از اقلیم خشن و خصمانه اسکاندیناوی یک غولِ صوتیِ متالیک با نیرویی ویرانگر برخاسته است که سوئد مرکز ثقل و هسته اصلی وُ برآشوبنده آن است اما مگر چه چیزی در خاک و هوایِ این سرزمین وجود دارد که شبکهای پیچیده از مهمترین شاخههای انشعابیِ موسیقی متال را بیوقفه در چنگ خود میفشارد؟!
بر اساس آخرین بررسیهای انجام شده در سوئد با جمعیتی حدود ده میلیون نفر به ازای هر ده هزار نفر سی و هفت گروه متال وجود دارد که حاصلش با بیشترین سرانه گروههای متال در رتبه دوم جهانی قرار میگیرد. با این وجود عوامل اثرگذاری مانند نحوه صحیح و اصولیِ آموزشِ موسیقی تحت نظارت و حمایتِ دولت، اساطیرِ تاریک و رازآمیزِ نوردیک و میراثِ سازهای زهیِ باستانی، کیفیتِ مخصوصی به موسیقی متالِ سوئد بخشیده و زمینه سازِ ظهور گروههای متکثر در این ژانر شده است. اما در یک بازنگریِ کلی از صدای گوتنبرگ تا استکهلم این «اوپث» است که با یک فاصله کهکشانی جایی نزدیک به مقامِ «خدایی» میایستد!
شنیدنش ضرورتی عاجل است و شناختنش نیازمندِ گلاویزشدن با وضعیتِ دوپارهایست که چیزی از ارزشِ اوپث نکاسته اما بر عظمتش افزوده است: گسستِ جسورانه از «دث متال» و چرخشِ رادیکال به سمتِ «پراگرسیو» که نیمی از طرفداران اوپث را سخت آزرده و خشمگین کرد به طوری که «استیون ویلسون» موزیسینِ اکسپریمنتالِ و پراگرسیوِ بریتانیایی که به لحاظِ پروداکشن نقشی کارآمد و موثر در خلقِ شاهکارهایی نظیرِ آلبومِ «دمنیشن» و «بلک واتر پارک» داشت را تهدید به مرگ کردند وَ این اوجِ یک نگاهِ مغشوش، ذائقه شنیداریِ واپسگرایانه و درک وُ دریافت مغلوطِ مخاطبیست که تصور میکند گروهی در قد و قامتِ اوپث میبایست مومنانه به ژانر وفادار بماند!
درکِ نمودهایِ متکثرِ شور وُ شعور در آثارِ اوپث به لحاظِ ریفینگ، پیچیدگیِ کورد پراگشنها، تنشهای ملودیک، تایم سیگنچرها، سازبندیِ محاسبهگر و طغیانِ ترانههای واجدِ معنا؛ مستلزم نوعی فاصلهگذاری با این جنس از تفاسیرِ سوگیرانه و مشخصاً آلبومهاییست که پراگرسیو را بر سَریرِ قدرت سوار میکند. اوپثی که اگر در دث متالْ دَرنده بود در پراگرسیو برباد دهنده شد و چنان جادویی برپا کرد که گویی شبحی به احتضار درآمده بر فرازِ پانتئونِ پراگ در حال اهتزاز بود!
با این همه اوپث را به معنایِ دقیق وُ وثیق کلمه نمیتوان یک گروهِ مطلقاً «پراگرسیو» نامید! آثار اوپث همواره و به صورتِ توامان واجدِ شاخصههای دو ساب ژانر مهم، یعنی «دث» و «پراگرسیو» است که اولی به لحاظِ آوازی و به «طورِ اعم» و دومی به لحاظِ موسیقایی وَ به «طورِ اخص»! در راستایِ گزاره مطرح شده مایلم به نکات دیگری اشاره کنم که در واکاویِ موسیقیِ متالِ حوزه اسکاندیناوی و اینجا به طورِ مشخص گروهِ «اوپث» کم و بیش مغفول مانده است.
وجهِ تسمیه گروههایِ دث متالِ حوزه اسکاندیناوی خصوصا به لحاظِ شکل وُ شیوه آوازی و گونهای از دیستورشن که به «گرول» تنه میزند؛ شدیداً وامدارِ موسیقیِ «رزمآوایِ وایکینگی» و موسیقیِ فولکِ این مناطق است و مشخصاً به همین دلیل است که گروههای دث متال در اسکاندیناوی با اقبالِ عمومی مواجه میشوند این نحوه صداسازی برای مخاطبِ این مناطق چندان دور از ذهن وُ عجیب نیست و جزئی از فرهنگِ آنهاست اما مسئله این است که با تدقیقِ بیشتر به وضوح میتوان دریافت که اغلب گروههای این حوزه برخوردی تیپیکال با فضایِ آوازیِ دث دارند و اینجاست که اوپث خطِ فارقی میانِ خود و گروههایِ دیگر میکشد. آنها «وایکینگ هایِ پراگرسیوی» هستند که بلدند به اقتضایِ وجهِ لیریکالِ ماجرا؛ با یک کادانسِ استادانه غرش و هارشِ دث را با کلینِ پراگرسیو تعدیل و تلطیف کنند.
به به ، چقدر لذت بردم از چندین بار خواندن این متن دقیق ، موشکافانه و زیبا در وصف یکی از نمادهای پراگرسیو معاصر ، تشکر و خسته نباشید از نشریه گفتگوی هارمونیک و تبریک به شما و نویسنده متن 🙏
ممنون بابت اطلاعاتی که در اختیارمون قرار دادین ♥️
بانوی خوش ذهن و قلم
👾
عالی بود! متن قوی، پر تاثیر، علمی و تحقیقاتی
به قولی خوش تراش نوشتید راجعبه Opeth عزیز.
ممنونم