درحقیقت وزن، حالتی از ریتم است که تناوب، ضربانها و تکرارها در آن، در شفافترین شکل ممکن هستند. بنابراین درک و تحلیل ذهنی ریتم در یک موسیقی با ریتم موزون، سادهتر، آسانتر و همهفهمتر است تا یک موسیقی با ریتمی بر اساس یک دور ایقاعیِ عموماً طولانی با یک بافتار زمانی، مانند این:
بهسوی نوعی تقسیمبندی موسیقایی وزنهای عروضی
حدود ۹۸ درصد اشعار فارسی فقط بر ۳۰ وزن سروده شدهاند (نجفی، ۱۳۹۵: ۱۲۷)، بنابراین ۳۰ وزن از بین بیش از ۴۰۰ وزن متفاوت در شعر فارسی (همان، همانجا)، پرکاربردترینها هستند. شفیعیکدکنی در توضیح موسیقی بیرونی دیوان شمس دست به دامن چند اصطلاح خودساختهشده –به تعبیر خود او- و وزنهای عروضی شعر کلاسیک فارسی را به خیزابی (یا شفاف) و جویباری (یا کدر) تقسیم کرده است (شفیعیکدکنی، ۱۳۸۹: ۳۹۳). وزنهای خیزابی، تند و متحرکاند و در مقاطع خاصی نوعی نیاز به تکرار را در ذهن شنونده ایجاد میکنند، مانند بیت زیر از مولوی:
من خوشم از گفتِ خسان وز لب و لنج ترشان
من بکشم دامن تو دامن من هم تو کشان
(مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن/ مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن)
ولی شوق به تکرار در ساختمانِ اوزان جویباری احساس نمیشود، مانند بیت زیر از حافظ:
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیادِ مکر با فلکِ حقهباز کرد
(مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلات/ مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلات)
اما نکتهای به تقسیمبندی شفیعیکدکنی باید افزود. اینکه این تقسیمبندی اوزان عروضی باید بهصورت یک پیوستار در نظر گرفته شود، درحالیکه ایشان تقسیمبندیِ خطکشیشدهای ارائه داده و در مورد اینکه چرا فلان وزن را بهصراحت جویباری یا خیزابی تلقی میکند توضیحی نداده است. برای نمونه وزن عروضی «فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات» جزو وزنهای جویباری ذکر شده است. چنین وزنی نه رکنهای کاملاً متفاوت دارد و نه بهتمامی تکرارِ یک رکنِ عروضیِ ثابت است. لذا در مقایسه با وزنی همچون «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلُن» خیزابیتر و نسبت به وزنی همچون «مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن»، جویباریتر است.
بین وزنهای پرکاربرد شعر کلاسیک فارسی تنها چهار وزن بهتمامی از رکنهای عروضی متفاوت تشکیل شدهاند که سه مورد از آنها مسدس و تنها یک مورد مثمن است: (۲)
- فعلاتن مفاعلن فعِلن فعلاتن مفاعلن فعِلن (معروف به بحر خفیف؛ وزن منظومۀ «هفت پیکر» نظامی برای نمونه)
- مفعولُ مفاعلن فعولن مفعولُ مفاعلن فعولن (وزن منظومۀ «لیلی و مجنون» نظامی برای نمونه)
- مفعولُ مفاعلن مفاعیلن مفعولُ مفاعلن مفاعیلن
- مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلُن مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلُن
بنابراین چهار وزنِ بالا میتوانند جویباری محسوب شوند.
باقی وزنها دستکم یک رکن تکراری دارند. ازآنمیان در شش وزن، یک رکن ثابت (و بهصورت هشتتایی) عیناً تکرار شده است: رکنهای فاعلاتن، فعلاتن، فعولن، مستفعلن، مفاعیلن و مفتعلن، مانند این غزل از مولوی که وزن آن شامل هشت بار تکرار رکن مفاعیلن است:
من این ایوانِ نه تو را نمیدانم نمیدانم
من این نقاشِ جادو را نمیدانم نمیدانم
این شش وزن نیز باید مطلقاً خیزابی در نظر گرفته شوند.
۲۰ وزن دیگر، بسته به نوع و میزان تکرار، در طیف وزنها میتوانند به جویباری یا خیزابی نزدیک باشند. (۳)
پینوشت
2- در نظر داشته باشیم که وزنهای مسدس (حتی اگر مختلفالارکان نیز باشند) بههرحال به دلیلِ کوتاهی، ساختار سادهتری دارند.
3-که ترسیم چنین طیفی میتواند خود موضوع پژوهشی در حوزۀ ادبیات فارسی باشد.
۱ نظر