گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

محسن قانع بصیری

۱۳۲۸-۱۳۹۶ تهران

نویسنده و نظریه پرداز در زمینه های اقتصاد، فرهنگ، هنر و مدیریت

دانشکده علوم رشته شیمی دانشگاه تهران و دانشگاه جیورجیا آمریکا

Posts by محسن قانع بصیری

جایگاه علم و هنر در روند جهانی شدن (۱۰)

برای مثال برخی از آنان می گویند ما ایرانی ها دورو یا دروغگو هستیم، اما این مقولات معلول اند و تابع شرایط. آنها با بیان این نتیجه گیری در حقیقت بر این نکته که چرا دورویی یا دروغگویی در یک فرهنگ رواج پیدا می کند، سرپوش می گذارند. همان طور که آن دانشمند در مقابل هشترودی با بیان یک رویداد معلول هنری علت اصلی تمایز این دو هنر را در ابهام قرار می دهد و از این رو بیانش پیش از آنکه آشکارکننده حقیقتی باشد، تبدیل به پوشاننده حقیقت می شود. بهتر است نمونه یی دیگر نیز بیاوریم. این روزها بسیار می شنوید که در قلمرو بحث های سیاسی می گویند فلان گروه یا فلان دسته جهان را اداره می کنند. وقتی به آنها می گویید، آیا آنها می توانند قانون عرضه و تقاضا را تغییر دهند، آنها سکوت می کنند.

جایگاه علم و هنر در روند جهانی شدن (۹)

در اینجا هشترودی به موضوع تمایز میان هنر غرب و شرق پرداخته و به درستی این تمایز را در نوع پیام اثر هنری جست‌وجو می کند، این موضوع نیز از مباحث مهم جهان معاصر بوده و نقش هنر شرق را در آینده جهان نیز روشن می کند. بد نیست که عین جملاتش را بیاوریم. وی در بحثی که با یک دانشمند باستان شناس داشته می گوید؛ «او مدعی بود که هنر شرق در برابر هنر یونانیان قدیم بی ارزش بوده و فی المثل مانند آثار طفلی که تازه با کاغذ و قلم آشنا شده باشد مجسمه های هندی و چینی در برابر زیبایی مجسمه های یونانی مانند هیاکلی ناموزون و نفرت انگیز جلوه گر می شود.

جایگاه علم و هنر در روند جهانی شدن (۸)

هشترودی در زمانی که هنوز جهان درگیر جنگ سرد بود و مسائل مربوط به جهانی شدن مطرح نشده بود این نکته مهم را عنوان کرد که هویت اصلی یک ملت و قدرت حضور آن در جهان، بیشتر تابعی از زایش هنری و فلسفی اوست تا صرفاً پیوستگی مجرد به علم و مباحث آن. در حقیقت او به درستی روی این نکته دست می گذارد که جریان جهانی شدن جریانی سطحی و مبتذل از فروریزی فرهنگ ها در درون حوزه یی از قدرت علمی – فنی نیست. هر فرهنگی با هویت خود که همان ظرفیت هنری و فلسفی خود است وارد این میدان می شود و حضورش نیز به اندازه همین ظرفیت صاحب ارزش می شود.

جایگاه علم و هنر در روند جهانی شدن (۷)

پس هرچه علم میدان مشترک جهان آینده را می آفریند، هنر با ایجاد حیطه های فردی و منطقه یی معرفت شناسی خود، زمینه را برای گریز از هیچ انگاری این نوع از استحاله فردی فراهم می آورد. علم به همان اندازه که عقل جمعی می آ فریند، ناچار است هنر را برای توان زایش ارزش های فردی اش پاس بدارد. بنابراین جهانی شدن به معنی استحاله فردیت ها در فرهنگ جهانی نیست، بلکه برعکس به معنی امکان بیشتر حضور خلاق و زاینده فردیت ها در میدان گسترده و جذاب تر است. هرچه علم پیشرفت کند به همان اندازه نیاز ما به هنر نیز بیشتر می شود.

جایگاه علم و هنر در روند جهانی شدن (۶)

موضوع مهم آن است که پدیدارها در قلمرو تجربیات بیرونی و درونی با چه نوع دستگاه نقدی برخورد کنند. در نقد علمی پدیدار در مقام سوژه یی عقلایی اما کهنه قرار داده می شود و سپس در جدال با تجربیات جدید، یک میدان انکشاف منطق های جدید گشوده می شود. اگر نقد علمی، پدیدار را به مثابه موجودیتی عینی و عقلایی ملاحظه می کند، نقد هنری همین پدیدار را به قلمرو آرزوها (و در آثار جاودان به آرزوهای هستی شناسانه) تبدیل می کند. اگر نقد علمی خود را در تضاد میان درست و نادرست قرار می دهد، نقد هنری این تضاد را به تضاد زیبا و زشت تبدیل می کند. اگر موضوع نقد علمی منطق های عقلایی اند، موضوع نقد هنری زیبایی شناسی است.

