Posts by خسرو جعفرزاده
نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (۱۲)
مشکل اساسی منطقه ما – یعنی منطقه های خارج از حیطه اروپای مرکزی که خاستگاه تمدن باستانی بوده و شامل هند، خاور میانه، آسیای صغیر (ترکیه امروز)، یونان، مصر و شمال آفریقا و ایتالیا و اسپانیای جنوبی می باشد – این است که برای این منطقه بزرگ فرهنگی که فرهنگ، هنر، علم و فلسفه ما در آن نشو و نما کرده و زمانی مرکز تمدن جهانی بوده است، نامی خاص و قابل استفاده مانند اروپا نداریم. برای منطقه بزرگ فرهنگی ما اغلب از نام شرق استفاده می شود. این نام نه دقیق است و نه صحیح. چرا که شرق نامی خاص نیست و حدود نسبتا دقیق مانند اروپا ندارد. نام دیگری که اروپاییان برای این منطقه به کار برده اند، اورینت (Orient) است که آن نیز به معنای شرق یا خاور است، اما اسم خاصی است که شامل شرق دور (چین و ژاپن) نیست.
نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (۱۱)
تمدن اروپای امروزی حدود قرن های ۱۲ تا ۱۴ با تاسیس دانشگاه ها و ساختن کاتدرال ها در ناحیه اروپای مرکزی پدیدار می شود. جواهر لعل نهرو در کتاب جالبش «نگاهی به تاریخ جهان» (ترجمه محمود تفضلی) به نقش کاتدرال ها در پیدایش تمدن اروپایی اشاره می کند که:«… یک نوع معماری جدید… رشد و تکامل یافت که پیش از آن هرگز در اروپا دیده نشده بود. بهوسیلهی پیداکردن راهحلهای ذکاوتمندانه در معماری، سنگینی و فشار طاقها و سقفهای سنگین به پشتیبانهای بزرگی که در خارج از عمارت بود، منتقل میگشت. در داخل فقط ستونهای ظریف و کشیده، طاقهای بلند و بسیار مرتفع را نگاه میداشتند که حیرت و شگفتی را برمیانگیخت.
نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (۱۰)
تفکیک امروزی موسیقی «غربی» از موسیقی «شرقی» براساس سیستم صداهای موجود در موسیقی غربی (گام کروماتیک دوازده قسمتی تعدیل شده) و سیستم های صداهای مورد استفاده (گام های دیاتونیک ماژور و مینور) و قواعد آهنگسازی و هارمونی حاصله از سیستم های صداها و بالاخره سازهای جوابگوی این فواصل و قواعد است. اما می دانیم که این عوامل در موسیقی غربی همه پدیده هایی هستند که در قرن هفدهم و هجدهم در اروپا به وجود آمده اند.
نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (۹)
باید توجه داشت که فرهنگ در ابعاد کلی و عامش، مجموعه ای مفصل و چند لایه است که در یک دایره خاص و مشخص نمی گنجد. از یک طرف بزرگ ترین دایره فرهنگی، بعد از گذشتن از محدوده های نژاد، زبان و دین، همان محدوده جهانی یا فرهنگ بشری است و از طرف دیگر به دایره های فرهنگی کوچک تری بر می خوریم، مانند دایره فرهنگی لهجه ای خاص، به عنوان مثال لهجه یزدی فقط در محدوده شهرستان یزد یک وسیله ارتباطی و در نتیجه مشخص کننده محدوده ای فرهنگی با تاریخچه و ویژگی های خاص خود است و در پی دایره فرهنگی تنگ تری، در همین یزد، به محله «گَورها» یا گبرها یا زرتشتی ها بر می خوریم با ویژگی ها، زبان، لهجه و تاریخ فرهنگی خاص خودشان و بالاخره در همین سمت، کوچک ترین دایره های فرهنگی، قبیله، خانواده تا ویژگی های فرهنگی یک فرد خاص قابل شناسایی هستند. نتیجه این بررسی را می توان در تز زیر خلاصه کرد:
درباره کتاب «موسیقی ایرانی» شناسی (۲)
وزنه اصلی در این بررسی، استوار کردن ساختار موسیقی ایرانی از «مجموعه گوشه ها و ردیف آنها» به «مجموعه مقام ها و جنسیت هایشان» است. به عبارت دیگر شناسایی علمی و سیستماتیک موسیقی از راه شناسایی سیستم های صدا ها، به جای شناسایی عامیانه با کمک آهنگ ها (گوشه ها). بنا بر این در این کتاب در پی شناسایی «دستگاه» ها و «آواز» ها و «گوشه» ها نیستم، بلکه در پی شناسایی سیستم های سازنده آنها، خواهم بود، به عبارت دیگر «مقام زابل» یا مقام «مویه» که در این نوشته شناسایی شده است، تفاوتی اساسی با «گوشه زابل» یا «گوشه مویه» دارد.
نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (۸)
تقی بینش در تاریخ مختصر موسیقی ایرانی (ص ۴۵): «در آثار منظوم و منثور دوران اسلامی ایران، نام و شرح حال افسانه آمیز عده ای از موسیقی دانان دوره ساسانی به ویژه زمان خسرو پرویز دیده می شود که خود موضوع بحث انگیزی را تشکیل می دهد. نبودن این اسامی در متون پهلوی یا به عبارت صحیح تر متون بازمانده و بازسازی شده پهلوی از یک سو و اختلاف در ضبط آن ها از سوی دیگر (مانند سرکش، سرکس، سرگس، سرکب) سایه شک یا تردیدی ایجاد می کند که شاید تمامی آن ها یا بخش عظیمی از آن ها، زاییده تخیل یا ساخته و پرداخته کسانی باشد که خبر مختصری را شنیده و در جایی دیده و از قبیل داستان های مربوط به باربد، شاخ و وبرگ داده اند.» در مورد نام آهنگ ها در همان جا (ص ۶۵) آمده است:
درباره کتاب «موسیقی ایرانی» شناسی (۱)
کتاب «موسیقی ایرانی» شناسی نوشته خسرو جعفرزاده توسط انتشارات مجله موسیقی به چاپ دوم رسید. جعفرزاده در کتاب «موسیقی ایرانی شناسی» در سه فصل به بررسی مسائل مختلف موسیقی ایرانی پرداخته است. در اینجا مقدمه چاپ دوم این کتاب را می خوانید:
نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (۷)
به عبارت دیگر موسیقی ایرانی، از این دیدگاه موسیقی رایج در ایران است. شناسایی این موسیقی در طول تاریخ ممکن نیست چرا که موسیقی قبل از پیدایش وسایل ضبط صوت، گذرا و ناپایدار بوده است. قدیمی ترین موسیقی ایرانی ضبط شده و قابل بررسی، موسیقی های دوران مظفرالدین شاه قاجار (حدود ۱۰۰ سال پیش) هستند و آن ها نیز موسیقی هنری و درباری آن زمان اند و نه کل موسیقی رایج در آن زمان. (نک سپنتا ساسان / تاریخ تحول ضبط موسیقی در ایران)
نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (۶)
اگر به این رویداد تاریخی از دیدگاه فرهنگ ملی بنگریم و آنچنان که نویسنده کتاب ایران گواهواره دانش و هنر… بررسی نموده و آواز خواندن چند بنای ایرانی را (که موسیقی دان حرفه ای هم نبوده اند و معلوم نیست که بدون ساز چه می خوانده اند) در مکه باعث رواج موسیقی ایرانی در مملکت عرب دانسته، بررسی کنیم، باید به این نتیجه برسیم که موسیقی ایرانی در دوران بهرام گور ساسانی (موسیقی دوران خسرو پرویز و داستان های نظامی درباره بارید و نکیسا مربوط است به حدود ۱۵۰ سال بعد از این واقعه) در حقیقت موسیقی هندی بوده و ایرانیان موسیقی خاص خود یعنی موسیقی ایرانی نداشته اند.
نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (۵)
اگر به این مطالب از دیدگاه موسیقی شناسی و با دقت بنگریم، دقیقا نتیجه ای بر خلاف هدف نویسنده خواهیم گرفت و آن این است که موسیقی ایرانی و عربی در روزگار اسلامی قابل تفکیک نیستند. به عبارت دیگر موسیقی رایج در این منطقه و در این دوران یک نوع بیشتر نیست و آنچه تفکیک پذیر است شعر و کلام است نه موسیقی چرا که با تغییر شعر از فارسی به عربی همان موسیقی (همان ملودی واحد) برای یک عرب زبان قابل استفاده می شود، همچنان که با شعر فارسی برای یک فارسی زبان مورد استفاده بوده است.