۲- هنرستان عالی موسیقی و طرفداران سرسخت موسیقی کلاسیک اروپایی:
«دستگاههای موسیقی ایران موسیقی مردهای است و باید دور انداخت. چون روح ندارد. این موسیقی در کنار منقل و وافور و در کنار بساط عرق خورها زندگی میکند. آنها که دودستی این موسیقی مرده را چسبیدهاند متوجه باشند؛ هر موقع که نعشهای مومیایی جان بگیرند، این موسیقی هم زنده خواهد شد.» (فرزانه ۱۳۳۵)
این گفتمان اگر چه سابقهی طولانیتری دارد (دستکم حدود دو دهه، یعنی از زمان ریاست مین باشیان بر هنرستان موسیقی) اما به نظر میرسد که تندترین نقد مکتوبی که از برآیند آن باقی مانده همین نوشتار فریدون فرزانه باشد. همان طور که در چکیدهی هر دو دیده میشود، موضوع ایرادِ موسیقی ایرانی است.
در دومی کمتر به اصل موسیقی پرداخته شده و نکتهی جالب این است که یکی از بازیگران اصلی گروه اول (خالقی) به این ایراد پاسخ میگوید یعنی عملاً این دو در برابر هم صفآرایی میکنند. صفآرایی طرفداران پیشتر هم در دو نوبت در جریان دست به دست شدن مدیریت هنرستان موسیقی رخ نموده بود، اما به شکل نقد مکتوب در نیمهی دههی ۱۳۳۰ سر باز کرد.
۳- موسیقیشناسان:
«موسیقی کلاسیک ایران موسیقی مخصوص به خودی است که در حدود خود تا سرحد تکامل و تحول پیش رفته و ضمناً از لحاظ تاریخی یک موسیقی جالب و پرارزشی است و سعی موسیقیدانان ما باید مصروف در این باشد که این موسیقی را با کیفیت اصیل خود حفظ کنند.» (فرهت ۱۳۳۷)
این گروه که در دانشگاههای غرب درس خوانده بودند، جهانی متکثرتر داشتند و با وجود اینکه خودشان هم آموختهی موسیقی کلاسیک اروپایی بودند و هم بعضیهایشان به آن روش آهنگسازی میکردند اما تحقیر موسیقی ایرانی و تعویضاش با موسیقی دیگر را نیز درست نمیدانستند.
۴- مرکز حفظ و اشاعه و جریان احیای موسیقی دستگاهی یا «بازگشت گرایان» (برومند- صفوت)
«انقلاب مشروطیت و بخصوص جنگ بین المللی دوم خیلی لطمه به هنر اصیل زد. این بود که همهی بزرگان ما به فکر بودند که کاری برای موسیقی بکنند.» (داریوش صفوت، در مسیب زاده ۱۳۸۲)
گروه بالا بر اثر وقایعی که اغلب سیاسی اجتماعی بود و نه موسیقایی، برندهی جدال- دستکم برای دو دهه- شدند و بر بخش بزرگی از حیات موسیقایی ایران تاثیر گذاشتند.
گستردگی و نفوذ گفتمانی که مطرح میکردند به حدی زیاد بود که بعدها میبینیم جریانهای مقابلشان را هم تا حدی با خود همسو کردند.
در اینجا سجاد پورقناد گفت زمانی که بخشهایی از این گفتمان را «مجید کیانی» به صورت کنسرتهای پژوهشی ارایه میکرد از یکی از استادان پرسیده است که چرا به او جوابی نمیدهید و پاسخ شنیده که ترجیح میدادند سکوت کنند و نادیده بگیرند تا این گفتمان بیشتر مطرح نشود.
مدرس با این نظر موافق نبود و گفت اگر چه گاهی چنین سکوتی میتواند موثر باشد، اما در این مورد به نظر من آنها در آن وضعیت جامعه، حتی اگر هم میخواستند توانی برای مقابله نمییافتند و نظرات و پاسخشان نفوذی بر جریان کلی موسیقی نداشت. کمااینکه بعضیهایشان به صورت نوشته یا شفاهی مقابله هم کردند اما جریان حرکت موسیقی را تغییر چندانی نداد؛ علت هم این است که پای مسایلی فراموسیقایی در میان بود.
۵- فصلنامهی ماهور (نوشتارهای ساسان فاطمی)
اخیراً گفتمان دیگری مبنی بر به پایان رسیدن امکانات زیباشناختی و اشباع شدن یک سبک هنری (موسیقی دستگاهی بعد از مرکز حفظ و اشاعه) پدیدار شده است. این گفتمان راه برون رفت را از درون موسیقی ما میجوید، آن هم از طریق جلب توجهِ کنشگران به برخی نکات موسیقیشناختی که قبلاً در کار هنرمندانه کمتر مورد توجه قرار گرفته یا به سبک دیگری مورد توجه بودهاند (مانند فرم، ریتم، رابطهی شعر و موسیقی) و نیز پیشنهاد بازجُست یک پیشینهی نظری که از آن ماست. با توجه به این جنبههای مختلف شگفتآور نیست که گفتمان مورد بحث از یک سو در برابر گفتمان «هنرستان» قرار گیرد و از سوی دیگر در مقابل گفتمان «مرکز».
۱ نظر