معلوم میشود ژنی ایرانی در اختراع و ایجاد آثار صنعتی در قدیم خیلی بیشتر به کار میافتاده […] یک روح سستی و تنبلی در ما حکمفرماست. چه خود را قادر به تهیۀ وسائل زندگی نمیدانیم و همه را واگذار به بخت تقدیر میکنیم. […] باید […] تکان سختی به خود بدهیم. این غبار بدبختی را از روی خود برطرف کنیم و با انسان امروز همدوش و برابر راه برویم.»
«موسیقی معاصر عبارتست از یک سلسله آهنگهای بازاری که به عنوان پیشدرآمد و تصنیف و رنگ معمول است. آواز هم اکثرا یک طرز سوگواریست که میتوان یادگار مصائب گذشته دانست […] در نتیجه موسیقی ما مخصوص مجالس کیف شده.» (۷)
در تقابل میان جنبههای مختلفی از دوران طلایی و افول، از همهٔ جنبهها مهمتر مسالهٔ تربیت و اخلاق به نظر میرسید. به نظر مردمان این دوره هنر باید در خدمت ارزشی بالاتر که بهسازی اخلاق جامعه باشد، قرار گیرد.
این موضوعی است که میتوان آن را به طور همزمان در رمانها و داستانها، شعر، نمایش و موسیقی آن دوره بازجست. علینقی وزیری، یکی از مهمترین منادیان این دیدگاه و تاثیرگذارترینهایشان در حیات هنری دورهٔ نخست پهلوی بود و دستکم در دو رشتهٔ موسیقی و تئاتر – که از وی نوشتهها و سخنرانیهایی در آن زمینهها باقی مانده است – به روشنی باورش را به هنری که ارزش تربیتی داشته باشد، ابراز میکند: «اولا معنی فارسی تئاتر، نمایشگاه و محل انتقادات اخلاق مردم است؛ پس هر ملتی ملزم است برای آشنایی به اخلاق خود، در تاسیس این نمایشگاه، مخصوصا در شهرهای پر جمعیت، کوشش نماید تا بدینوسیله، عیوبی که خود بدانها آگاه نیست، به طرز برجسته دیده و درصدد رفع برآید.» (۸)
«به این ترتیب آیا حق نبود که [موسیقی] از طرف مقامات روحانی منع شود؟ در صورتی که امروز مردم متمدن از موسیقی، ایجاد احساسات و مزایای اخلاقی و روحی را در نظر دارند و این چنین صنعت لطیف چقدر قابل پرستش است.» (۹)
وزیری و دیگر اندیشهوران آن روزگار سود اصلی هنرها را تاثیر اخلاقیشان میدانستند و تا آنجا پیش میرفتند (۱۰) که اگر یکی از این هنرها به هر دلیل توانایی چنین سودرسانیای را در خود نمییافت، میباید اصلاح شود تا با آن نیازها هماهنگ گردد: «صنایع ظریفۀ ما و مخصوصا موسیقی ما که تاثیر مستقیم در تربیت جامعه دارد معیوب است و جواب احتیاجات ما را نمیدهد.» (۱۱) اندوه و مویه و ناکارآمدیای که خودش بازتاب آن را در هنرهای پیشین احساس میکردند باید رخت میبست و جای خود را به آثار هنریای میسپرد که بتواند هم ملتی جوانبخت و شاداب را بپروراند و هم بازنماید.
پی نوشت
۷- گزیدهای از سه خطابهٔ نخستٍُِ وزیری ایراد شده به مناسبت پایان سال تحصیلی «مدرسه عالی موسیقی» در تیرماه ۱۳۰۴. خالقی، روحالله. سرگذشت موسیقی ایران، ج ۲، چاپ ششم، تهران: صفیعلیشاه، ۱۳۷۶: صص ۱۹۴ تا ۱۹۸.
۸- بخشی از سخنرانیهای وزیری؛ ایوبی، وحید. علینقی وزیری: زندگی و گزیده آثار، تهران: کتابسرای نیک، ۱۳۸۵: ص ۹.
۹- خالقی، روحالله. سرگذشت موسیقی ایران، ج ۲، چاپ ششم، تهران: صفیعلیشاه، ۱۳۷۶: ۱۹۸.
۱۰- این نباید امری شگفت تلقی شود زیرا آنها از یک سو میباید هنرها (و به ویژه موسیقی که از این نظر در وضعیتی بدتر از همه بود) را در نظر مردم عمدتا سنتی اعتبار و شخصیتی میبخشیدند و از سوی دیگر این را واکنشی به چارچوب زوال نیز میدانستند که یکی پایههای اصلیاش سقوط اخلاقی جامعه در نتیجهٔ بیتوجهی به آموزش و پرورش بود. افزون بر این تنها نگاهی کوتاه به متن تبلیغات نمایشنامههای خود وزیری که در روزنامههای آن زمان منتشر شده (مانند: «[…] آیا میتوان از دو ساعت خندۀ ممتد و تاثیرات اخلاقی آن صرفنظر نمود؟») و تاکیدشان بر اخلاقی بودن به خوبی نشان میدهد که این ویژگی مورد توجه مخاطبان آن روزگار بوده است.
۱۱- فرازی از سخنرانی وزیری در تالار دانشسرای عالی: وزیری، علینقی. «موسیقی ایران، نقایص و مزایا و راه اصلاح آن»، مجلۀ مهر، شمارهٔ ۹: ص ۸۵۹.
چرا چهره اینقدر خشنه؟
اگر اکثر آثار حسین علیزاده ، علینقی وزیری و آهنگسازان از این دست را نگاه کنیم
می بینیم که به دور از غم و اندوه است پس ایراد از موسیقی ایرانی نیست ، این ایراد را باید در آهنگسازانمان جستجو کنیم…