موسیقی در ایران
رسالهای از «ابن خرداد به» در زمینهء موسیقی دورهء ساسانی استاد حسینعلی ملاح
رسالهای تحت عنوان «اللهوو الملاهی» از «ابن خرداد به» (تولد ۲۱۱ هجری/وفات ۳۰۰ هجری) در لبنان چاپ شده که شرحی راجع به آن در سومین شماره مجله «الدرسات الادبیه» چاپ لبنان نوشته شده است. رسالهء فوق در بیست و نه صفحه تنظیم گشته و از آن اطلاعات سودمندی دربارهء موسیقی و سرود و شعر ایرانی پیش از اسلام میتوان بدست آورد. در این رساله نام برخی از آلات موسیقی ایرانی و بعضی از اصطلاحات و مقامهائی که در موسیقی وجود داشته و همچنین یک تصنیف فارسی مرکب از سه مصرع شعر دیده میشود و ضمن همین قطعه دو حکایت نیز از باربد موسیقیدان نامدار دربار خسرو پرویز آمده است. نویسندهء مقاله در پایان مقدّمه میافزاید:
«در نظر داشتم که قسمتی از این قطعه را به فارسی ترجمه کنم ولی چون مشتمل بر اصطلاحات و نامهائی است که باید مورد تحقیق بیشتری قرار گیرد بهتر آن دانستم که آن قطعات را عینا با حواشی مصحح آن چاپ کنم که برای کسانیکه بخواهند در این موضوعات تحقیق کنند، سودمندتر باشد.»
قطعهای از رسالهء «اللهو و الملاهی»
فیذرس (۱) رومی نقل میکند. تارهای (۲) چهارگانه (ساز) همانند طبایع اربعه آدمی است.
سیم زیر بمثابه مردمان صفرائی مزاج است و سیم مثنی همچون مردمان دموی مزاج است و سیم مثلث به اشخاص بلغمی مزاج شباهت دارد-سیم بم به مردمان سودائی طبع ماند. (۳)
سیم زیر را با خنصر۴و سیم مثنی را که صدای آن چهار برابر بمتر از زیر است با انگشت بنصر (۵) و سیم مثلث را که صدای آن چهار برابر بمتر از زیر است با انگشت وسطی (۶) و بم را که شش برابر بمتر از زیر است با انگشت سبابه (۷) مینوازد.
ایرانیان معمولا عود را با نای و «زنامی» (۹) را با طنبور (۱۰) و سورنای (۱۱) را با دهل و مستج (۱۲) را با صنج (۱۳) همنوا میکردند و مینواختند.
پی نوشت
۱- مسعودی او را «قندروس» و ناشر دیگری «ئودروس» نوشته است و به احتمال قوی همان تئودروس رومی باید باشد.
۲- مراد از سیم یازه یا ابریشمی است که بر سازههای دولا و تار میبندند مانند چنگ، عود، سنتور، کمانچه و غیره.
۳- چهار سیم یا چهار تار عود یا بربط در قدیم هر یک نام خاصی داشته است سیم اول که صدائی زیر داشته بهمین نام (زیر) تسمیه شده، سیم دوم مصنی و سیم سوم مثلث و سیم چهارم بم نامگذاری شده است.
۴- خنصر انگشت کوچک دست است.
۵- بنصر انگشت دوم بعد از انگشت کوچک است.
۶- وسطی بلندترین انگشت دست را گویند و در حقیقت انگشتی است که در وسط قرار گرفته است.
۷- سبابه نیز انگشت دوم بعد از شست است.
۹- زنامی یکنوع نای است- «زنام» نام سازنده این نای است که در قرون ماضیه میزیسته و بهمین سبب این ساز را نای زنامی گویند.
۱۰- طنبور ساز زهی دسته بلندی است شبیه سه تار با این تفاوت که دسته طنبور طویلتر از دسته سه تار است و کاسه آن نیز انحنای بیشتری دارد.
۱۱- سورنای نائی است که در مجالس بزم و سور نواخته میشود، این ساز همان است که امروز زرنا یا روزنای گویند.
۱۲- مستج که فارسی آن مشته است که احتمالا باید همان چغانه باشد و چغانه قطعه چوبی است مجوف شبیه مشته حلاجان که درون آن چند زنگوله نهادهاند که چون آنرا به حرکت درآورند صدای مطلوبی از آن استماع شود و برای نگاهداشتن وزن یا ریتم نغمات بکار میرود. این لفظ را اعراب مستق نیز نوشتهاند اعشی قیس میگوید:
(و مستق صینی و ون وبربط یجاوبه صنج اذا ما ترنما)
یعنی از مشته عینی و ون و بربط آنگاه نغمات دلنشینی میتوان شنید که چنگ نیز با آنها به ترنم درآید.
۱۳- صنج همان چنگ است احتمالا بیکنوع ساز بادی نیز اطلاق میگردد این لفظ را نباید با سنج اشتباه کرد. ساز اخیر دو صفحهء مدور فلزی است که بهم میکوبند.
۱ نظر