گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

صنعت فرهنگ (قسمت اول)


صنعت فرهنگ از جمله مفاهیمی است که در قرن بیستم توسط تئودور آدورنو برای توضیح چگونگی عملکرد مراکز تولید محصولات فرهنگی که – آدورنو آنها را تولید کنندگان فرهنگ نیز می‌دانست – در ساختمان فرهنگ توده ای مدرن به کار برده شد.

برای آن که بهتر کارکرد چنین پدیده‌ای را متوجه شویم با یک مثال ساده شروع می‌کنیم: فرض کنید که یک کارخانه تولید پوشاک می‌خواهد برای مردم شهری که در آن واقع است پوشاک تولید کند و همچنین صاحبان این کارخانه مایلند تولیدات کارخانه بتواند به تمام مردمان شهر فروخته شود، برای اجرای این هدف دو راه موجود است یکی آنکه کارخانه سعی کند تولیداتش همه‌ی سلیقه‌های موجود در شهر را پوشش دهد و دیگری اینکه سلیقه مردم ابتدا بوسیله یک الگوی یکسان همانند سازی شود و همزمان کارخانه از همان الگو برای تولید استفاده کند، ناگفته پیداست که راه دوم بسیار آسان‌تر وهمچنین مطمئن‌تر – از نظر بازگشت سرمایه و سود – است. آنچه در مثال بالا اتفاق افتاد با پیچیدگی بیشتری در تمام الگوهای فرهنگ مدرن اتفاق می‌افتد.

در فرهنگ ایرانی حداقل در دو دهه گذشته همین روند به تبع روند جهانی صنعت فرهنگ معمول بوده است. منتها با توجه به شرایط ویژه فرهنگ ایران این فرآیند خود را به نوعی نمودار می‌سازد که تا حدودی با آنچه در مقالات انتقادی آدورنو و دیگر همکارانش مشاهده می‌شود متفاوت است.

اولین عنصر صنعت فرهنگ همانند سازی است، به رغم ظاهر بسیار متنوع ، تولیدات این صنعت در محتوی یکسانند واین باعث می‌شود صنعت فرهنگ بعنوان یک دستگاه سرکوب وارد عمل شود تا هرگونه ذوق را از میان بردارد و جاده را برای پذیرش تولیداتش هموار کند. این نوع همانند سازی در فرهنگ ایرانی نیز اتفاق افتاده است با یک تفاوت عمده که سرکوب شدگان فرهنگی نه تنها احساس سرکوب نمی‌کنند بلکه به جهت شرایط ویژه فرهنگ ایران در دهه‌های گذشته احساس پیروزی نیز دارند و این مانند آن است که کسانی از سر سپردن به گیوتین احساس رضایت کنند.

در ایران جایگاه فیزیکی یا حضور جغرافیایی صنعت فرهنگ به دو پاره تقسیم شده است: یکی در درون مرزهای جغرافیایی ایران و دیگری در آنسوی آبهای دور. اگر اصلا در زمان حاضر بتوان از چیزی به عنوان “صنعت فرهنگ ملی” سخن گفت، باید اشاره کنیم که صنعت فرهنگ در ایران دارای نکات عجیب و نامتعارفی به نسبت تئوری اصلی می‌باشد، یکی از این نکات محرک‌های اصلی صنعت فرهنگ است. تا آنجا که به جهان مدرن مربوط است هدف اصلی صنعت فرهنگ در هم شکستن هرگونه مقاومت آگاهی‌های فردی به نفع سود تضمین شده است.

جالب اینجاست که در هر دوپاره‌ی (از نظر جغرافیایی) صنعت فرهنگ در ایران این موضوع عامل اساسی به حساب نمی‌آید چرا که در بخش داخلی مهمترین عنصر سرمایه دولتی حاصل از درآمد های نفتی است که سود تضمین شده‌ای را طلب نمی‌کند و در بخش آنسوی آبها نیز بدلیل نداشتن دسترسی مستقیم به بخش عمده‌ی مخاطبان (داخل ایران) جز از راه بازار قاچاق یا تکثیر غیر مجاز که آنهم سودی برای تولید کننده در بر نخواهد داشت، باز هم سود تضمین شده عنصر اساسی به حساب نمی‌آید.

به درستی انگار که گردونه درهم کوبنده صنعت فرهنگ بی آن که محرکی داشته باشد در سراشیبی افتاده و هر چه را بر سر راه بیابد درهم می‌کوبد. نگاهی به محصولات فرهنگی و نوع مصرف شهروندان در سالهای گذشته خود نشانگر موفقیت این سرکوب مرگبار است.

در ایران اولین آسیب این عملکرد شوم صنعت فرهنگ حذف آگاهی کهنسال موجود در فرهنگ فارسی برای تشخیص کیفیت آثار هنری است. برای مثال کافی است در یکی از نقاط دورتر از مراکز شهری که هنوز صنعت فرهنگ موفق به نابودسازی ذوق ویژه‌ی مردمانش نشده در مورد بهترین استاد یا نمونه موسیقی موجود در محل پرسش کنید و ببینید که جواب تا چه حد درست است ناگفته پیداست که پاسخ چنین سوالی در مناطق زیر نفوذ صنعت فرهنگ تا چه اندازه بی‌ارزش است.

به دلیل حذف همین آگاهی اولین و مرگبارترین ضربه صنعت فرهنگ بر فرهنگ های کهن محلی وارد می‌آید و جالب اینجاست که داعیه نگاهبانی و حفظ عناصر اصلی این فرهنگ‌ها را نیز دارد، غافل از اینکه تلمیح یا استفاده مکانیکی از عناصر هنری موجود در چنین فرهنگ‌هایی به شکل آبکی و ساده شده‌ای که در صنعت فرهنگ مرسوم است به نابود سازی هرچه بیشتر عناصر اصلی موجود در فرهنگهای کهن منجر می‌شود. برای مثال استفاده‌ی ساده شده و دم دستی از ملودی‌های کهن یا استفاده‌ی دلقک گونه از رقص‌های آیینی تا چه حد به نجات این عناصر در حال احتضار کمک کرد ؟

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

دیدگاه ها ۵

بیشتر بحث شده است