بهنظر میرسد بنا به شواهد، ازجمله اذعان پرشمار مولوی در اشعارش به ساز و آواز و موسیقی، در مجالس سماعی که حضور داشته، صوفیه در قونیۀ آن روزگار چنین محدودیتهایی را چندان قائل نبودهاند. چنانچه بهاحتمال، مولوی بعد از ملاقات شمس و دعوت او به سماع کردن، بعدها خود نواختن را نیز تجربه میکند. فروزانفر مینویسد خودِ مولوی رباب مینواخته، در رباب اختراعی نیز داشته و موسیقی میدانسته است (فروزانفر، ۱۳۵۱: ۳۳۳).
در اینجا لازم است تا در مورد این نوشتۀ فروزانفر کمی دقیق شویم چرا که اطلاع ما از سطح و عمق دانش مولوی در اثبات گزارۀ اصلی نوشتار حاضر دخیل و تعیینکننده است. فروزانفر منبعی برای این اظهارنظر معرفی نکرده و شفیعیکدکنی نیز در کتاب موسیقی شعر بدون ذکر منبع همین نظر را با تکیه بر نوشتۀ فروزانفر (که او را استادِ زندگینامۀ مولوی خطاب کرده) تکرار کرده (شفیعیکدکنی، ۱۳۸۹: ۴۰۳) و مینویسد: «مولانا، چنانکه استادِ زندگینامۀ او گواه است، در موسیقی نظری و عملی صاحب اطلاع بوده و جایجای دیوان او نشانههای این آگاهی از موسیقی را میتوان یافت چنانکه در غزل ذیل: میزن سهتا که یکتا گشتم، مکن دوتایی/ یا پردۀ رهاوی یا پردۀ رهایی».
در اختراع مولوی در رباب، به احتمال فراوان، فروزانفر به این سطرها از مناقبالعارفین افلاکی نظر داشته است: «… فرمود که رباب را شش خانه ساختند؛ چه از قدیمالعهد ربابِ عرب چهار سو بوده و فرمود: شش گوشۀ ربابِ ما شارحِ سرِّ ششگوشۀ عالمست و الف تارِ رباب مبیّن تألّفِ ارواح است بالفِ الله
گر ترا گوشیست بشنو ور بود چشمی ببین
بعد از آن بنیادِ سماع نهاد و…» (افلاکی، ۱۳۸۵: ۸۸ و ۸۹). (۱۱) شاید مولوی به جهت مراودات خود با اهل سماع و موسیقیِ صوفیه دست به ربابی هم برده باشد اما همانگونه که از متن بالا نیز مشخص است اختراع او نه جنبۀ نظری موسیقی بلکه خاستگاهی در عوالم عرفان داشته است. گذشته از این، آشنایی با موسیقی نظری موضوع کماهمیتی نیست و در هیچ منبعی اشاره نشده که مولوی از فلان استاد، موسیقی آموخته باشد یا در فلان دوره به تطور در علم موسیقی پرداخته باشد و در نوشتههای او نیز کمتر نشانی از مفاهیم موسیقی نظری و واژگان آن است.
در هیچ برهۀ زمانی در حیات او اثری از لحظههای آموزشی موسیقی بهچشم نمیخورد و آموزش موسیقایی به شکل معمول بههیچوجه در حیات مولانا مشاهده نشده است (ستایشگر، ۱۳۹۲: ۲۱) سپهسالار مینویسد: «… حضرت خداوندگار ما، افاضالله علینا سرّه، از ابتدای حال به طریقه و سیرت پدرش مولانا بهاءالدین ولد، رضیالله عنه، مثل درس گرفتن و موعظه و مجاهده و ریاضات مشغول میبودند و از هرگونه عبادت و ریاضت که از حضرت رسالت، صلیالله علیه و سلّم، منقول بود متابعت مینمودند و آن تجلیها و مقامات که هیچ کاملی را دست نداده بود در صورت نماز و روزه و ریاضت مشاهده فرمودند، اما هرگز سماع نکرده بود» (سپهسالار، ۱۳۹۱: ۱۷۴).
پینوشت
11- همچنین نک: ستایشگر ۱۳۷۴: ۵۱۲؛ مدخلِ رباب.



۱ نظر