جایگاه علم و هنر در روند جهانی شدن (۵)

در حوزه جهان تجربی در نهایت خودآگاه با تضاد میان عقل خود با تجربیات جدید قرار می گیرد و بدین ترتیب زمینه برای زایش منطق های جدید فراهم می شود. بنابراین نسبت میان انسان با جهان بیرون نسبتی خلاق اما منفعل است چرا که تا تجربه جدیدی عقل وی را به چالش نگیرد، او آن را به کنار نمی گذارد. در حوزه دیگر این «خودآگاه» در مقابل جهان آرزومندی (خیال) قرار می گیرد. هنر از تجلیات این تقابل است و در اینجا با نوعی معرفت روبه روییم تا علم و تجربه نیز کاملاً درونی و هستی شناسانه است.

جایگاه علم و هنر در روند جهانی شدن (۴)

بی مناسبت نیست که به ویژه قرون ۱۸ و ۱۹ سرشار از آشکارسازی ظرفیت علمی پایه است. با ظهور اولین نظرات در عرصه علوم پایه بود که زمینه برای تحرک در علوم کاربردی فراهم آمد. برای مثال با ظهور اولین نظرات در مورد حرکت بود که زمینه برای علوم کاربردی و خلق ماشین ها فراهم آمد. اولین پروازها چیزی جز کاربرد دو علم مقاومت هوا و جاذبه را در تکنولوژی در بر نداشتند و با همین حرکت ها بود که نسبت جدیدی مبتنی بر درون زایی قدرت میان بشر و جبرهای حاکم بر پدیدارها برقرار شد. نیروی رهایی بخش تکنولوژی به کار افتاده بود.

جایگاه علم و هنر در روند جهانی شدن (۳)

بدین ترتیب از یکسو از طریق علوم پایه یا موجبی، جبر حاکم بر پدیدارشناسایی می شود و بعد از طریق علوم کاربردی یا امکانی کوشش می شود نیروی رهایی بخش برای مقابله با همان جبرها تدارک شود. نکته جالب در زمینه علوم مذکور خصیصه شاملیت و کیهانی علوم پایه یا موجبی و خصیصه استعلایی تدریجی علوم کاربردی یا امکانی است. (خصوصیت زمانی- منطقه ای) برای مثال نظریه جاذبه نیوتون یا نظریه الکترومانیتیک ماکسول دارای شاملیت کیهانی اند، اما تکنولوژی پرواز تا امروز تنها توانسته است میدانی تا کره مریخ را دربرگیرد.

جایگاه علم و هنر در روند جهانی شدن (۲)

انسان اندیشمند در جهان سوم فردی تنهاست، او زندگی خود را در تنهایی خود آزمون می کند، چرا که مجال های حضورش در دام جزمیت سیاسی گرفتار می شود. او تنهاست، چرا که با پرسش های جدیدی که موجب بالندگی اندیشه اش می شوند روبه رو نمی شود، هر چند در خلأ چنین پرسش هایی بسیار اتفاق افتاده که دچار خودبزرگ بینی افراطی شود، مگر آنکه در این برهوت ناتوانی با حضور فعال و زاینده خود هر دو نقش را بازی کند. یعنی هم عرضه کننده اندیشه باشد و هم نقاد آن. هشترودی از این گروه از آدمیان بود.

جایگاه علم و هنر در روند جهانی شدن (۱)

ذهن علمی و در عین حال شاعرانه هشترودی از او یک اندیشمند ویژه ساخته است. او هم از منظر تجربیات و جهان عینی همچون یک عالًم و هم از منظر آرزومندی و خیال چون یک شاعر به پدیدار ها می نگریست. از این رو برخلاف اندیشه های پوزیتیویستی حاکم بر عصر وی، او به قلمرو پدیدارشناسی نیز گام گذاشته بود و قادر بود عقل علمی را از حصارهای محدود کننده دیدگاهی زمانه اش رها کند. یک راسیونال (عقل گرا)، مقوله زمان را از حوزه عقلی خود جدا می کند و از این رو امکان تحلیل و نظور هر اندیشه را در نسبت با تاثیرات زمانه اش از دست می دهد. اما هشترودی اینچنین نبود.

بیشتر بحث شده است