گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را (۲)

مگر می شود برای ارتقاء ذائقه ی جسم، دیزی را در مایکرویو بپزیم، پیتزا را در زود پز؟! و به جهت رسیدن به طعمی جهانی، قرمه سبزی را با بیف استروگانف ترکیب کنیم و بگوییم به به! چه طعم جهانی و بکری؟! حال چگونه است که برای ارتقاء بخشیدن به ذائقه ی روح که بسیار حساس تر و مهم تر از جسم است، رو آورده ایم به نواختن آثار پاگانی نی با تار، گوشه ی لیلی و مجنون با پیانو و ترکیب اشعار شمس با موسیقی باخ و…؟

اگر در مهمانی ای برایمان خورشت پیتزا و ساندویچی از ژامبون و میرزا قاسمی بیاورند یا میخندیم یا فکر می کنیم مورد تمسخر قرار گرفته ایم. چرا؟ چون درباره هویت و شخصیت غذاها آگاهی داریم. حال اگر در موسیقی با ترکیباتی عجیب تر از این مواجه شویم، لذت هم میبریم! آیا فکر نمی کنید این لذت ریشه اش در نا آگاهی ما نسبت به موسیقی است.

بزرگی گفته اند: «من ساز ابداع می کنم تا بقیه هم این کار را بکنند و پیشرفت کنیم» ای کاش نامداران خاص و تأثیر گذار لااقل فلسفه جدی تری برای اعمال خود داشتند.

مگر امروزه چند نفر از تار، سه تار، سنتور، کمانچه، نی، دف و تمبک، صدای مطلوبی استخراج می کنند که اینقدر به فکر اضافه کردن به تعداد سازها هستیم؟

در روزگاری که نابغه ی بی مانند، استاد حسن کسایی ایام را در انزوا و سکوت سپری می کردند، متاسفانه برای بزرگان، کار کردن با پوست و تخته و اره و استخوان مهمتر بود تا مثلأ کمک کردن به شناساندن گنج تکرار نشدنی هنر، استاد کسایی، به نسل عمومأ در خواب؟!
آنهم در دورانی که غبار نشسته بر هویت ایرانی، از دست نامرادی روزگار، روز به روز در حال افزایش است.

حتمأ باید استاد کسایی با نی رقص شماره ۵ برامس را می نواختند یا نی الکترونیک ابداع می کردند تا مورد توجه جامعه غافل قرار گیرند؟!

حتمأ باید منتظر بنشینیم کسی رخت از این این جهان بر بندد آنگاه به یاد بیاوریمش؟
اینقدر جوانان، میانسالان و پا به سن گذاشته ها سوار بر موج تبلیغات در حال پر کردن فضا از افکار بی ثمر خود هستند که گاه حتی فراموش می کنیم هنرمندان توانا و با احساس مانند محمدعلی کیانی نژاد، بهمن رجبی، رامبد صدیف و… کجا هستند و چه می کنند!

جریان سازترین موسیقی دان معاصر، استاد محمدرضا لطفی بیشترین وقت خود را صرف آموزش نوازندگانی می کنند که هنوز به درستی معلوم نیست چقدر در کار خود جدی هستند. در اینکه امر آموزش از مهم ترین امور هنر موسیقی است، شکی نیست، اما آیا بهتر نبود بستر به گونه ای فراهم شود تا بنیانگذار گروه شیدا و یکی از پیشروترین هنرمندان تاریخ موسیقی ایران (در کنار بزرگانی چون علینقی خان وزیری) وقت خود را صرف امور فراگیرتری می کردند تا نفع بیشتری به کل جامعه ی هنری برسد؟

آیا فکر می کنیم امثال محمدرضا لطفی تکرار شدنی هستند؟ فرض بگیریم کسی در حد نبوغ ایشان پیدا شد، به اندازه ی ایشان تمرین کرد و همانقدر پیگیر، محکم و استوار بود، آن گاه بزرگانی چون عبدالله خان دوامی، علی اکبرخان شهنازی، سعید هرمزی، نورعلی خان برومند و… را برای آموزشش و دوستانی چون هوشنگ ابتهاج (ه.ا سایه)، حسن کسایی و… را برای همراهی اش از کجا بیاوریم؟

حیف نیست نوابغی که در تاریخ موسیقی به ندرت ظهور می کنند و ستاره وار در آسمان تاریک هنر می درخشند، یک به یک خاموش شوند بی آنکه بهره کافی از نورشان ببریم؟!
استثنائاتی چون میرزا حسینقلی، وزیری، کسایی، قمر، صبا، لطفی، مشکاتیان و نهایتأ چند نفر دیگر، هر چند وقت یک بار ظهور می کنند که قدرشان را در هیچ دوره ای آنطور که شایسته است ندانسته ایم؟

امروز چقدر تلاش می کنیم برای هنرمندان خاصی که خوشبختانه سایه شان بالای سر موسیقی است آرامشی کامل ایجاد کنیم تا بستری فراهم آید که حداکثر بهره را از وجود ذی قیمت شان ببریم؟ چقدر تا به حال حسرت خورده ایم که ای کاش میرزا عبدالله، میرزا حسینقلی، درویش خان، طاهرزاده، قمر، ظلی، سماعی و… را می دیدیم و از یک لحظه همنشینی با آنان بهره هایی بسیار می بردیم.

