هنر انسان نئاندرتال بخشی از هنر دوران پارینه سنگی است که سرآغاز آفرینش های هنری می باشد. آثار هنری این دوران به جز موارد معدود در آسیا (مثلا در نزدیک دریاچه بایکال) اکثرا در اروپا مشاهده می شود. اسپانیا و فرانسه بیشترین شواهد را در خود نهفته دارند. تقریبا به طور قاطع می توان گفت که کانونهای بزرگ دیگری نیز وجود داشته اند ولی به دلیل مصرف مواد بی دوام هیچ مدرکی از آنها وجود ندارد.
یکی از دلایل بقای آثار هنری حوزه فرانسه – اسپانیا استفاده از مواد سخت چون سنگ، استخوان و… است. بروز و رشد استعاره در هنر از بدو پیدایش هنر و استمرار و ثبات آن همراه با تکامل شگرف صنعت ابزار سازی نشان دهنده آن است که علی رغم تحول در صنعت ابزار سازی و پذیرش صنایع دیگر، شعور و فرهنگ این مردمان پیوسته و همگون بوده است.
همچنانکه گفته شد شاخص فرهنگی انسان نئاندرتال تکنیکهای پیشرفته ابزارسازی سنگی است که سرمشق انسان هومو ساپینس در ابزار سازی قرارگرفته است. پیدایش قطعات گل اخرا به عنوان مواد رنگی و صفحه ای آهکی دارای چاله هایی به اندازه انتهای انگشتان در یکی از غارهای انسانهای نئاندرتال در فرانسه نشانگر شروع پیدایش هنر نقاشی است. تلاش در جمع آوری اشیای زیبای طبیعی مانند سنگواره ها، سنگهای معدنی و صدفها و تلاش در تولید زینت آلات از دیگر نشانه های درک زیبایی در جدید ترین نسل انسانهای نئاندرتال است.
باتوجه به یافت آثاری ازابزار تولید صدا می توان موسیقی را قدیمترین هنر انسان دانست. قدیمی ترین صوت ابزارهای یافت شده مربوط به نود تا یکصد هزارسال پیش بوده و درغار “Prolom” شبه جزیره کریمه در اوکراین یافت شده اند. سوتهای که دو تا سه سوراخ داشته و از استخوان بند انگشت جانوران سم دار و جانورانی مانند خرس غار ساخته شده اند در این منطقه آنچنان فراوانند که می توان منطقه را مرکز سوت سازان دنیای قدیم دانست.
با گذشت زمان می توان فلوت های استخوانی را مشاهده نمود. این فلوتها از جنس استخوان ساق پای حیوانات (مانند خرس غار) بوده و دارای سوراخهایی با فواصل غیر مساوی هستند.
قدیمی ترین فلوت مربوط به ناحیه “Haua Fteah” درکشور لیبی است. این فلوت دو سوراخ داشته و ازجنس استخوان عقاب است. سن این فلوت متعلق به هفتاد تا هشتادهزار سال پیش است. با اینحال معروفترین فلوت درغرب کشور اسلوونی با قدمت ۴۵ هزار سال در غاری واقع در ناحیه “Divije Babe” همراه با بقایای فرهنگ موسترین یافت شده است. باقیمانده این فلوت دارای دو سوراخ کامل و دو سوراخ تخریب شده است ولی بر اساس محاسبات و شبیه سازیهای انجام شده طول تقریبی آن حدود ۳۷ سانتیمتر بوده است.
باقیمانده فلوت اصلی نشان دهنده وجود ۴ نت موسیقایی درحد ۲ فاصله تمام پرده ای و یک فاصله نیم پرده ای می باشد. با توجه به شبیه سازی این فلوت می توان ادعا نمود که فواصل موسیقایی اجرا شده توسط آن تقریبا در گام بزرگ (ماژور) قرار می گیرند. سوراخهای منظم گرد در مرکز تنه استخوان توسط انسان نئاندرتال و با کمک ابزار سنگی ایجاد شده اند. قطر سوراخها متناسب با استفاده توسط انگشت است.
عدم وجود بافت اسفنجی در این استخوانها امکان استفاده از بدنه آنهارا به عنوان یک ساز بادی فراهم می کند. از انواع دیگر سازها که توسط انسانهای نئاندرتال به کار گرفته می شدند می توان از ساز های خراشی (Rasp) نام برد. در سال ۱۹۶۷ در معدنی در “Schulensbroek” در بلژیک از لایه ای در زیر عمق ۱۰ متری زمین به سن شصت تا هفتاد هزار سال پیش استخوانی از ماموت کشف شد که به طرز شگفت آوری عاج کاری گشته است. این ابزار ساده از طریق کشیده شدن جسمی دیگر بر روی عاج های آن به صدا در می آید.
با توجه به همزمانی جدیدترین انسانهای نئاندرتال و قدیمی ترین انسان ساپینس در یک دوره ده هزار ساله می توان گفت که ارتباط این دو انسان در پیدایش هنر و بویژه گسترش کاربرد موسیقی تاثیر مثبت داشته است.
درپایان قابل ذکر است که امروزه میتوان تداوم حضورسازهای موسیقی انسانهای نئاندرتال را حس نمود. وجود سوتهای استخوانی به عنوان اسباب بازیهای کودکانه در بین بعضی از گروههای قومی اروپایی در مجارستان، سوئیس، و شبه جزیره اسکاندیناوی، استفاده از سازهای خراشی در اکثر نقاط جهان در مراسم مذهبی و جادوگری خود حاکی از انتقال سنت های موسیقیایی انسانهای نئاندرتال به انسانهای عهد حاضر است.
۱ نظر