Posts by سعید یعقوبیان
یادداشتی بر آلبوم «باغ بی باران»
ای کاش میشد «باغ بی باران» را بدونِ نوشتهی احساساتیِ آهنگساز در دفترچه و بدون طراحی جلدِ سبُک و بیربط آن شنید. اما اینها نیز بخشی از این بستهی فرهنگیاند. وقتی آهنگساز اظهار میکند که در لحظه به لحظهی خلقِ اثرش صادقانه پلاسکو، سانچی و شرف و آبروی ساکنان سرزمیناش، که هر لحظهی تاریخاش پاک است! را در ذهن داشته آیا بیراه خواهد بود اگر در موسیقیِ سراسر باکلاماش دنبال رد پای این عواطف باشیم؟
مروری بر موسیقیِ متنِ فیلم «آندرانیک»
آنچه در موسیقیِ اغلب فیلمهای گروه «هنر و تجربه» میتوان شناسایی کرد این است که به نظر میرسد چنین باوری شکل گرفته که فیلمهای غیربازاری، کمکنش و درونگرایانه باید موسیقیای کمکنش و دور از تلاطم داشته باشند. موسیقیِ «آندرانیک» گویی از چنین باوری حاصل شدهاست. درحالیکه لزوماً اینگونه نیست. به اقتضای هر فیلم این موضوع جنبههای متفاوتی مییابد و موسیقی گاه میتواند به جای تصویر، یک آشوب درونی را بازنمایاند.
مروری بر آلبوم «شاباجی»
از باغچهبان، پایور، پژمان و حتی پیش از آنها تا امروز همواره برخی موسیقیدانان ایرانی سراغ موسیقی نواحی نیز رفتهاند. از میراث ردیفی که بگذریم، عدهای نغمههای محلی را از صافی موسیقی کلاسیک غرب گذراندهاند (خواندههایِ منیر وکیلی را نام ببریم از میان دهها اثر دیگر) گاه آثاری منتج از علاقهمندیهایی پژوهشی تصنیف شدهاند (مانند «موسیقی مازندرانی» محمدرضا درویشی) گاه این موسیقیها بستری برای مردمپسند شدن موسیقی کلاسیک ایرانی بودهاند (مثلاً در «شب سکوت کویر»، کیهان کلهر) و گاه دستمایهی برداشتهایی شخصی شدهاند (مثلاً در برخی کارهای محسن نامجو).
یادداشتی بر آلبوم «موسیقی متن فیلم دلبری»
انتشار جداگانهی موسیقی متن یک فیلم چه زمانی میتواند موجه باشد؟ آیا موسیقی در این حالت راهاش را به تمامی از فیلم جدا میکند؟ وقتی موسیقی دیگر به فیلم ضمیمه نیست نقد و نظر باید ناظر و قائم به خود موسیقی باشد یا هنوز نقشِ آن در فیلم نیز باید در نظر گرفته شود؟ اگرچه مثالهای نقض میتوان یافت اما مرور و یادآوریِ نمونههایِ موفق موسیقی متن فیلمها که مستقلاً نیز منتشر شدهاند نشان میدهد که این کامیابیها اغلب زمانی حاصل شده است که فیلم و موسیقی، هر دو، حرفی برای گفتن داشتهاند.
مروری بر آلبوم «بر کرانهی شب»
ساحتِ اجراییِ جدیدی در موسیقی ایرانی از میانهی قرنی که در آنیم حیات یافت که «بر کرانه شب» نمایندهی خوبی برای نمایش حیاتِ این شاخه است. با تأسیس رادیو و در ادامه با گستردگیِ مخاطبانِ برنامهی گلها، موسیقی ایرانی بیش از هر زمانِ دیگر به خانههای مردمِ کوچه و بازار راه یافت. عدهای علاقهمند شدند تا سازی بنوازند. سراغ خریدن و یادگرفتن رفتند و با هر بهرهای که از موسیقی دستگاهی یافتند محافل خانگی موسیقی ایرانی را شکل دادند. در تهران و شهرهای بزرگِ دیگر، ویولن، تار، ضرب و سنتوری گرد هم میآمدند و خوانندهای هم –به عنوانِ یک رکن حیاتی و اساسی- همراهیشان میکرد.
مروری بر آلبوم «مهریان»
آلبومهایی همچون «مهریان» حتی اگر تمام و کمال تکرارِ گذشته –در اینجا پرویز مشکاتیان- باشند همین که گذشته را در همان سطح، تولید و ارائه کردهاند میتوانند یادآور برخی نکات برای شنوندگان پیگیر امروز باشند. از جمله اینکه موسیقی قرار نیست حتماً شاخ غولی بشکند یا لزوماً و همیشه بارِ تازه و نچشیدهای داشته باشد.
یادداشتی بر موسیقیهای انتخابیِ فیلمِ «رضا»
فیلم در شکل مرسوم و مألوفاش موسیقی متنِ ساخته شده ندارد اما پر از موسیقیست. موسیقیهای انتخابیِ کارگردان در فیلمی که نوشته و بازیاش نیز کرده، اولین توفیق را از بهرهگیریِ متناسب از محوریتِ شهر اصفهان در فیلمنامه به دست میآورد. اصفهان را نه مکرر و در صورتهایی کلیشهای، بلکه در ساکسفونِ تنها در شبهای اصفهانِ امروز و در یک آوازخوانیِ سنتیِ دورهمی زیر پل خواجو میبینیم.
مروری بر آلبوم «تار و عود»
این آلبوم مجموعه قطعاتی ساخته شده برای تار و عود است در سه بخش: سهگاه، چهارگاه و راست پنجگاه که هر کدام از این سه بخش شاملِ سه قطعه کوتاه هستند.
یادداشتی بر موسیقی متن فیلم «متری شیش و نیم»
متن فیلم به واسطهی ریتم بسیار تندش میتوانست حتی تماماً بدون موسیقی باشد. به نظر میرسد کارگردان و آهنگساز هم به این موضوع واقف بودهاند و از همین رو صرفاً سه چهار لحظهی کوتاه از کل فیلم گزین شدهاند تا برای چند ثانیه موسیقیای روی صحنه شنیده شود؛ موسیقیای که میتوانست نباشد. شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که قصد بر آن بوده تا فیلم حتماً نام یک آهنگساز بر خود داشته باشد، آهنگسازی اسم و رسم دار.
یادداشتی بر کتابِ «جامعهشناسی موسیقی»
آگوست کُنت (۱۸۵۷-۱۷۹۸) که نخستین بار واژهی «جامعهشناسی» را به کار گرفت، موسیقی را اجتماعیترین هنرها میدانست. علم نوظهور، به سمتِ تبیینِ هرگونه انگاشتِ اجتماعی ِپدیدههای انسانی حرکت کرد تا وجوهِ ناپایدارِ آنچه را که پایدار به نظر میرسید درک کند. از سوی دیگر، جهانِ آکادمیک رشتههای متمایزی تعریف میکرد و جامعهشناسیِ موسیقی –اندیشیدن به هرگونه رابطهی موسیقی و اجتماع- زادهی این گسترش و تفکیکِ توأمان بود که نخستین ایدههایش بخشی از ساختمان فکری جامعهشناسی بودند و نسبتهایی نیز با رشتهی عامتر -جامعهشناسی هنر- مییافت.