سرآغاز سدهی بیستم پر بود از امیدواری. امیدواری به انسان، امیداوری به آیندهی او که پرتو دانش و فناوری روشنش کرده بود. خوشبینی در فضا موج میزد، که خرد سرانجام نادانی و جنگ و بیماری و همهی نادرستیهای دیگر را ریشهکن خواهد کرد و خوشبختی ماندگار خواهد شد. در چنین فضایی امروز از دیروز و فردا از امروز بهتر بود. در پندار مردمی که در این دوره میزیستند تغییر و دگرگونی مفهوم فَرگَشت (تکامل) و پیشرفت داشت.
در نظر آن مردم تاریخ و گذر زمان خطی بود نسبتا مستقیم که هر لحظهاش از لحظهی قبل بهتر بود -یا باید میبود- و از همین رو دگرگونیهای اجتماعی-هنری همچون یک پدیدهی زیستشناختی تفسیری فَرگَشتی مییافتند.
روش آهنگسازی آرنولد شونبرگ و مکتب دوم آهنگسازی وین در چنین شرایطی برپا شد.
بنیانگذار این مکتب راه آهنگسازی خود را از سدهی نوزدهم آغاز کرده و به سدهی بیستم پیوند زده بود.
پس دو دورهی؛ گسترش کروماتیزم در سدهی نوزدهم و سپس آتونالیته (و سپستر جستجو سازماندهی برای آن) را از سر گذراند و در هر دوی آنها تصور «پیشرفت» در اندیشه، نوشتار و کنش هنرمندانهی او و شاگردانش (و صد البته بسیاری دیگر از همعصرانش) به چشم میخورد.
گوهر اندیشهی او را در مورد حرکت تاریخی هنر میتوان در یک جملهی کوتاه از کتاب «نظریهی هارمونی» دید: «بگذارید هنرجو […] یاد بگیرد تصدیق کند که امر همیشگی؛ دگرگونی و امر زودگذر؛ [بیتغییر] بودن است.» (۱) او تغییر را در حوزهی کار خودش تا حد امری استثناناپذیر برکشیده بود.
شگفت نیست و نباید باشد زیرا همهی تجربههای زندگی بشر آن را تایید میکنند، خواه در تاریخ موسیقی باشد و خواه در بقیهی جنبههای عمومیتر. تاریخ موسیقی کلاسیک اروپایی نیز دستکم از دورهی رنسانس به بعد با همین دیدگاه نوشته، روایت و درک شده است. اما آنچه به راستی وضعیت آغاز سدهی بیستم را متفاوت میکند پیوند خوردن این اندیشهها با اندیشههای دیگری است که موفقیتشان در آن دوره زبانزد بود.
از جمله مهمترین اندیشهها که بر بسیاری از اندیشمندان رشتههای دیگر نیز تاثیر گذاشت نظریهی فرگشتی داروین است. بسیاری از دانشهای دیگر در ابتدای سدهی پیش تحت تاثیر موفقیتی که این نظریه برای توضیح دادههای پراکندهی زیست/دیرینشناسی دوران خودش به دست آورده بود، یا شاید به دلایل دیگری (از جمله یافتن تاییدهی علمی بر ایدهی برتری انسان) دادههای خودشان را به ترتیبی فرگشتی بازبینی کردند و این به ویژه در دانشهای انسانی و هنرها نیز نمود یافت.
افزون بر این دیگر موفقیتهای دانش و فناوری که بدون هر گفتگویی در آن روزگار پیشرفت محسوب میشدند (و اکثرشان امروز نیز از نگاه ما همچنان به معنای پیشرفتاند، دستکم با چون و چرای کمتری نسبت به پیشرفت در هنر یا موسیقی)، تاثیری ژرف بر پنداشت متخصصان دیگر رشتهها از دگرگونی تاریخی در دیگر رشتهها و نگرش تاریخی انسان به گذشتهای داشت، که از سر گذرانده بود.
پینوشت
۱- Arnold Schoenberg, Theory of Harmony, P. 29.
درود.عرض احترام و خسته نباشن به مدیریت محترم سایت بسیار خوب اما سلقه ای گفتگوی هارمونیک
.آقا خواهش میکنم اگر این کامنت رو میخونید به درخواست من که درخواست خیلی ها هست رسیدیگی کنید.اینکه در مورد داریوش رفیعی بهترین ترانه خوان تارخ موسیقی ایران هم مطلبی یا چیزی بنویسید.هرچند که اینقدر بزرگه و اینقدر جاودانه هست که نیاز به تمجد هیچکسی نداره.اما واقعا حیفه سایت به این کاملی در مورد خواننده ناکام و جوان و البته بهترین ترانه خوان موسیقی ایرانی چیزی نداشته باشه.آیا شما میدوند تارنه به سوی تو رو داریوش رفعی برای نخستین بار خونده؟؟آیا میدانید داروش رفیعی بزرگترین خدمت رو به موسیق فولکلور کرد؟؟آیا میدانید ترانه منتظرت بودم را حتی کوکان ۳ ساله هم از حفظ بلدند؟؟آیا میدانید ریتم دلنشین ترانه های رفیعی بود که موسقی ایرانی رو از حالت خشک و آواز محوری به موسیقی پویا تبدیل کرد.آقا بنویش خواشها اینارو.سپاس
درود بر سردبیر ارجمند.در اینکه اطلاعات من در مقابل شما خلی ناچیزه شکی نیست ولی خوب اگر منظورتون اینه که محبوبیت این آثاری که عرض کردم و زیباییشون مدیون مجید وفادار هست خوب تا حدود شکی نیست.اما به نظر بنده این صدای زیبای رفیعی بود که وفادار رو وفادار کرد.چرا که استاد وفادار عزیز با پوران .پروانه.الهه و دیگران هم کارهایی داشتند اما کدام یک در حد ترانه های رفیعی است.ابلته سردبیر گرامی اگر منظورتون این بوده باشه من عرض کردم خدمتتون.در اینکه خواننده ۲۰ درصد تاثیر داشته باشه موافقم اما نه رفیعی چون رفیعی یه خواننده مطیع ارکستر نبوده و همیشه پا فرارت میگذاشته.ترانه ضربی مستانه بامطلع رختخواب مرا مستانه بنداز گواه این ان ادعای من هست که رفیعی هم در آهنگ و هم در ترانه در کار وفادار وکریم فکور دخالت نموده.هرچند که اهنگ فلکلور شیرازی هست.به هر حال از شما خواهشمندم به این خواننده خوش صدا هم کمی بپردازین.سپاس
زیر مطلب آرنولد شونبرگ جدل در خصوص داریوش رفیعی
اینجور سایتهایی داریم ما:)