گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

خسرو جعفرزاده

متولد ۱۳۲۰ همدان – ۱۳۹۸ وین
موزیکولوگ و معمار
khdjzadeh@gmail.com

Posts by خسرو جعفرزاده

گفتمان موسیقی ایرانی در فضای عامیانگی (۲)

قبل از پرداختن به رد یابی «عامیانه گویی» در نوشته های موجود در زبان فارسی، باید بدانیم «عامیانه گویی» چیست و چگونه شناسایی می شود. برای روشنی بیشتر در پی شناساییِ «عامیانه» از مقوله دیگری، غیر از موسیقی، مدد می گیرم.

گفتمان موسیقی ایرانی در فضای عامیانگی (۱)

در رابطه با نوشته های من در کتاب «موسیقی ایرانی» شناسی، در مورد عامیانه گویی در گفتمان موسیقی ایرانی، یکی از دوستان برآشفته که «یکی به ایشان بگوید استفاده از اصطلاح “عامیانه” نقد نیست توهین است.» البته من از وجود چنین حساسیتی اطلاع نداشتم و از سوی دیگر به گمان من این یک سوء تفاهم است. بحث نمی تواند در این باره باشد که «عامیانه» نقد است یا توهین. سوال این است که عامیانه گویی هست یا نیست. اگر هست، گزارشش نه نقد است و نه توهین. اگر هست باید شناسایی و از یک گفتمان علمی زدوده شود. من در مقدمه کتابم، خودم را از «عامیانه گویی» مثتثنی نکرده ام: «ما (همه کسانی که در باره موسیقی ایرانی قلم می زنند) در فضای عامیانه گفتمان موسیقی، تلمذ و تفکر کرده ایم.»

در جستجوی موسیقی سنتی (۴)

«سنتی» در زمان حال و در مقوله های فرهنگی ـ هنری، پدیده ای است «شبه شرقی یا شبه ایرانی» که نشانی و شباهتی ظاهری با یک فرم قدیمی ـ تاریخی دارد. (در موسیقی نوع سازها و لباس های به ظاهر وطنی و تزئینات صحنه با قالی و کلیم و مخده و در معماری استفاده از قوس و قوس شکسته و کاشیکاری)، پدیده ای است که یک توریست غربی غریب و ناوارد آن را به عنوان یک پدیده شرقی یا ایرانی شناسایی می کند. پدیده ای است که با انتظارات و تصورات غربی ها از فرهنگ و هنر شرقی مطابقت دارد. (توریست غربی از چایخانه و سفره خانه سنتی عکسبردای می کند و در وطنش برای دوستانش کنفرانس می دهد که بعله! ایرانی ها از قدیم الایام عصر ها در این نوع چایخانه ها جمع شده و در ضمن صرف چای و قلیان گفتگو می کنند) که مطلقاً صحت ندارد.

در جستجوی موسیقی سنتی (۳)

در گفتاری که در نشر ثالث داشتم، مدعی شدم که در کنسرت های موسیقی ایرانی (بخصوص کنسرت محمدرضا لطفی که چند روز قبل به سبک جنجالی اجرا شده بود) هیچ نشانی از “موسیقی سنتی” دیده نمی شود. تنها “موسیقی سنتی” که در ایران دیدم و شنیدم همین کنسرت ارکستر سمفونیکِ اوزنابروک آلمان بود! البته این ادعا وقتی درست است که واژه “سنتی” را به مفهوم دقیق همان “ترادیتسیون” فرنگی به کار ببریم. یعنی برگزاری مراسمی یا پدیده هایی به سبک و سیاقی شناخته شده و قدیمی که بدون دخل و تصرف و تغییر اساسی، از نسلی به نسل بعدی منتقل می شود. کنسرت ارکستر سمفونیک هم مراسمی است که از قرن ۱۹ به بعد به این سبک و سیاق: لباس فراک سیاه با پاپیون سفید، (باید حتماً سفید باشد) نظم و ترتیب نشستن نوازنده ها و جای ساز ها، نقش کنسرت مایستر، نقش رهبر، طرز آمدن و نشستن و رفتن شان، طرز دست زدن ِ شنوندگان و تعظیم و تشکر ارکستر، (فقط رهبر به نمایندگی از ارکستر تعظیم می کند) و آهنگ هایی که اجرا کردند، همه از روی نمونه های جا افتاده و قدیمی و شناخته یعنی وابسته به ترادیتسیون (سنت) انجام می شود.

