گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

Posts by آروین صداقت کیش

مروری بر کتاب «گنجینه فرم‌های موسیقی ایران»

شش جلد کتاب آموزش ویولن محمد بهارلو که کم‌وبیش شش دهه از نخستین انتشارشان می‌گذرد به همت پرسیا بهارلو در هیاتی نفیس و به شکل یک مجلد منتشر شده است. همراه کتاب علاوه بر محتوای اصلی کتاب‌های تالیف‌شده در دهه‌ی ۱۳۳۰ دقیقا با همان نت‌نویسی و صفحه‌بندی، مصاحبه‌ها، عکس‌ها و اسنادی از دوران طولانی فعالیت مولف، معلم و نوازنده‌ی ویولن هست که می‌تواند برای دنبال‌کنندگان سرگذشت ویولن در ایران جالب و سودمند باشد. همچنین یک سی‌دی حاوی اجرای قطعات با نوازندگی شاگرد و دختر محمد بهارلو، یعنی همان پرسیا.

مروری بر «رستیال پیانو اولاف جان لنری به مناسبت زادروز لودویگ وان بتهوون»

هنگامی‌که آکورد قدرتمند آغازین سونات پاتتیک بتهوون سکوت شب سالن رودکی را شکست مشخص بود که قرار است چه تجربه‌ای در پیش باشد. اولاف جان لنری پیانیست ستوده‌ی ایتالیایی-سوئدی که رپرتوار معمول این روزهایش تقریباً بدون استثناء دست‌کم یکی از سونات‌های بتهوون را در آغاز دارد (بیشتر سونات مهتاب) (۱)، این سونات تراژیک را مختص اجراهای ایران در رپرتوار گذاشته بود.

مروری بر آلبوم «کنسرتو پیانو و کنسرتو گیتار»

کنسرتو پیانوی لوریس چکناوریان علاوه بر این که خود جداگانه قطعه‌ای است، اکنون که از خلال یک تاریخ از سر گذشته به آن می‌نگریم به دو معنی خصلتی آینده‌نگرانه دارد. در روزگار ساخته شدن در حکم پیش‌بینیِ آهنگسازِ به بلوغ هنری رسیده، بوده است. به معنای نخست، علایمی در این کنسرتو هست که چکناوریان اغلب زندگی هنری آهنگسازی‌اش آنها را به همراه داشته است. مهم‌ترین این نشانه‌ها ارتباط لوریس جوان با موسیقی دستگاهی ایران را در یکی از ایرانی‌ترین آثار گذشته‌اش یعنی همین کنسرتو می‌توان شنید.

مروری بر آلبوم «کوروش کبیر: صحنه‌های سمفونیک»

«کوروش کبیر»، با نام فرعی «صحنه‌های سمفونیک» که اغلب به اشتباه «سمفونی» کوروش خوانده می‌شود، همه‌ی نشانه‌های سبک جاافتاده‌ی چکناوریان برای پرداختن به متن‌های حماسی یا تاریخی را با خود دارد. حتا فرآیند آفرینش آن که به گفته‌ی آهنگساز ظرف چهار سال بیش از بیست بار بازنویسی شده تا به ترکیب دلخواه نهایی رسیده است.

مروری بر آلبوم «مجد تار»

۱۸ قطعه‌ی بسیار کوتاه (طولانی‌ترینشان هفت و نیم دقیقه طول دارد و اکثرشان زیر چهار) از تارنواز بس ستوده در آلبوم «مجد تار»، امروز افزون بر لذت موسیقایی درباره‌ی او به شنونده چه می‌گوید؟ بیش از هرچیز همچون یک راهنما شیوه‌ی وی را می‌نمایاند (با این قید که تاریخ این نواخته‌ها در آلبوم روشن نیست). ‌نخست، از همان مضراب اولینِ ابوعطای کوتاه، صدادهی متمایز –که وجه تمایزش از بسیاری صداهای شناخته‌شده‌ی تار شفافیت است و دوری از هرگونه صدای اضافه‌ی مضراب و سیم- خود را در گوش شنونده می‌نشاند. صدادهی ساز او بااین‌حال تقریبا در تمام مدت نواختن ثابت می‌ماند؛ یک رنگ ممتاز اما نه تخته رنگی همیشه دراختیار و به کار رفته در فرم یک مجلس کوتاه نوازندگی.

