Posts by سعید یعقوبیان
بررسی ساختار دستگاه شور در ردیف میرزاعبدالله» (۴)
در گردش ملودیِ گوشههای فصل اول که گوشههای آغازین دستگاه هستند، درجهی پنجم بالای مد شور (نغمهی ر) بهصورت کرن اجرا میشود که علت آن مشخص نیست. این مسئله سبب شده است که فضای مد شور بهخوبی تثبیت و به طور کامل و صریح معرفی نشود. در نمونهای که از قطعات تصنیفشده در دستگاه شور نام بردیم (پیشدرآمد شور علیاکبر خان شهنازی) در بخش نخست قطعه، درجهی پنجم در همهی موارد بکار بوده و با شروع بخش دوم فواصل به یکباره تغییر میکنند. این تغییر مد در مایهنمای قطعه نیز بهوضوح مشهود است (همان: ۵).
بررسی ساختار دستگاه شور در ردیف میرزاعبدالله» (۳)
۲.۲ شور دوم: مدگردیها در دستگاه شور به طور عمده بر بستر دو مد شور (در دو جایگاه مختلف) تبیینپذیرند که یکی از دل دیگری برمیخیزد. در حقیقت، رخداد مهمی که در روند مدگردیهای دستگاه شور رخ میدهد نیز، ظهور یک مد شور دیگر در دل مد مبناست که بهمنزلهی یک مد انتقالی بر روی درجهی چهارم بالای مد شور و با همان فواصل به شکل زیر ظهور میکند:
بررسی ساختار دستگاه شور در ردیف میرزاعبدالله» (۲)
نکتهی دیگر اینکه ردیف به رغم انجماد در دهههای اخیر و تبدیل شدن از یک کارگان مدل به یک کارگان ثابت، کماکان به عنوان تنها مجموعهی منسجمی که بخش اعظمی از محتوای مدال موسیقی کلاسیک ایران را در خود جای داده، کارکرد آموزشی نیز یافته است و در مسیر آموزش آن مطلوب است هنرجویان، به طور عینی منطق فرمال آن را درک کنند. منطقی که به زعم نگارنده و به اعتبار مواجههی متعدد با این مسأله در کلاسهای مختلف موسیقی، در ردیفهای سازی دستگاه مهمی چون شور شفاف نیست و در خصوص آن، ساختار منسجمی در ذهن هنرجویان شکل نمیگیرد. نوشتهی حاضر سعی بر حل این مسأله دارد.
بررسی ساختار دستگاه شور در ردیف میرزاعبدالله» (۱)
دستگاه/آوازها در موسیقی کلاسیک ایران به طور کلی از الگویی یکسان پیروی میکنند و میتوان تصور کرد که این الگو خاستگاه شکلگیری دستگاهها نیز بوده و نشانگر منطق حاکم بر تدوین ردیف باشد. الگوی مورد نظر، به بیانی ساده، همان ردیفشدن مدهایی مرتبط با هم و درپی همآمدن آنها در قالب یک مجموعه به نام دستگاه است. به نحوی که روند چرخهوار مدها از مد مبنای هر دستگاه شروع و پس از سلسلهای از مدگردیها سرانجام به همان مد نخستین یا مبنا باز میگردد (اسعدی، ۱۳۸۲: ۴۷). برای نمونه میتوان به اجمال روند سیکلیک مدگردیهای دستگاه ماهور را اینگونه بیان کرد: درآمد ماهور مد مبنای دستگاه یا همان مد ماهور را معرفی میکند. مدهایی همچون داد، دلکش، خاوران، فیلی، حصار، شکسته، عراق و راک (با شاهدها و اشلهای صوتی متفاوت) یک به یک ارائه میشوند و هر کدام، در پایان، با الگوهای فرودی ترجیعبندگونه به منطقهی مُدال مبنا یا همان مد ماهور باز میگردند.
گفتگو با علی صمدپور (۷)
بله نشان هم میدادم. با چند چیز دیگر هم مشکل داشتم. یکی مخاطب زیاد داشتن بود. اساساً موسیقی ما با این سازگاری ندارد. نقص معماری موسیقی قرار نیست با اسپیکرهای بزرگ رفع شود. ما نه سازهایمان را درست کردیم نه معماریمان را. رفتهایم سراغ آمپلیفایر: این هم مثل همان قوانین ارشاد است، دیگران برایمان دانهدانه همهچیز را میسازند: هرآنکس که دندان دهد نان دهد! شما یک کوارتت زهی را میشنوید در کلیسا بی هیچ میکروفونی. اما اینجا میروید کنسرت تکنوازی سهتار. سههزار نفر هم شنونده دارد. یکی در بالکن پنجم نشسته گوش میکند. و یک انسان ۱ در ۲ سانت میبیند که برای شنیدن سازش و هیس هیس کردن برای ساکت کردن شنوندگان بیحوصلهی اطرافش احتیاج به یک دوربین شکاری و یک عصا از چوب گیلاس هست: خوب برو خانه موسیقی را با خیال راحت گوش کن.
