواختن نی، سرنا، باگلاما، عود و پرکاشن به مهارت خاصی دست یابد. اگر درخت شکیبایی فاروق در خانه شان در شهری کوچک ریشه زد، تنه این درخت، به گفته خودش، در شهر بزرگی مثل استانبول رشد کرد.
فاروق که می خواست یک روحانی بشود به فراگیری صوفی گری پرداخت اما در ۱۵ سالگی مدرسه را به امید اینکه یک موزیسین حرفه ای بشود ترک کرد. او می گوید: «با این وجود هیچ گاه از مطالعه دست نکشیده ام. من هنوز هم در حال یادگیری هستم؛ این فرایند بی پایان است. موسیقی برای من ابزار فخر فروشی نیست. موسیقی زندگی من است. موسیقی کوتاه ترین راه به سوی خداست. نوازندگی برای من مثل نماز خواندن است.»
او در ۱۷ سالگی به استانبول رفت و تا حدود ده سال همراه با برادرش به عنوان موزیسین مستقل مشغول به کار شد. در استانبول بود که فاروق با درویش های مولوی، صوفی های قدیمی ترکیه، آشنا شد. مخصوصا آکا گوندوز کوتبی (Aka Gunduz Kutbay) که نی زن اصلی آن ها بود الهام بخش فاروق شد. فاروق به آن ها نپیوست اما شدیدا تحت تأثیر رویکرد عرفانی آن ها به صدا و روح قرار گرفت. در همین زمان بود که فاروق با هاتا یوگا و بالاخره با تای چی و چی کونگ نیز آشنا شد که هنوز هم روزانه زمانی را صرف انجام آن ها می کند.
خیلی زود فاروق تحت یک تأثیر عرفانی دیگر، از منبعی متفاوت و غیر قابل انتظار قرار گرفت. تکبیلک جوان با یک ساکسیفونیست دوست شد که نامش برهان تانگوچ (Burhan Tonguch) بود. این نوازنده ایده های نامتعارفی درباره تئوری موسیقی داشت.
مثلا برهان می گفت که «بیایید برای پرنده ها بنوازیم، برای عکس ها بنوازیم.» فاروق می گوید «برهان باعث شد این ایده در ذهن من شکل بگیرد که هر چیزی یک ساز ریتمیک است و هر انسانی یه پرکاشنیست. بدون ضربه هیچ صدایی تولید نمی شود.» علیرغم یا شاید هم به دلیل این دیدگاه غیرعادی، مهارت های فاروق در استودیوهای استانبول خواهان زیادی داشت.
همکاری با نوازندگان معروف ترکیه در استانبول باعث شد که فاروق مهارت های نواختن در استودیوی خود را نیز شکوفا سازد. او با موزیسین هایی از جمله Orhan Gencebay، Ismet Siral نوازنده فلوت و ساکسیفون، برعان تانگوچ، پرکاشنیست و خواننده هایی مانند Ahmet Sezgin، Nuri Sesiguzel، Mine Kosan و Huri Sapan کار کرده است.
۱ نظر