در حالیکه غافل از آنیم که امروز بزرگانی هم سطح با آنان و حتی بالاتر از آنان داریم که بی توجه به حضور مغتنمشان، منتظر نشسته ایم که ابتدا نباشند و آنگاه حسرت نبودنشان را بخوریم!

غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه

که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند

شرایط موسیقی کاملأ بحرانی است. بحرانی که بیشترین سهم ایجادش مربوط به جامعه موسیقی است.
نه استادان قدر موقعیتشان را می دانند، نه نامداران قدر نامشان را، نه ما قدر دردانه های ناب را…

آه از دست این روزگار که ما را فقط برای حسرت خوردن دل خوش نگه داشته است.

دوستان دستی،

که کار از دست

رفت…

مازیار شاهی

مازیار شاهی

دیدگاه ها ۱۴

  • شما هم اگر هنری دارید بسم اله این گوی این میدان چرا فحش می دید ؟ مطمئنم کسانی که مطالب را منتشر می کنند فرق جواد یساری و بتهون را هم تشخیص نمی دهند
    اصلا به ما چه که کی با کی خوب بود با کی بد بود ؟
    صحبت علمی کنید بگید فلان ساز اینجاش صدای خوبی نداره این نقصو داره اون آقا هم ادعای یحیی بودن که نکرد

  • مطلب بسیار خوب و منسجمیست و اشاره ی خوبی به معضلات این روز های موسیقی ایرانی شده

    البته در مورد استاد لطفی کمی با تعصب برخورد کرده اید

    استاد لطفی می توانست یکی از جریان ساز های ۳ دهی ی اخیر باشد ولی نشد چون نخواست

    دغدغه ی استاد لطفی شخصیست نه فرهنگی

    استاد لطفی ۳۰ سال فرصت برای جریان سازی داشت که آن هم صرف عیش و تفریح و جهانگردی شد

    بهترین دوران برای تاثیر گذاری استاد لطفی آن ۳۰ سالی بود که ایشان هنر و موسیقی را تقریبا رها کرده بودند و به تفریحات جسمی می پرداختند

    به هر روی استاد لطفی با همه ی استعداد ها و توانایی هایی که داشت تبدیل شد به مهره ای سوخته که هنر را فدای امیال شخصیش کرد

    الان دیگر کمی دیر شده و استاد دیگر توان و انرژی دوران جوانی را ندارند

    اوج توانایی استاد لطفی در این روز ها شاید همان تشکیل گروه بانوان شیدا باشد

    البته انصافا هم به این گروه بیش از سایر گروه های چند گانه رسیدگی ویژه شد برای همین هم اجراهای آن منسجم تر و یکدست تر بود

  • درست است؛ حال و روز موسیقی ایران مانند ۲۰۰ سال پیش اروپا می باشد.
    بطور معمول بهترین نوازنده ها، بهترین سبک برای نواختن و بهترین مکان برای یادگیری هر ساز، مربوط به خواستگاه اصلی همان ساز می باشد. ممکن است سازی ابداعی در ابتدا از کیفیتی مطلوب برخوردار نباشد ولی این امکان وجود دارد که در آینده کامل گردد (فارغ از قصد سازنده که این احتمال وجود دارد که به خاطر شهرت یا مسائل دیگری باشد).
    در جواب آقا مجتبی باید عرض کنم که نباید انتقاد را فحش تلقی کرد و برخورد تعصب گونه ای با آن داشت.

  • سازهای جدید مخصوصا از نوع شجریانی اش که جیزی بیش از یک شوخی بی نمک نیستند.
    متاسفانه نوازنده ها هم برای قرار کرفتن در تریبون تن به نواختن آن می دهند!
    و آقای لطفی هم دیگر آن شخصی که شما می فرمایید نیست! حال و روز خیلی خرابتر از چیزی است که تصور می فرمایید! 🙂

  • ابتدای نوشته خوب بود ولی در ادامه گرفتار همان موردی شد که دلیل اصلی همه اتفاقاتی است که در مطلب عنوان شده است. با نامداران نمیشود کار هنر را پیش برد. نبوغ اگر چیزی است که ما در حافظ و مولوی و بتهون و داوینچی سراغ داریم دیگر اساتیدی مانند لطفی و کسایی در حیطه نبوغ نیستند. اگر انتظار از نبوغ در حدّ چیرگی در یک فنّ ظریف مانند نوازندگی باشد دیگر چه کاری می توان انجام داد. مثلأ آقای کیانی نژاد یک علامت جهانی را برای راحتی کار خود و پیروانش دوباره برای خودشان تعریف میکنند. منظور حرف P است که ایشان برای صدای بم نرم در نی بکار میبرند. چگونه با این حد از توانایی می توان موفق شد. کسی که توان کار را داشته باشد هست. توسط همین نامداران تایید شده و متاسفانه باز هم توسط همین نامداران خانه نشین شده. انهم در جوانی. به قول بتهون؛ خیلی سخت است بهترین سالهای جوانی همچون فیلسوفان زندگی کرد. متشکرم

