Posts by سعید یعقوبیان
مروری بر آلبوم «بازشنودی از نی دوره قاجار؛ صفدرخان و نائب اسدالله»
غیر از موسیقی کلاسیک غربی که تنوع در عینِ تناسب را درآن به غایت رساندهاند در دیگر موسیقیهای کلاسیک، سازهای بادی در اقلیتاند. در موسیقی ایران این قلت به نهایت رسیده و امروز تنها ساز بادیِ حاضر، نیِ موسوم به هفتبند است. نه تنها دیگر سازهای بادیِ ممکن و آزموده مانند کلارینت بلکه سازهایی را که برای خود جایگاهی یافته بودند نیز انگهای توتالیتری دهههای گذشته از میدان راندند.
یادداشتی بر آلبوم «گلعذار»
گوشها را به شنیدن و چشمها را به خواندن رنجه نساختن، در تنهی موسیقی خلأ اندیشه و خِرد را با ایدئولوژی پر کردن، از هنر جز ژست گرفتنش را نداشتن، از جعل و شید تاریخ ساختن، کندذهنی و بیدقتی و درجا زدن در بنیانهای سستِ آموزشهای علیلِ آمیخته با انواع توهمات و خرافات، همه و همه ثمرِ آفتزدهای جز همان «انبساط خاطر» و زبانآوریهای مجانی و بیباج در دورهمیهای موسیقاییای که حال به لطفِ بسترِ مهیای خانهی عفافِ نشر در ایران رسمیت یافتهاند نخواهد داشت.
دورهبندیِ تاریخ موسیقی ایرانِ معاصر
دورهبندی تحولات موسیقاییِ ایرانِ معاصر عموماً بر مبنای دورههای سیاسی صورت میگیرد. مسأله این است که (برای مثال) وقتی میگوییم سهتارنوازی در دورهی پهلوی، کنارِ هم نشاندنِ یک موضوعِ هنری و یک دورهی سیاسی چنین پیشفرضی را پسِ خود دارد که سهتارنوازی با شروع و خاتمهی دورهی حکومت پهلوی، دچار تحولات بنیادی و تفکیکپذیر شده است.
مروری بر جلد پنجم مجموعهی «ده قطعه برای تار»
چالشِ عمدهی هنرجویان تار و سهتار در خصوصِ نواختن قطعات چهار جلد پیشین این مجموعه (که در طول دهههای شصت و هفتاد منتشر شده بودند) این بود که نمونهی اجرایی از بیشتر قطعات وجود نداشت و هنرجویان در مواجهه با آوانگاریهای در آن دوره عجیب و غریب (به ویژه کسر میزانهای ناشناخته و دائم در حال تغییر آنها) تصور درست و دقیقی از یک قطعهی مشخص نداشتند و یا نواختنشان به برداشتهایی گنگ و حتی اشتباه در برگردانِ نوشته به صوت میانجامید.
به بهانهی انتشار آلبوم «فصل و وصل»، سهنوازی در آواز اصفهان
تعیین دقیق فواصل، نامیدن و نوشتنشان و در نهایت اجرایشان، هنوز از چالشهای بسیاری از عاملین و عالمان موسیقی کلاسیک ایرانی است. ردیفهای منتشر شده و آوانویسی قطعات ضربی و غیرضربی در اغلب موارد به لحاظ فواصل با آنچه فهمیده و اجرا میشود یکی نیستند و از این میان بیات اصفهان از پراختلافترین مقامهاست. تقریباً در تمامیِ نوشتههای منتشر شده نغمهی ماقبلِ شاهد –که محسوس نامیدهاندش و مینامیم- نیمپردهای نوشته شده است (مثلا در اصفهانِ ردیف میرزاعبدالله که بر مبنایِ نغمهی سل است، دیِز) اما در اجراها بر هیچ فاصلهی دقیقی اتفاق نظر و عمل نیست. این اختلاف با آمیزش آموزههای موسیقی کلاسیک غربی با ایرانی تا به جایی رسید که اصفهان به تلویح به قبل و بعد از آن تقسیم شد: اصفهان جدید و قدیم.
