به نظر میرسد در این مورد خاص به طور همزمان سه مورد از ایرادهایی که در بالا به آنها اشاره شده وارد است؛ هم زیباشناخت حاکم بر جریان موسیقی تغییر کرده بود (تغییری که بسیار بنیادین و عمیق بود) و هم تئوری موسیقی (۸۶) و علاوه بر این دو مطرحترین روش آنالیز در دورهی مورد بحث آنالیز شنکری بود که قبلا اشاره کردیم توانایی اصلیاش در پرداختن به آثار کلاسیک وینی است (۸۷).
هر سهی اینها باعث میشد که آنالیز در مطالعهی این گونه آثار هر بار ناموفق باشد. این مشکل تا زمانی که روشهایی مخصوص تحلیل این نوع موسیقی –که به ناچار تئوری و زیباشناخت حاکم بر موسیقی قرن بیستم را هم در نظر گرفته- ابداع نشده بود حل و فصل نشد (۸۸).
همان طور که مشخص است نکتهی کلیدی در اینجا تفاوت در تئوری موسیقی است (۸۹).
تحلیلگران امروز عقیده دارند که اگر بنیاد نظری اثری از آنچه روش تحلیلی به آن میپردازد به شکل پایهای دور شده باشد، نمیتوان انتظار داشت روش مورد نظر تحلیل درستی از اثر به دست دهد. نقدی بر ناتوانیهای یک روش آنالیز در کار بر آثار یک گونهی خاص از موسیقی، به دلیل ناهمخوانی نظری را میتوان در مقالهی «آسیبشناسی نظریهها و شیوههای تجزیه و تحلیل موسیقی دستگاهی» از بهراد توکلی (۹۰) مشاهده کرد.
تا این قسمت نقدهای متعددی که از جنبههای مختلف بر تجزیه و تحلیل موسیقی وارد شده مرور کردیم و در بعضی موارد نیز دفاعیاتی بر آنها ایراد شد، اما مهمترین دفاعی را که در مقابل نقدهای مربوط به توانایی استخراجی آنالیز موسیقی تاکنون اقامه شده میتوان در این نقل قول «وان در تورن» جست: «چرا باید به جای روشهای تئوری موسیقی و آنالیز -روشهایی که احتمالا خویشاوندی بیشتری با موضوع [موسیقایی] دارند- به کلمات، توصیفهای شاعرانه و شرح سیاسی-جامعهشناختی اطمینان داشته باشیم؟ چرا باید دومی را به گرمی انسانی یا «انسانگرایانه» تشخیص بدهیم و اولی را به سردی «فنی»، تخصصی یا فرمالیستی…؟» (۹۱) در این دیدگاه آنالیز همچنان راه مناسبی برای کاوش در دنیای یک (یا چند) اثر موسیقی است (۹۲). دفاع دیگری را نیز میتوان در این پیشنهاد «کوفی آگاوو» یافت: «موسیقیشناسی نیاز دارد که از بازتولید نوعی آنالیز «بد» اجتناب کند که باعث نقدها شده است.» (۹۳)
در حقیقت همانگونه که من نیز فکر میکنم درست باشد، او معتقد است که حداقل بعضی از اشکالات طرح شده به نقص روشهای آنالیز برمیگردد و نه ذات آن (۹۴) و از این روی پیشنهاد میدهد گفتمان تجزیه و تحلیلی موسیقی در یک رژیم موسیقیشناسانه قرار گیرد.
پی نوشت
۸۶- منظور نفی تونالیته به مفهوم کلاسیک آن است. برای خارج شدن از بن بستی که موسیقیدانان معتقد بودند تونالیته در راه آهنگسازی ایجاد کرده بود راههای مختلفی به کار گرفته شد اما وجه اشتراک همهی آنها برونرفت یا تغییر دادن تئوری موسیقی تونال است.
۸۷- بعضی به شکل سختگیرانهای آن را فقط در تحلیل آثار بتهوون و تا حدودی برامس موفق میدانند.
۸۸- یکی از دقیقترین این روشها را آلن فورته پایهگذاری کرده است:Forte, Allen. (1973) The Structure of Atonal Music, London, Yale University Press. به عنوان نمونهی ناموفق پیش از این به کار شنکر بر آثار دبوسی و اشتراوس (که به اندازهی موسیقی آتونال هم از موسیقی پیشین فاصله نگرفته بودند) اشاره شد.
۸۹- برای آگاهی از نظرات مشروحتر دربارهی رابطهی تئوری و آنالیز نک. Goher, Lydia. (1994) The Imaginary
Museum of Musical Works An Essay in the Philosophy of Music, Oxford, Clarendon Press. Pp 69-86.
۹۰- توکلی، بهراد. (۱۳۸۶) «آسیبشناسی نظریهها و شیوههای تجزیه و تحلیل موسیقی دستگاهی»، کتاب سال شیدا، ۸ و ۹. توجه داشته باشید که او در این مقاله مفهوم آنالیز شنکری را تا حد یافتن خط ملودی اصلی (Fundamental Line/Urlinie) تقلیل داده است. آنچه او به آن انتقاد دارد این استفادهی ساده شده است نه کاربرد کامل آنالیز شنکری چرا که تا آنجا که من میدانم این روش به شکل کاملاش برای تجزیه و تحلیل موسیقی دستگاهی (قطعات یا متن ردیف) هرگز به کار نرفته است.
۹۱- Van Der Toorn, P. (1995) Music, Politics, and Academy, Berkeley, University Of California Press. P 1.
۹۲- با کمی صرف وقت میتوان نشان داد که ایرادهای وارد بر آنالیز بر بعضی روشهای دیگر تفکر دربارهی موسیقی هم وارد است و از این نظر آنالیز منحصر به فرد نیست. البته این موضوع از آنالیز رفع اتهام نمیکند بلکه نشان میدهد دیگر همگناناش هم به همان اندازه میتوانند متهم باشند.
۹۳- Agawu, Kufi. (1997) “Analyzing music under The New Musicologist Regime”, Musicology, 15/3. P 307.
۹۴- «لیدیا گوهر» این موضوع را به شکل سوالی مطرح کرده و سپس به آن پاسخ میدهد: «این رخنه پیآمد ضروری آنالیز است یا فقط نتیجهی وابسته به استفادهی احتمالا ناقص از آن؟» در پاسخ او سعی میکند با توضیح دادن این که دو نوع استفاده از اصطلاح آنالیز وجود دارد (خاص و عام) نشان دهد که این رابطهی خاص تئوری موسیقی با کاربرد خاص اصطلاح آنالیز مرتبط است و نه عام؛ Goher, Lydia. (1994) The Imaginary Museum of Musical Works An Essay in the Philosophy of Music, Oxford, Clarendon Press. Pp 69-70.
۱ نظر