گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

نگاهی به موسیقی ایران (۷)

کنسرت جلیل شهناز در مقبره خیام نیشابوری

ج- شکل دیگری از موسیقی ایران را می‌توان، موسیقی شهری روز یا «موسیقی سبک مصرفی‌» نام نهاد. همان‌ موسیقی بزرگترین سهم از تغذیه وسایل ارتباطی را فراهم می‌آورد. پیشاپیش باید گفت که وجود موسیقی سبک‌ مصرفی، ویژه ایران نیست، در هر سوی جهان، در کنار موسیقی سنگین، یا موسیقی ویژه هنری، به‌ موسیقی مصرفی نیز برمی‌خوریم و در همه سوی جهان، وسایل ارتباطی بیشتر به آن می‌پردازند و توده مردم‌ نیز گرایش بیشتری به آن نشان می‌دهند.

ترانه‌سازی نیز در ایران، تاریخ آشکاری ندارد. اگر همان الحان باربردی را ترانه‌ یا بقول آن زمانی، «ترانک‌» تلقی کنیم، پس از هجوم تازیان، هیچ نام و نشان دقیقی از آن همانگونه که از موسیقی سنتی در تاریخ نمی‌بینیم. پس از جنبش مشروطیت است که همپای انواع دیگر موسیقی، ترانه نیز رخ نشان می‌دهد. از پیش از آن تنها متن چند ترانه -که قدیمی‌ترینش- به زمان لطفعلیخان زند می‌رسد، به دست آمده‌ است. بنابراین آغاز تاریخ ترانه‌سازی به مفهوم امروزی را باید در آغاز جنبش مشروطیت قرارداد و همانگونه که گفته شد بیشتر ترانه در سال‌های نخستین جنبش، رنگ تند سیاسی داشت. حتی در ترانه‌های‌ عاشقانه نیز به هدف‌های سیاسی گریز زده شده است. تنها شاید علی اکبر شیدا در این میان استثناء، باشد که جز به سوز و گدازهای عاشقانه نپرداخته است. پس از شیدا به نام‌های درخشانی چون عارف‌ قزوینی، ملک الشعرای بهار، درویش خان، رکن الدین خان و امیرجاهد برمی‌خوریم که ترانه‌های زیبائی از خود به یادگار گذاشتند. درویش خان، در این میان، دگرگونی‌های بسیار در موسیقی ایران به وجود آورد و در واقع نقطه عطفی در تاریخ موسیقی ملی شد.

ترانه‌های درویش را دیگر نمی‌توان موسیقی سبک و آسان‌پسند نامید، چرا که ترانه‌هایش را دقیقا در ارتباط با موسیقی سنگین سنتی قرار داد و کیفیت و محتوای ترانه را ارتقاء داد.

پس از درویش، دیگر راه هموار و هدف روشن شده بود و ترانه‌سرایان بسیار تا زمان ما به میدان آمده‌اند. در این جریان، طبعا «مبتذلات‌» نیز رشد کرده است. همانگونه که در همه سوی جهان.

معمولا رسم شده است که بر ترانه‌سازی امروز ایران مهر بطلان بزنند و از ابتذال و انحطاط موسیقی سخن‌ گویند، حال آنکه، در یک داوری سالم و غیر متعصبانه، ترانه‌سازی در ایران به راه تکاملی خود می‌رود. در کنار مبتذلات بسیار رایج، به ترانه‌های نیز برمی‌خوریم که از ارزش‌های ویژه‌ای برخوردارند. نکته‌ای که قابل‌ گفتن است و غالبا سبب سوء تفاهم و داوری‌های ناسالم می‌شود، در ناآگاهی از خصلت ترانه است. به‌ گمان من ترانه الزاما و دقیقا منطبق بر سنت باشد، همانگونه که در هیچ کجای دنیا نیست. ارزش‌های‌ ترانه در زیبائی موسیقی و کلام از یکسو و مهمتر از آن در تلفیق و تجانس این دو با یکدیگر است. خصلت دیگر موسیقی سبک و ترانه، برخلاف نظر شایع: در روانی و آسان‌گیری آنست و این درست تفاوت اساسی میان‌ موسیقی سبک و سنگین است.

بهرحال ترانه‌ها هرگونه که باشند، با ارزش یا مبتذل، هرگز برخلاف ادعای کوته‌بینان نمی‌توانند گزندی به موسیقی سنتی برسانند. وجود ترانه‌های نازیبا، و مبتذل -که همه‌جائی است- نباید فاجعه‌ای تلقی شود.

تاریخ خود داوری خواهد کرد و موسیقی ناب، در هر شکلی که باشد، خواهد ماند و موسیقی مبتذل، با همان‌ شتابی که رواج می‌گیرد، از یادها زدوده خواهد شد. دوام اجتماعی موسیقی خود، آشکارساز ارزش‌ها و بی‌ ارزشی‌هاست.

تنها به این نکته باید توجه داشت که نقش وسایل ارتباطی در این میان، بسیار حساس و تعیین‌کننده است.

دستگاه‌های پخش‌کننده موسیقی باید، باتوجه به نیازهای جامعه برای دست‌یابی به هدف‌های سالم‌ هنری، رسالت اجتماعی خود را ایفا کنند. رواج موسیقی مبتذل و بی‌ارزش را همین دستگاه‌ها سبب می‌شوند، و معمولا «خواست مردم‌» را بهانه قرار می‌دهند. در حالیکه‌ «خواست مردم‌» پیش از آنکه علت باشد، معلول‌ است. به بیان دیگر مبتذل پسندی از پخش بی‌رویه و گسترده مبتذلات و عادت مردم به آن ناشی می‌شود.

به هرحال موسیقی ایران، در همه شکل‌هایش، چون زلال رودخانه‌ای ژرف می‌ماند که خس و خاشاک نیز به ناگزیر، در آن می‌نشیند. ولی این خس و خاشاک مانند نی نیست و آنچه ماندنی است و زلال رودخانه است‌ که از همه ناهمواری‌ها می‌گذرد تا عاقبت به پهنه آبی دریاها برسد.

محمود خوشنام

محمود خوشنام

۱ نظر

بیشتر بحث شده است