یادداشتی بر آلبوم «شیداتر از عارف»
هر یک از دورههای مختلف تاریخ هنر و ادبیات را میتوان بر اساس دامنه و نوع فعالیتهایی که زنان داشتهاند واکاوی کرد. ریشهی ضابطههایی که در اغلب دورهها دیکته شدهاند عموماً دو نهاد قدرت و مذهب بودهاند و هستند؛ و گاه درآمیخته باهم. در قرون وسطی هنر عرصهای متعلق به مردان دانسته میشد. قرن نوزدهمِ اروپا بهویژه در هفتادسال بریتانیای دورهی ویکتوریایی، زنانِ نویسنده کتابهای خود را با نام مردانه منتشر میکردند. تا اواخر قرن بیستم هیچ زنی بر سکوی رهبری ارکستر نایستاده بود، و مصادیق دیگر. اگر چه بسیاری از چنین تبعیضهایی امروزه به تاریخ پیوستهاند اما کماکان نمودهایی از آنها را میتوان یافت؛ در کشورهای موسوم به در حال توسعه، بیشتر.
مروری بر آلبوم «وَ»
تنوع مضرابها و رنگها، بهرهگیری از مناطق صوتی مختلف ساز، استفادهی کارآمد از واخوان در مقامِ یک استیناتویِ همیشه حاضر -که جریان موسیقی را در بستر یک باسِ مداوم پیش میبرد- و صدادهیِ همواره بُرّا و غرّان؛ اینها از ویژگیهای نوازندگیِ عود در آلبومی است که نامتعارفیاش در عودنوازی ایران از همان ناماش آغاز میشود. اما تمام این ویژگیها فرعاند در مقابل برجستهترین عنصر نوازندگی در «وَ»: سرعتی که همچون خزه تمام تنهی موسیقی را در بر گرفته است.
یادداشتی بر آلبوم «شب چشمان تو»
«شب چشمان تو» نمونهی نادری است: آلبومی که نمیتوان شنیدش. کیفیت صوتی این آلبوم آنچنان آزاردهنده است که امکان شنیدن و تحمل را سلب میکند. سه عامل میتوانسته مسبب چنین وضعیتی شده باشد: اول دانش اندک دستاندرکاران صدا در این مجموعه. دوم گوش ضعیفِ ناآزموده که اشتباه بودنها را نتوانسته تشخیص دهد و سوم ابزار غیراستاندارد.
مروری بر آلبوم «عشیران»
عشیران سومین محصول ایدههای موسیقایی زوج کردمافی-کاظمی (پس از آلبومهای «بداههسازی» و «بزمِ دُور») در طول حدود ده سال گذشته است؛ سه اثری که در دور کردنِ «گفتمان احیا» از چندرگگی کامیابتر از تجربههای دیگر بودهاند چرا که هم از اجرا و نواختن، و از عمل موسیقایی برآمدهاند و هم وصلهای جاندارتری به موسیقیِ دستگاهی داشتهاند.
یادداشتی بر آلبوم «از ارس»
سالار زمانیان ماکتی فراهم آورده است از نوع ماکتهای استاد، الگو و خویشاوندش کیوان ساکت در برخورد با قطعات موسیقی غربی با چند تفاوت. زمانیان ذوقزدگیِ همیشگیِ ساکت را از تقلید و تقلیلِ آثار ارکسترال غربی برای تار، اینجا با موسیقی آذربایجان تجربه کرده است، با اثری، نه به اندازهی انتخابهای ساکت شاخص، از آهنگساز جوان حمید وکیلاوف: در سه موومان که بر پایهی تار (آذری) نوشته شده است. همچنین اینجا خبری از آن سرعت و «رقص انگشتان»۱ نیست. تجربهی ساکت، چه دلخواه و مقبول ما باشد و چه نباشد، به واسطهی «اولین» بودنش، با سونوریتهی ویژهاش (همانکه در لحظهی نخستِ شنیدنِ تارِ زمانیان، استادش را به یادمان میآورد) و با برجسته بودنِ نوعی از سرعت در نوازندگیِ او امضایی برای موسیقیاش رقم زد اما تقلیدِ سلیقهی او در سطحی پایینتر، در حالیکه هنوز کیوان ساکت مُصر و استوار در صحنه حاضر است، باعث شده کار زمانیان چیزی فراتر از یک مشق بر اساس سرمشق نباشد.