گفتگو با علی صمدپور (۶)
ببینید؛ من می گویم برای نوازنده شدن آیا فقط باید روزی ۸ ساعت ساز زد؟ آنچه محقق میشود هنر است؟ آدمی که امروز نگاه گستردهای به جهان ندارد یا به اندازهی خودش رمان نخوانده، فیلم ندیده، روانشناسی نخوانده، چه میخواهد بگوید؟ مسأله زاویه دید است. چه چیز در شما منجر به تولید میشود؟ فروش و شهرت یا کشف در موسیقی؟ یا استنتاجی از روابط انسانیتان؟
گفتگو با علی صمدپور (۵)
یکی که مثلاً برای عقیدهاش زندان رفته، از سیستم و سازمان ضدعقیدهاش چقدر هم بودجه گرفته و کار کرده! کما اینکه در سالهای اواخر دههی هشتاد هم همه، این شهر و آن شهر کنسرت میدادند و توجیه این بود که کنسرت چه دخلی به وضعیت سیاسی دارد؟ در دههی هفتاد هم اقبالی که به موسیقی شد علل اجتماعی داشت و همهی همهاش به کار و خلاقیت موسیقیدانان ربط نداشت. من فکر نمیکنم تعداد آنهایی که دنبال یک کار درخشان از موسیقی ایرانی بودند بیشتر از آنهایی باشد که بعدها که ویدیوی کنسرت یانی آمد دنبال یانی بودند. آن زمان گزینهی دیگری نبود.
گفتگو با علی صمدپور (۴)
موضوع دیگر هم ماجرای عمدهشدن ردیف بود و اینکه ردیف یک دریایی تصور شد که همه در آن غوطهزده بودند و غرق آن بودند. اینکه اصلاً ردیف را ما باید حفظ باشیم برای همیشه یا نباید باشیم برای کسی سوال نبود. همه فکر میکردند باید ردیف را حفظ باشند. اینکه چگونه باید حفظش کنند و راه و روشش چیست معلوم نبود. چون در نسل بعد کسی نوازندهی تمام وقت نبود. بخش تئوری موسیقی ایرانی هم خیلی ضعیف بود. متنی راجع به آن وجود نداشت (امروز حداقل ده کتاب درآمده که میشود خواند و رد کرد یا پذیرفت). به هر حال همین وصل بودن به یک نفر، برای عدهای این احساس اطمینان را میآورد که مثلاً ما درون یک خیل هستیم. ثمرهاش شد این شیفتگی. خیلیها اینگونهاند و استقلال هنری را فراموش کردهاند.
گفتگو با علی صمدپور (۳)
بعدها همکاری من با ماهور کمتر شد. از بحث اصلی خارج نشویم… به هر حال این نسلی که امروز میبینید ماها را دیگر نمیشناسند از آن فضایی که درواقع یک بخشی از آنرا خود من ایجاد کردم بهوجود آمدند. بعد از دورهی ما هم دیگر آرامش پس از جنگ به وجود آمده بود و نسل بعد زندگیشان خوشبختانه بههم ریخته نشد. آنموقع ترس از سربازی رفتن هم وجود داشت که میروی و دیگر برنمیگردی. همهی اینها جزء جزء مهماند. به هرحال نشد که آن نسل موسیقی خودش را درست بکند و بهنظر من بخشیش هم طبیعیبود. نسل بعد از ما هم، روی به نسل قبل از ما داشتند چون قطعه و موسیقی قابل توجهی قبل از خودشان ندیدند، دیدند که آنها هم دارند کارهای نسلهای قبلشان را میزنند و آموزش میدهند. این وضعیت تا «راز نو» ادامه داشت و تقریباً بعد از «راز نو» بود که دیگران هم شروع به کار کردند.
گفتگو با علی صمدپور (۲)
افراد لیست میتوانستند بدون مجوز بروند و ضبط کنند و بعد از ضبط بروند مجوز بگیرند؛ یعنی یک مانع را از جلوی پای عدهای برداشتند.تازه این محدودیت برای کنسرت چند برابر بود و البته شاید هم شأن بالاتری برای کنسرت دادن قائل بودند. موضوع دیگر این است که نسل قبل از ما موزیسینهای شناختهشدهای بودند و از طرف جامعهی محدود موسیقیایرانی دوستان هم پذیرفته شده بودند. جامعه پذیرای آدم جدید نبود. از طرفی بزرگان آن نسل هم ایران نبودند. فقط مشکاتیان ایران بودکه او هم آن کارهای عالی با شجریان را منتشر میکرد. دیگران نبودند. تا میرسیم به سال ۶۷ که آقای علیزاده برگشتند و کنسرت شورانگیز را گذاشتند که نقطهی عطفی بود و یک پتانسیل همهجانبه بعد از آن دوباره به راه افتاد.