گشایش بحث

ملودی نگین انگشتری موسیقی کلاسیک ایرانی است. مهم‌ترین مولفه از میان مولفه‌های بنیادین موسیقی که در فرهنگ موسیقایی ما مورد توجه قرار گرفته است. و شگفتا که جز آفریدن ملودی‌های زیبا و مسحورکننده یا همان کارورزی موسیقی، کم‌تر حرفی از آن به میان می‌آید، نه مطالعه‌ای، نه نظریه‌ای، نه بحث و گفتگوی شایسته‌ی تاملی در چندوچون آن. برای این که سکوت را بیشتر احساس کنیم یک مقایسه گویاست. عناصر فرم و بافت در موسیقی کلاسیک غربی اهمیت بسیاری دارد، شاید به همان اندازه‌ی ملودی در موسیقی ایرانی. کافی است ببینیم چه اندازه رساله و کتاب و مقاله درباره‌ی هارمونی، کنترپوان، فرم و … نوشته شده.

نقطه‌ی مطلوب بینابین؟

یافتن جایی محترم و بااعتبار میان خواست مخاطب و آنچه خود هنرمند یا جامعه‌ی هنری‌اش ارزش می‌داند یکی از بزرگ‌دشواری‌های موسیقی در این عصر است. اگر در حوزه‌ی موسیقی مردم‌پسند کار می‌کنیم، البته که نه. آنجا نه در این مورد دشواری‌ای می‌بینیم نه دو دلی‌ای و نه حتا پرسشی گرچه گاهی وانمودی هست. درظاهر هر چه هست یک‌سره پسند مخاطبان است و تلاش در به دست آوردن دلشان.

مروری بر کتاب «سلفژ موسیقی ایرانی»

آیا می‌توان کاری کرد که یک هنرجو فاصله‌های موسیقی ایرانی را بدون این که لازم باشد مدت‌ها تمام ردیف را حفظ کند، در ذهن داشته باشد و از روی هر نت‌نوشت آنها را بخواند یا به صورت ذهنی بشنود؟ آیا می‌توان علاوه بر گذر از نقش‌مایه‌ها و الگوهای ذخیره شده در ردیف، با تمرین الگوهای دیگری، رابطه‌ای میان چشم، گوش، ذهن و حنجره‌ی یک موسیقی‌دان ایرانی برقرار کرد؟ همه‌ی اینها پرسش‌هایی است که نستوه رمضانی (پس از امیر اسلامی* و جداگانه چند تن دیگر مقدم بر آنان) با تالیف کتاب «سلفژ موسیقی ایرانی» در صدد پاسخ به آن برآمده است.

مروری بر آلبوم «بی‌گاهان»

با «بی‌گاهان»، پشنگ کامکار دگرگونی‌ای را که از پیش از «شورم را» آغاز کرده بود کامل می‌کند. او اکنون از آنچه شیوه‌ی ممتاز شناخته‌شده‌اش (با بارزترین تجلی در آلبوم «بارانه») بود بیشتر فاصله می‌گیرد، گرچه هنوز رنگی از آن باقی است. از ساختن و منتشر کردن مجموعه‌هایی کاملا طراحی شده و منسجم (تنها به عنوان یک مثال کافی است پیوند محتوایی «مقدمه و درآمد» در آلبوم بارانه با قطعه‌ی پیش و پس از خودش و نیز کلیت فضای صوتی آلبوم را به یاد آوریم) به سوی نواختن و منتشر کردن بداهه‌های نسبتا کوتاه با پیوستگی ساختاری کم‌تر رفته است.

مروری بر آلبوم «کنسرتو ویولنسل و کنسرتو پیپا»

کنسرتو ویلنسل با ملودی ارمنی‌ای آغاز می‌شود که امروز برای موسیقی‌دوستان بسیار شناخته شده است. و این سرآغاز هنرنمایی آهنگسازی است که ما او را به خاطر وام‌گیری‌های ملودیک‌اش می‌شناسیم. اما این تنها یک آغاز است. آهنگساز تواناتر از این است که تنها در بند یک تنظیم ساده یا حتا خلاقانه‌ی ترانه‌ای یا ترانه‌هایی محلی یا مذهبی بماند. او می‌تواند ملودی‌هایی با خصلت‌های متضاد را به هم پیوند بزند و به فاصله‌ی کوتاهی فضایی کاملا متفاوت خلق کند، چنان که پس از معرفی دو تم در موومان اول ناگهان اتفاق می‌افتد.

بیشتر بحث شده است