  • چقدر این اعضای باند آقای جواهری با استاد شجریان مشکل دارند

    همشون به یک سبک و سیاق می نویسند

    من نمی دانم استاد چه هیزم تری به اینها فروختن که این دوستان اینقدر با کینه و تعصب بر علیه استاد می نویسند

    آن هم استادی که محبوب دل همه مردم ایران است

  • چقدر نظراتی که روی مقالات نوشته میشود سطحی و بی مطالعه و از روی نا آگاهیست آدم واقعا متاسف میشه از خواندن این نظرات نازل و سطحی

    لااقل یک بار مطلب را درست بخوانید فرضا نقل قولی از استاد شجریان ذکر شده چه ربطی به خصومت و کینه و تعصب دارد؟

    این نظرات بیش از حد چیپ مرا یاد جمله ای از وینستون چرچیل انداخت

    برای تسلط بر یک جمع نیازمند به اقلیتی خائن و اکثریتی نادان است

  • هنرمند گرامی جناب آقای پورقناد انتشار برخی مطالب غرض ورزانه و ار روی کینه و نا آگاهی برخی نویسندگان کم سابقه و گمنام در شان مجله وزین و پربار شما نیست.
    برخی هنرجویان تازه کار موسیقی بدون داشتن حتی کوچکترین سابقه فعالیت هنری در مورد همه اساتید موسیقی ایران نسخه می پیچند و شما هیچ واکنشی به این هتاکی ها نشان نمی دهید

    حیف است سایت وزین و پربار گفتگوی هارمونیک با مدیریت دلسوزانه و مسوولانه شما محفل چند آدم منزوی و بد سابقه و پر حاشیه شود آدم هایی که هیچ سابقه مثبت یا درخشانی ندارند و هیچ اسم و شناسنامه ای ندارند

    از همه بدتر توهین این نویسندگان بی تجربه و تازه کار به استادان طراز اول موسیقی ایران که بیش از نیم قرن عمر و اندیشه خود را صرف فرهنگ والای ایران کرده اند

    امیدوارم در آینده در مورد اینگونه مطالب با درایت و مسوولیت بیشتری برخورد نمایید

    ارادتمند

  • مثلا نویسندۀ همین مطلب بالا چه سابقه ای در موسیقی دارند که خود را در حدی می دانند که به استاد آواز ایران اینگونه هتاکی می کنند.

  • دوست گرامی، آقای شاهی از نوازندگان بسیار خوب موسیقی ایرانی هستند و جوانترین عضو گروه عارف به سرپرستی زنده یاد مشکاتیان بوده اند. ضمن اینکه اگر ایشان چنین سابقه ای هم نداشتند اجازه داشتند چنین مطلبی را هر کجا منتشر کنند چراکه هیچگونه هتاکی به کسی نکرده اند و تنها نقد خود را بر بعضی از اعمال اساتید بصورت کاملا محترمانه بیان کرده اند و از آن مهمتر نام افرادی که مورد انتقاد قرار گرفتند را بیاورده اند که شائبه بی احترامی هم به کسی بوجود نیاید.
    شما هم میتوانید درمورد بخشهایی که مشکل دارید، بصورت مفصل مطلبی بنویسید و ما با نام خودتان منتشر خواهیم کرد.

  • جناب استاد پورقناد خیلی ممنون از توضیحات کامل شما من در مورد سابقه فعالیت هنری نویسنده مقاله نمی دانستم کاش قبلا در مورد نویسندگان مقالات توضیحاتی می دادید و یک بیوگرافی مختصر می نوشتید خیلی خوشحال شدم از اینکه ایشون از نوازندگان استاد فقید پرویز مشکاتیان بزرگ بوده اند ، متاسفانه فکر کردم ایشان از این نویسنده های کینه ای و عقده گشا هسنتد که قصد تخریب اساتید بزرگ را دارند ولی همینجا از شما و آقای شامی طلب پوزش می کنم همچنین تشکر از وقت و حوصله ای که برای مخاطبانتان می گذارید

    ارادت من به مجله هارمونیک دوچندان شد

  • متاسفانه در این مقاله و مقاله های مشابه بحث بعد چند خط وارد حاشیه میشود.آنچیز که بنده حقیر از ای نوشته آقای شاهی می بینم عدم وجود مسیری منسجم برای ارائه موسیقی فاخر ایرانی در آینده است.موسیقی دانان برجسته ایران عده ای ضعف را در ساز بندی می دانندو عده ای مشکل را در محتواو عده ای دیگر….که در این میان دسته دوم در نظر دارند که محتوای جدیدی برای موسیقی ایرانی خلق کنند. بسته به میزان شناخت آنها از موسیقی مبدا و مقصد کارهایی با ارزشهای متفاوت ارائه می شود.آنچه مسلم است سیاست یکپارچه ای توسط موسیقیدانان و محققین موسیقی ایرانی ارائه نشده است که میخی برای آویختن قبای ژنده در شب تاریک باشد!!!!!!!!!

بیشتر بحث شده است