گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

کاباره ها، محل عرضه و تقاضا

بخش بسیار زیادی از زنان جامعه ی من، به نوعی در ادامه ی رمانتیزم اند. رمانتیزمی از مد افتاده و اغراق آمیز. بخش بسیار زیادی شان هم فردگرا هستند و آن “تو”ی درون شان نیز کسی نیست جز خودشان. اما با همه ی این ها، زنان نه سرمه ی خورشید که می توانند خودِ خورشید باشند. در میان زنان، عده ای شان بسیار عمیق و بااصالت، عده ای شان با احساسات ساده و شریف و عده ای شان هم سطحی، بی بنیه و لاابالی اند. همان تقسیم بندی معمول همانند مردان!

بخشی از زنان تصور می کنند شاهزاده ای در آن دوردست، به انتظارشان نشسته است و جالب اینکه هیچ وقت هم تاجی نصیب شان نمی شود.

برای همین زنان امروزی برای دست یابی به آن تاج، دست به دامان ابزارهای پیچیده و ناشناخته تری شدند و همانا پیش پا افتاده ترینِ این ابزار، همان فروشِ خود از طریق مهریه های کلان است و این رویه هم چنان در حال بزرگ تر شدن است و وصف حال امروز ایرانِ خودمان. و این در حال مصرف شدن وضعیت امروز زنان و مردان بیشماری است. اما نگاه تاریخی حاکم شرایط را برای زنان هموار تر می کند.

نقش زنان در موسیقی دهه های ۳۰، ۴۰ و ۵۰ همانند نقش میرزا آقا خان نوری در دربار قاجار بود که به یک کرشمه چند کار را به ثمر می رساند و اینکه هر چیز مخالف نظرش را از ریشه می خشکاند. در یک جمله اگر قرار باشد به حضور زنان در آن دوران بپردازیم، به جز استثنائات و مواردی بسیار اندک، موسیقی زنان و زنان موسیقی را تنها باید در کاباره ها و محافل عمومی تر مانند تلویزیون رویت کرد.

در این جا گاهی مسئله ی مضمون اهمیت کمتری پیدا می کند و ارائه ی مضمون و بینش مربوط به آن اهمیت ویژه تری دارد. بعضی وقت ها آدم ها خودشان را در موقعیتی قرار می دهند و به گونه ای پشت ویترین قرار می گیرند که انگار باید گفت :”تا در نگین چشم تو نقش هوس نهم/ ناز هزار چشم سیه را خریده ام” .
کاباره ها بزرگ ترین مراکز عرضه و ارائه برای مصرف کنندگان بوده است. مرکز ثقل این مکان ها عمدتاً زنان اند که به کار خواندن، عریان شدن و عرضه اندام می پردازند و مصرف کنندگان هم شامل مردان و زنانی از همان دسته و قماش. با همکاری دولت های وقت، در فرهنگی کردن کالاها در دهه های ۳۰ تا ۵۰ به طور قطع مصرف گراهای عنان گسیخته در غالبِ جلوه های فرهنگی، اهمیت ویژه ای پیدا کردند.

همچنین کوشش برای عمومی شدن بخش مهمی از شیفتگیِ متقابل، رفته رفته همه ی اشخاص و گروه ها را به صورت کالا عرضه کردند و به این صورت مصرف گراها نیز خود به عنوان کالا جایگزین عرضه شوندگان شدند.

آدم ها به عنوان کالاهای تجاری، می توانند به صورت هم زمان و یک جا، تفاوت ها را گرد هم آورند. کلام و دستور تجارت هم همین است که بی قاعدگی در فرهنگ را تبدیل به قاعده کند. مجریان این امر نیز، به مصرف کنندگان خود یاد می دهند که قاعده شکن باشند و این روش را تا جایی پیش می برند که بتوانند در هر شکل، در چشمِ عمومِ مصرف کنندگان، دیده شوند.

مصرف کنندگانِ صرف، اصولاً تعریف های درست و معقولی از پدیده ها ندارند. نتیجتاً می توانند کالاهای شان را با عناوینی دهن پرکن و گاه گول زنک معرفی سازند و به این شکل یک دستور رادیکال در امر تجارت به وجود آورند.

در شرایط فعلی در کشور ما، موسیقی همان تعریف دهه های پیشین را دارد که از کاباره ها آغاز شده است و تعاریف هنر و زیبایی شناسی مربوط به آن از همان مکان ها نشأت می گیرد. این که موسیقی در کاباره دارای چه مشخصاتی است؟ و اینکه الزاماً رویت این نوع از موسیقی به صورت سمعی و بصری است؟ و اینکه خود مولد صوت، بدون خواندن آیا به عنوان یک عنصر بخشی از آن به حساب می آید؟ و آیا با شنیدن آن صوت بدون رویت تصویر از طریق نشانه ها، ما قادر به دریافت همه موارد ارائه شده در کاباره خواهیم بود؟ در شماره ی بعد به آنها پاسخ خواهم داد.

پیمان سلطانی

پیمان سلطانی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است