اما با اینکه حافظ به خوشآوازی و خوشلهجگی خود اشاراتی دارد اما منابع سدۀ نهم -یعنی تا یک قرن بعد از او- به خوانندگی و نوازندگی وی هیچ اشارهای نکردهاند که بهاحتمال، غلبۀ فضای شرعی و دینی قرن نهم مـانع مـیشـده تـا بـه موسـیقیدانیِ حـافظ -کـه بهتدریج مقامی قدسی پیدا میکند- اشاره شود (همان، همانجا). در کنار آشنایی عملی حافظ با موسیقی، بهکارگیری گستردۀ حافظ از اصطلاحات تخصصی موسیقی علمی ایران نیز میتواند گواه دیگری باشد بر چنین گزارهای که حافظ با ایفاگران موسیقی رسمی و علمی دوران خود برخورد داشته و میدانیم که موسیقیدانان در آن روزگار عمدتاً در دربار شاهان متمرکز بودند. حافظ با خاندان جلایریان آشنایی کامل داشته است (حجاریان، ۱۳۹۵: ۸۰).
حافظ با عبدالقادر مراغی نیز همروزگار بوده و مراودات بین شیراز و تبریز در روزگار شاهشجاع و سلطان حسین جلایری پررنگ بوده است. برای نمونه در بخشی از کتاب تاریخ عصر حافظ نام عبدالقادر در میانۀ ماجرایی که بین امرا بوده چنین آمده است: «شاهشجاع، عبدالقادر و پهلوان حاجی خربنده را خلعت داده به تبریز فرستاد سلطانحسین هم در عوض امیر اصفهانشاه را برگرداند» (غنی، ۱۳۷۵: ۳۰۰). بااینحال از میزان آشنایی دقیق یا نزدیک این دو از هم اطلاع موثقی ذکر نشده و البته بعید است که بین این دو شخصیت تأثیرگذار دیدار و رخداد مهمی بوده باشد و در هیچکجا از آن سخنی به میان نیامده باشد. (۷)
اما شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه در بیت زیر که بهنظر میرسد حافظ آن را برای کشته شدن سلطانحسین جلایری به دست برادرش سلطان احمد سروده باشد، واژۀ «مطرب» به عبدالقادر مراغی اشاره دارد و به قطعهای که در فرم عمل در این تعزیت تصنیف کرده بود (حجاریان، ۱۳۹۵: ۸۰):
مطرب از درد محبت عملی میپرداخت
که حکیمان جهان را مژه خونپالا بود
همچنین با این استدلال که هنوز سندی در دست نیست تا نشان دهد فرم موسیقایی عمل در شیراز روزگار حافظ هم رایج بوده، حجاریان احتمال میدهد که آگاهیهای موسیقایی حافظ فراتر از شیرازِ روزگار او بوده است (همان، همانجا). همچنین قطعهای در مقام عجم منتسب به عبدالقادر، بر اساس غزلی از حافظ با مطلع زیر ساخته شده است:
بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایبان دارد
بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
بههرروی، میدانیم که موسیقی رسمی ایران در روزگار گذشته در دربار شاهان و امرا حضور داشته و حافظ نیز با دربار روزگار خود ارتباط نزدیک داشته است. گواه این موضوع غزلهای پرشماری است که بنا به گفتۀ غالب تذکرهنویسان و قرائن مؤکد، حافظ برای و دربارۀ سلاطین و منتسبین به دربار و درباریان و همچنین در پی رخدادهایی مربوط به دربار سروده است که گاه شأن سرایش یک غزل نشان از آن دارد که خواجه از وقایع و ارتباطات درون دربار و کار و بار دربار مطلع بوده است (نمونههای فراوان در غنی، ۱۳۷۵، ازجمله: ۲۶۴).
۱ نظر