کارایی تمرین، با یافتن نمونههای مشابهِ قابل پیگیری، بهبود مییابد. اگر مشکل در روند تمرین، الگوی ریتمیک خاصی باشد، همۀ نوازندگانی که آن الگوی ریتم خاص را دارند، میتوانند با هم تمرین کنند. این امر مستلزم آن است که رهبر بداند این الگوی ریتم در کجاهای موسیقی موجود است و چه کسی آن را مینوازد.
چنین نمونهای را میتوان در سمفونی هفتم بتهوون، در اجرای الگوی ریتم چنگ نقطهدار و الگوهای چنگ و دولاچنگ یافت. این نمونهای از تمریناتی است که نوازندگان را متوجه میکند که رهبر ارکستر بهخوبی آماده است و سعی دارد تاحد ممکن، کارآمد باشد. همچنین در طول روند تمرین، رهبر ارکستر باید تلاش کند همۀ نوازندگان را درگیر کند تا تمرکز آنان کاهش نیابد.
دکتر ادوین گوردون، استعداد را محصول «پتانسیل ذاتی» و «قرار گرفتن درمعرض موسیقی» تعریف میکند. (۱۹۷۱، ۲۵). ایدۀ آموزش مفاهیم موسیقی، تنها در صورتی مؤثر خواهد بود که نوازندگان، استعدادِ درک عبارات مفهومی و توانایی تعمیم و کاربرد آنها را در دیگر اجراهای موسیقایی خود نیز داشته باشند.
رهبر ارکستر تنها در صورتی میتواند مطالبات مؤثری از گروه داشته باشد، که نوازندگان استعداد کافی برای درک این مفاهیم داشته باشند. در بسیاری از مواقع، نظرات رهبر ارکستر باید با انتقال مفاهیم و تحول و تداوم آن نظرات، در رویدادهای مشابه (تمرینات بعدی) توأم باشد.
رهبر ارکستر باید با تقویت مفاهیم اجرا و با این هدف خاص که نوازنده این مفاهیم را به تمرینات و اجراهای دیگر منتقل خواهد کرد، بر روی این موضوع کار کند. به طور خلاصه، الگوها و ژستهای رهبر ارکستر به همراه اظهارنظرهای کلامیِ او در روند تمرین، در بارهی «مفاهیم اجرا»، باید به عنوان محرکی برای نوازندگان عمل کنند، تا آنان از این طریق، این مفاهیم را به تمرینها، اجراها و آنسامبلهای دیگر منتقل کنند.
موارد متفرقه در فرآیند تمرین
صرف نظر از آنکه رهبر ارکستر، موسیقی را با چه دقتی مطالعه کرده باشد، در طول فرآیند تمرین، جزئیات بسیاری وجود دارند که باید تأیید شوند. این به این معنا نیست که رهبر باید به روند تمرین بیاید تا روی آنسامبل تمرین کند. او باید از نظر موسیقایی، کاملاً آماده به تمرین بیاید. با این حال، در فرآیند تمرین، رهبر ارکستر باید دائماً برداشت خود از تفسیر موسیقی را با آنچه دقیقاً درحال وقوع است مقایسه کند.
تنها از این طریق میتواند آنسامبل را به واقعیتی برساند که با مطالعه و برداشتِ پیشین او از پارتیتور، همخوانی داشته باشد. همچنین ممکن است رهبر ارکستر، در طول پروسۀ تمرین، تفسیری بهتر از آنچه در ابتدا تصور میکرد، از این متن پیدا کند. در گام بعد، این تغییرِ تفسیر موسیقایی، باید در تمرینات بعدی تقویت شود.
مطلب دیگری که باید در روند تمرین تأیید شود، تمپو است. حتی اگر رهبر در بارۀ سرعتهای کار تصمیم گرفته باشد، ممکن است در فرآیند تمرین آشکار شود که این سرعت برای اجرای تمیزِ یک پاساژ خاص، غیرممکن است. او باید در تصمیماتش برای تمپو، تجدید نظر کند.
۱ نظر