بهطور کلی، این فرضیه نیز مطرح است که انسان، لاشخور بوده یا بهطور دقیقتر، از لاشهها تغذیه میکرده است. موسیقی بلند و پرطنین انسانی، جانوران شکارچی را از ادامۀ خوردن شکارشان منصرف میکرده است. بهعبارت دیگر، انسان لزوماً شکار نمیکرده، بلکه به سراغ لاشۀ شکارهایی که توسط سایر حیوانات شکار شده بودند میرفته است. موسیقی از این طریق نیز به تأمین کالری مورد نیاز انسان کمک میکرده است.
انسان با آوازهای دستهجمعی، دنیای اطراف خود را دگرگون میساخت؛ با آمادهتر کردن خود برای شکار، ترساندن حیوانات، و حفظ قلمرو خویش. (امروزه نیز آوازهای دستهجمعی در مکانها و اشکال مختلف چنین کارکردهایی دارند، اگرچه برای ما انسانهای شهرنشین، تصور نقش موسیقی در تسلط انسان بر قلمرو خود قدری دشوار است.) با اینحال، جالب آنکه حتی امروزه نیز کسانی که اهل کمپینگ هستند، توصیه میکنند وقتی در جنگل تنها هستید و قدم میزنید، با بلندترین صدای ممکن آواز بخوانید؛ گویی یکی از راههای بقای انسان همچنان خواندن است.
پس تا اینجا میتوان اینگونه جمعبندی کرد: انسان اولیه، شکار میکرد و از اعضای بدن شکار خود و همچنین از ابزارهای شکار، ساز نیز میساخت. و دیگر آنکه آوازهای دستهجمعی، که ممکن بود همراه با اجرای سازهایی همچون طبل و شیپور باشند، به انسان کمک میکردند تا از لاشههای باقیماندۀ حیواناتی که توسط شیر، ببر، پلنگ و سایر حیوانات شکار شده بودند، بهرهبرداری کند.
اما جنبههای ارتباط میان موسیقی و شکار صرفاً به همین موارد ختم نمیشود؛ نکتۀ دیگری نیز وجود دارد:
موسیقی، واجد نوعی جادوی ناشناخته است. در موسیقیهای بومی آفریقایی، هندی، و در جنوب ایران در آیینهایی مانند زار، گواتی، پُرخوانی و موارد مشابه، ریشۀ چنین باورهایی دیده میشود. هنوز هم در این آیینها میتوان نشانههایی از اعتقاد به وجود «روحی» در موسیقی مشاهده کرد.
امروزه شاید این باور که موسیقی دارای نوعی جادوی شگرف است، تا حدی مغفول مانده باشد؛ اما انسانهای اولیه، گویا ویژگی خاصی را در موسیقی میدیدند که آنان را به سوی آیینهای موسیقایی سوق میداد. در دورانهای کهن، این باور از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است و قومموسیقیشناسان (اتنوموزیکولوگها) نیز در قبایل مختلف، آثار و نشانههای چنین باورهایی را شناسایی کردهاند.
حال این پرسش پیش میآید که در جوامع قدیمی و اولیه، منشأ این باور چه بوده است؟ اینکه موسیقی، خاصیتی جادویی دارد؛ اینکه موسیقی، واجد روحی نهفته، یک هستیِ رمزآلود و ناشناخته است!
پاسخ این است که احتمالاً چنین باوری وجود داشته که جاندار کشتهشده، همچنان درون فلوت، طبل یا شیپور، حضور روحانی دارد؛ یعنی نیروهای طبیعی در این سازها باقی ماندهاند. دایرهای که از پوست حیوان ساخته شده، گویی هنوز روحی در خود دارد.
بنابراین، در موسیقیهای آغازین میتوان هدف دیگری را نیز شناسایی کرد: برخورداری از جنبهای روحانی و توسل به نیروهای جادویی، برای گرهگشایی در مسیر شکار و بقا. انسان گویا تلاش میکرد میان قلمرو روح و زندگی زمینی خود، پلی از جنس موسیقی بنا کند.
در کنار تمام اهداف کاربردی، موسیقی برای انسان ابتدایی، جنبۀ سرگرمی نیز داشته است. اگر این کارکرد اخیر را نیز در نظر بگیریم، پس موسیقیهای اولیه، هم افسونگر بودهاند و هم سرگرمکننده. این پرسش قابل تأمل است که آیا بزرگترین آهنگسازان امروزی میتوانند مانند انسانهای غارنشین، چنین چندوجهی عمل کنند؟ چه میزان از موسیقیهای امروز را میتوان در عین حال که افسونگر و جادوییاند، سرگرمکننده نیز دانست؟
جمعبندی آنکه، اگر تاریخ موسیقی را ملاک قرار دهیم و قدیمیترین سازهای کشفشده را مبنا قرار دهیم، چنین بهنظر میرسد که انسان اولیه، گوشت نیز مصرف میکرده است. البته ممکن است کسانی بر این نظر باشند که استفاده از اعضای بدن حیوانات، لزوماً بهمعنای مصرف گوشت توسط انسان نیست. حتی ساخت کمان نیز الزاماً برای شکار نبوده است. چنین دیدگاهی قابل طرح است.
اما واقعیت بسیار مهمی در جهان موسیقی وجود دارد که نباید از یاد برد؛ اینکه موسیقی در گذشته، بهمراتب کاربردیتر از امروز بوده است. جنبۀ سرگرمی موسیقی، نسبتاً تازهتر است. موسیقی در گذشته، بسیار بیشتر و عمیقتر با جزئیات زندگی انسان درآمیخته بوده است.
این یادداشت، متن اپیزود سی و یکمِ پادکست «راه گوش» است
۱ نظر