حسیترین نقشخوانها، دختران و پسرانی هستند که به سن بلوغ رسیدهاند و به آغاز یک زندگی مجدد میاندیشند. اوستاهای نقشخوان (صاحبان کارگاه) گاه برای پرداختن به دیگر کارهای خود ـ شخمزنی یا چراندن ـ کارگاه را ترک میکنند و کار (نقشخوانی) را به یکی از بافندگان میسپارند.
نقشخوانی و جواب، در نبودن اوستا، بر اساس نوع رابطهها، با متلک، فحش و ناسزا، خط و نشان کشیدن، کلمات قصار، تهدید، حرفهای عاشقانه، حرفهای اروتیک، تنشهای فکری، پوزخند، تمسخر، درد و دلهای بغضآلود، هقهق گریه، شادی و اندوه همراه بوده است. نقشخوان انتخاب شده از سوی اوستا، اگر از زورِ بازو و ابهت زیادی هم برخوردار باشد، غالباً کسی دیگر را انتخاب میکند و خود پی کاری میرود. (۶)
مضمون و محتوای متنهای نقشخوانی سوای آنچه گفته شد، با رنگ و نقش نیز مرتبطند، و واژهها و جملاتی که به خارج از حوزه فرش و رنگ و نقش ارجاع مییابند در متنهای نقشخوان داخل نمیشوند، بلکه در حد فاصل یک جمله تا جمله بعد جای میگیرند.
کلیه آموزههای نقشخوان تجربی است. اکثر نقشخوانها در اجرا و خواندن از تبحر و توانایی بالایی برخوردار نیستند نقشخوانهایی که از صدای خوبی برخوردارند معمولاً در کارگاهها اعتبار و ارزش والاتری هم دارند و اگر به همراه صدای خوب، اخلاق پسندیدهای هم داشته باشند، اعتبار دوچندانی مییابند.
اگر فاصله سنی نقشخوان با کارگران قالی کم باشد و رابطه اوستا ـ شاگردی نباشد، نقشخوان خوشصدا آواز سر میدهد و کارگران نیز خستگی درمیکنند و در آوازهای ریتمیک همراهیاش میکنند. (۷) مراحل اجرا به این شکل است که نقشخوان نقشها را میخواند و با نوعی حال و هوای حسی سراغ اشعار باباطاهر میرود و آواز سرمیدهد (دوبیتیخوانی در میان اغلب نقشخوانها رواج دارد).
آخرش جا شد مییونش فیروزهای / دوغی اولش جاخو/ آخر قهوهای جا شد توش هم نخودی / سِشکی جاخو شد آبی/ دوغی چارتا رد شد داخل یکی شد / دوشکی قهوهای پیش اومد شد /بازم یکی دارچینی/ یشکی قهوهای پیش رفت یکی سر شد جانم م م م م / دو زلفونت بود تار ربابم، چه میخواهی از این حال خرابم (۸)
گاه نیز هنگام نقشخوانی و آوازخوانی گفتار محاوره پیش میآید که میتواند باعث تغییر «مُد» و «تنالیته» شود.
متنها نیز با حضور چند راوی، زبان، لحن و بیان ترکیبی به خود میگیرند:
عزیزون از غم و درد جدایی، به چشمونم نمونده روشنایی. (۹) گل خواری پیش اومد، یکیاش هم لاکی (۱۰) / راستیحسن دیروز رفتی سر مزار (۱۱)
نقشخوان که در حال خواندن دوبیتی بوده است، به نقشخوانی بازگشته و یکباره از یکی از کارگران سؤالی را میپرسد: از «حسن»، که آیا او دیروز بر سر مزار (قبرستان) رفته است یا نه؟
پی نوشت
۶- اغلب قالیبافان معتقدند که با حضور نقشخوان سرعت کار بالاتر است. اما اگر نقشخوان مستبد، دیکتاتور و خشن باشد، درصد خطا، در بافت قالی بالا میرود. در کارگاههایی که نقشخوانانِ خشن حضور دارند، قالیبافان اگر هنگام بافتن، رنگها را خطا بچینند، از بیم کتک و تشر، به روی خود نمیآورند، و این در حالی است که نقشخوان متوجه خطای آنها نشود. در این میان گروهی از قالیبافان معتقدند که اگر خود، نقش را در مقابل بگذارند و بخوانند، بافتن را سریعتر پیش میبرند.
نقشخوانی در کارگاههای قدیم حداقل با دو کارگر تعریف میشده است، یکی بافنده قالی و یکی هم نقشخوان. زیرا مسئله اصلی سؤال و جواب بوده است. معمولاً نقشخوانان با شنیدن جواب انرژی بیشتری میگیرند و با هیجان بیشتری میخوانند. در این گونه کارگاهها اگر یک نفر زن کار میکرد و یک نفر مرد، معمولاً مرد نقش میخواند و قالی را که کار سختتر و خستهکنندهتری میبود، زن میبافت.
۷- در کارگاههایی که کارگران آن از یک خانوادهاند، و یا نسبت به هم از عاطفه و حسدوستی بالایی برخوردارند، اتفاق میافتد که همگی به صورت یک گروه کر نقشخوان را همزمان، و یا در جواب نقش همراهی کنند. همچنین در کارگاههایی که چند دار قالی برپاست، یا چند نقشخوان وجود دارد، کارگران یک دار قالی با کارگران دار قالی دیگر، یا نقشخوان با نقشخوانی دیگر همآوایی یا همنوایی میکند یا ناخواسته و تصادفی یک آواز کُرال پلیفونیک را به وجود آورند.
همچنین بافندگانی که در پشت یک دار قالی نقش قرینهای را از راست و چپ میبافند میتوانند همزمان به خواندن یک نقشخوان گوش دهند. در غیر این صورت ـ یعنی اگر در پشت دار قالی بافنده وجود داشته باشد و هر کدام نقشی متفاوت را بخوانند ـ نقشخوان میتواند به ترتیب برای تکتک آنها نقش را بخواند. گاهی نیز خود نقشخوان همزمان که میخواند، میتواند به عنوان یکی از بافندگان شروع به بافتن کند. در این صورت نیز اگر چند دار قالی با نقشهای مشترک وجود داشته باشد، کارگران همه دارها میتوانند همزمان با صدای نقشخوان همراه شوند.
۸- دوبیتی باباطاهر
۹ ـ بیتی از دوبیتیهای باباطاهر.
۱۰ـ متن نقشخوان.
۱۱- گفتار ـ محاوره.
۱ نظر