Posts by محمود خوشنام
نگاهی به موسیقی ایران (۴)
مجموعه این عوامل زمینه را برای ادامه زندگی و رشد موسیقی ایران آماده ساخت و حیثیت به ناحق از دست رفته آن را اعاده کرد. مردان سترگی قد برافراشتند و به پژوهشهای تازهای در موسیقی ملی دست یازیدند آهنگ ساختند، ترانه پرداختند، گوشههای دلانگیز موسیقی ملی را که اینجا و آنجا پراکنده شده بود و رو به فراموشی میرفت، از نو گرد آوردند، ویراستند و انتشار دادند.
نگاهی به موسیقی ایران (۳)
جنبش مشروطیت، بنیادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بالمآل فرهنگی جامعه ایران را دگرگون ساخت. آزادی مجال رشد پیدا کرد و در سایه آزادی، همه مظاهر فرهنگی و هنری و از جمله موسیقی خفقانزده دیار ما، فرصت یافتند که در هوائی تازه تنفس کنند و پر و بالی بگشایند.
نگاهی به موسیقی ایران (۲)
۲- با نفوذ و سیطره اسلام در ایران، همپای دگرگونیهای ژرف در بنیادهای سیاسی و اجتماعی، نهادهای فرهنگی نیز به سختی زیر و رو شد. موسیقی در این میان شاید به دلایلی که گفته خواهد آمد، تیرهبختترین هنرها بود. باتوجه به آنکه هیچ”نص صریحی، در کتاب آسمانی اسلام، موسیقی را در معنای هنری و فرهنگیاش را نفی نمیکند. و نیز هیچ یک از منادیان و راشدان نخستین اسلام اندیشه مستقلی در رد موسیقی ابراز نکردهاند، میتوان و باید تیرهبختی موسیقی را پس از سیطره تازیان، به علل سیاسی و غیر مذهبی مستند ساخت. به بیان دیگر مشارکت گسترده و همهجانبه موسیقی در زندگی سیاسی و اجتماعی ساسانیان آن را در ردیف نخست از هدفهای مورد مبارزه تازیان جای داده است.
نگاهی به موسیقی ایران (۱)
مقاله ای که پیش رو دارید، سخنرانی محمود خوشنام در سال ۱۳۵۷ است در برنامهی ماهانهی کانون فرهنگی کاوه که پیشتر در مجله کاوه (مونیخ) شماره ۶۸ به چاپ رسیده است. این سخنرانی به دلیل ارزش تاریخی آن امروز بازنشر می شود:
از مجله موسیقی تا ماهنامه رودکی (۵)
اتخاذ شیوههائی از این دست سخت مؤثر افتاد و رودکی بزودی به عنوان نشریهای فرهنگی-که توجهی ویژه به مسائل و رویدادهای موسیقی دارد-از اعتباری برخوردار شد که بسیاری از نشریههای مشابه در طی سالها بدان دست نیافته بودند.
از مجله موسیقی تا ماهنامه رودکی (۴)
مقالهای با امضای “ماهان” عنوان «اندیشهها» را بر پیشانی دارد و حاوی حرفها و نظراتی است پراکنده دربارهء مسائل روز مربوط به موسیقی و جامعهء موسیقی ایران. در نیمهء دوّم این شماره، دو مقاله نیز دربارهء موسیقی و فرهنگ جهانی آمده است: یکی با عنوان«توسعه و بسط رقص، »از فرخ شادان و دیگری با عنوان «گوته و موسیقیدانهای عصر او»از دکتر محمود اعتماد. دو صفحه حاوی نقدهای سردستی طنزآمیز دربارهء رفتارها و گفتارهای دستاندرکاران موسیقی، بخش مقالات مجله را به پایان میبرد. در بخش جداگانهای از همین شماره با عنوان “تصنیفهای روز”، یک آهنگ روز غربی، گل کوچک (Le Petit fleur) آمده است و چهار ترانهء تازه از ویگن، دلکش، مرضیه و پروین. آهنگ ترانهها با خط زیبائی”نت”شده است تا استفاده از آنها برای هنرجویان و آشنایان با موسیقی، آسانتر باشد.
از مجله موسیقی تا ماهنامه رودکی (۳)
مجلهء موزیک ایران را بهمن هیربد، شش سالی پیش از دورهء سوّم مجله موسیقی، بنیاد کرده بود. جالب است که هیربد، که کارمند وزارت دارائی بود و تنها آشنائی تفننآمیزی با ویولن داشت، بدون برخورداری از حمایتهای مالی دولتی، توانسته بود جمع مخاطبان گستردهتری برای مجلهء خود فراهم آورد. مجلهء موزیک ایران را هم استادان و هنرجویان هنرستانها میخواندند، هم جانبداران موسیقی مغرب زمین و هم هواخواهان موسیقی سنتی و حتی جوانان و نوجوانانی که به موسیقی سبک شهری (ترانهها) دلبسته بودند.
از مجله موسیقی تا ماهنامه رودکی (۲)
با شدت گرفتن جنگ دوّم جهانی و اشغال ایران از سوی نیروهای متفقین (۱۳۲۰)، همهء فعالیتهای فرهنگی و هنری متوقف شد و مجلهء موسیقی نیز به پایان دورهء نخست زندگی خود رسید. دورهء دوّم آن نیز دولت مستعجل بود. در چند شمارهای که در این دوره انتشار یافت-و متأسفانه به هنگام این بررسی فشرده در دسترس نبود-موسیقی سهم درخور خود را در آن پیدا کرد و نیز مقالاتی در آن آمد در بررسی ارزشهای جوهری موسیقی ملی. همینهاست که دورهء دوم را از دورهء نخست متمایز میسازد.
از مجله موسیقی تا ماهنامه رودکی (۱)
اگر از سالنامهء معروف پاریس، که در سال ۱۳۰۵ ش به همت و مدیریت محمد علی امیر جاهد۱، تصنیفسرا و آهنگساز، بنیاد گرفت و در آن مسائل مربوط به موسیقی ایران و نیز تصنیفهای ساختهء خود او انتشار مییافت، درگذریم مجلهء موسیقی را باید قدیمیترین نشریهء فارسی در قلمرو موسیقی به شمار آورد. این مجله از سال ۱۳۱۷ تا ۱۳۵۷، سه دورهء متفاوت و جدا از هم را بسر آورده است. در دورهء نخست، ۱۲ شماره و دورهء دوم ۸ شماره انتشار یافته و در دورهء سوم تعداد شمارههای آن از ۱۵۰ نیز درگذشته است.
دلاور سهند (۴)
پیشاپیش باید گفت که موضوعی قهرمانی را به این شکل گزاف، «سانتی مانتالیزه» کردن و در پیچ و خم کلیشههای تآتری گردانیدن نوعی نقض غرض است. پرداختن بخش اعظم لیبرتو به عشق پنهان بابک به رخسانه، به حسد زنانهی آذر به رخسانه، به هوس شهوی ماهیار به رخسانه و بالاخره به انتقام خصوصی ماهیار از بابک، دیگر مجالی برای برجسته ساختن نقش انقلابی و مبارزاتی بابک -که در چنین ایرانی باید هدف اصلی باشد- بجای نمیگذارد و از همین جا است که روابط غیرمنطقی میان پرسوناژها جان میگیرد.