در جستجوی موسیقی سنتی (۲)

تصویر سورآلیستی ای در نظرم آمد که قافله ای از چندین و چند شتر همه سی دی های سمفونی کوه البرز را بار کرده از دروازه های ارمنستان قدم در جاده ابریشم گذاشته و “سی دی ها را روانه بازار” می نمایند و به هر شهر و دیاری که می رسند جمیع مشتاقان، سی دی پلیر به دست، دم دروازه ها منتظر رسیدن قافله ایستاده اند و هلهله می کنند! (البته این استقبال بی سابقه مشتاقان موسیقی سمفونیک از این آثار را باید بیشتر مرهون نقد جانانه ای دانست که در فصلنامه ای وزین به قلم منتقد و و موسیقی شناسی برجسته نوشته شده و در آنجا خواندم که اثر به سبک آثار ریشارد واگنر ساخته شده و با آنها کوس برابری می زند و بسیار عالی و جهانی است.)

در جستجوی موسیقی سنتی (۱)

روز دوم ورودم به تهران به دوست هنرمندم که از رجال هنریِ سمفونیک تهران است زنگ زدم؛ گفت چه خوب شد که الان زنگ زدی همین امشب کنسرت ارکستر سمفونیک ازنابروک (آلمان) است، دوست داری بیایی. گفتم حتماً، اصلا آمده ام تهران که به کنسرت بروم. گفت اما “سنتی” نیست ها. (بعداً متوجه شدم که تنها کنسرت “سنتی” که در ایران رفتم و دیدم و شنیدم همین کنسرت بود که در ادامه شرح و توضیحش خواهد آمد.)

نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (۱۶)

دکارت، کانت، هگل و غیره فیلسوف های اروپایی و ویوالدی، باخ، بیزه، بتهوون، موتسارت و غیره آهنگسازان اروپایی هستند. تقسیم بندی های تاریخی در علم فلسفه و هنر در اروپا نه بر حسب ملت ها و ملیت ها، ‌بلکه براساس دوره ها و سبک ها انجام می شود. از این دیدگاه تئوری موسیقی نوشته ابونصر فارابی، تئوری موسیقی ایرانی یا عربی یا ترکی نیست. بلکه تئوری موسیقی جهانی – جهان متمدن قرن دهم میلادی- است که به این ترتیب مشکلی هم ایجاد نمی شود اگر متذکر شویم که فیلسوف مهم قبل از فارابی ای که او نیز در موسیقی تالیفات مهمی دارد الکندی عرب است.

نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (۱۵)

در این جهان متمدن و به هم پیوسته تا قرن ۱۵ میلادی اساس فلسفه و علم، اساس هنر و زیباشناسی و از جمله موسیقی، و سه مذهب بزرگ و به هم پیوسته یهودی، مسیحی و اسلام بوجود آمده و استقرار یافته اند. مشکل از آنجا شروع می شود که این جهان متمدن با سابقه چند هزار ساله، تا به امروز تداوم نمی یابد. جهان چند هزار ساله فقط در زمان نسبتا کوتاه دو قرن (قرن های ۱۶ و ۱۷ میلادی) به کلی دگرگون می شود.

نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (۱۴)

در هر حال باید برای این منطقه بزرگ فرهنگی نامی مناسب داشته باشیم که مورد قبول و قابل استفاده برای تمام نژادها، اقوام و ملت ها با ادیان و زبان های مختلف شان باشد. همان طور که در اروپا چنین است و ملت ها و نژادهای مختلف این منطقه با وجود اختلافاتی که در مقوله حکومت و سیاست داشته و جنگ های خانمان سوزی که با هم کرده اند، در مقوله های فرهنگی، هویت و تاریخ مشترک اروپایی دارند.

بیشتر بحث شده است